Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (3 milliseconds)
English
Persian
plea
دفاع خوانده در برابر ادعای خواهان
pleas
دفاع خوانده در برابر ادعای خواهان
Other Matches
brief
خلاصه دعوی خواهان یا دفاع خوانده که به وسیله وکیل ایشان تهیه میشودیادداشتی که وکیل از روی ان در محکمه صحبت میکند وکیل کردن
briefed
خلاصه دعوی خواهان یا دفاع خوانده که به وسیله وکیل ایشان تهیه میشودیادداشتی که وکیل از روی ان در محکمه صحبت میکند وکیل کردن
briefer
خلاصه دعوی خواهان یا دفاع خوانده که به وسیله وکیل ایشان تهیه میشودیادداشتی که وکیل از روی ان در محکمه صحبت میکند وکیل کردن
briefest
خلاصه دعوی خواهان یا دفاع خوانده که به وسیله وکیل ایشان تهیه میشودیادداشتی که وکیل از روی ان در محکمه صحبت میکند وکیل کردن
relicta verificatione
تسلیم خوانده در مقابل دعوی خواهان
particulars
دادخواست خواهان و لایحه جوابیه خوانده
plea of tender
اعلام امادگی خوانده به ادای دین خواهان در دادگاه
demurrer
عبارت از ان است که خوانده ضمن تصدیق اصل افهارات خواهان
garnishment
میشود دائر براینکه حق تحویل اشیا یا نقودوی را به نامبرده ندارد وباید در محضر دادگاه حاضرشود و به ادعای خواهان پاسخ دهد
injunctions
دستور کتبی دادگاه خطاب به خوانده که متضمن اجبار وی به رعایت حقوق خواهان است
injunction
دستور کتبی دادگاه خطاب به خوانده که متضمن اجبار وی به رعایت حقوق خواهان است
tendered
وجهی که خوانده برای اثبات امادگیش در مورد ادای دین خواهان به دادگاه عرضه میکند
tenderest
وجهی که خوانده برای اثبات امادگیش در مورد ادای دین خواهان به دادگاه عرضه میکند
tender
وجهی که خوانده برای اثبات امادگیش در مورد ادای دین خواهان به دادگاه عرضه میکند
tendering
وجهی که خوانده برای اثبات امادگیش در مورد ادای دین خواهان به دادگاه عرضه میکند
wager of law
نوعی از دفاع که خوانده به استنادسوگند خود و یازده تن ازهمسایگان بری الذمه می شد
demurs
ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
demur
ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
demurred
ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
demurring
ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
defense
دفاع مدعی علیه در مقابل ادعای مدعی
You scratch my back and Ill scratch yours.
<proverb>
خواهان کسی باش که خواهان تو باشد
rejoinder
پاسخ خواهان به لایحه جوابیه خواهان
rejoinders
پاسخ خواهان به لایحه جوابیه خواهان
samisch variation
واریاسیون زمیش در دفاع هندی شاه در دفاع نیمزوهندی شطرنج
howitzer
توپی که طول لوله ان برابر با 02 تا03 برابر کالیبر باشد
schleman defence
دفاع شلیمان در روی لوپز دفاع یانیش
russian defence
دفاع پتروف نام قدیمی دفاع اسلاو
double
سیستمی که فرفیت ذخیره سازی دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهای روی سطح دیسک دو برابر میکند
doubled
سیستمی که فرفیت ذخیره سازی دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهای روی سطح دیسک دو برابر میکند
doubled up
سیستمی که فرفیت ذخیره سازی دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهای روی سطح دیسک دو برابر میکند
densities
سیستمی که حجم ذخیره سازی درایو دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهایی که روی سطح دیسک می توان گذاشت دو برابر میکند
density
سیستمی که حجم ذخیره سازی درایو دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهایی که روی سطح دیسک می توان گذاشت دو برابر میکند
isodomun
[بنایی با بلوک های سنگی برابر در طبقاطی با طول های برابر]
isodomon
[بنایی با بلوک های سنگی برابر در طبقاطی با طول های برابر]
jactation
ادعای پوچ
jactitation
ادعای پوچ
protestation of frienship
ادعای دوستی
waive
رد ادعای باشگاه
waived
رد ادعای باشگاه
arrogation
ادعای بیجا
assumpsit
ادعای خسارت
pretentiously
با ادعای زیاد
claim of compensation
ادعای خسارت
counterclaim
ادعای متقابل
waives
رد ادعای باشگاه
insolence
ادعای بیخود
suing
ادعای خسارت کردن
arrogate
ادعای بیجا کردن
to pretend to wisdom
ادعای خرد کردن
professed love
ادعای عشق یا محبت
objection
ادعای خطا در مسابقه
objections
ادعای خطا در مسابقه
sued
ادعای خسارت کردن
sues
ادعای خسارت کردن
claim of insurance
ادعای اخذ بیمه
counterclaim
جواب به ادعای شاکی
who claims the succession ?
چه کسی ادعای جانشینی
sue
ادعای خسارت کردن
claimed
طلب ادعای خسارت کردن
claim
طلب ادعای خسارت کردن
waive one's claim
از ادعای خود صرفنظر کردن
To claim against (sue) someone.
از کسی ادعای خسارت کردن
claims
طلب ادعای خسارت کردن
claiming
طلب ادعای خسارت کردن
He lays claim to learning.
ادعای علم وفضل می کند
freeboard
حق ادعای مالکیت درمورد زمینهای خالصه
sensitive to corrosion
حساس در برابر زنگ زدگی حساس در برابر خوردگی
fond
خواهان
fondest
خواهان
fonder
خواهان
demandant
خواهان
plaintiffs
خواهان
petitioner
خواهان
wishful
خواهان
desirous
خواهان
candidates
خواهان
candidate
خواهان
actors
خواهان
actor
خواهان
complainant
خواهان
petitioners
خواهان
plaintiff
خواهان
pursuers
خواهان
complainants
خواهان
pursuer
خواهان
leg to stand on
<idiom>
(گفتهای)حقیقتی که ادعای کسی را ثابت کند
petitioner
[divorce proceedings]
خواهان
[قانون]
studious
مشتاق خواهان
willing
حاضر خواهان
complainant
[British E]
خواهان
[قانون]
plaintiff
خواهان
[قانون]
plaintiff and defendant
خواهان وخوانده
claimant
[arbitration proceedings]
خواهان
[قانون]
pursuer
[Scottish English]
خواهان
[قانون]
one on one
دفاع یارگری دفاع تک به تک
defense
دفاع وزارت دفاع
triplicate
سه برابر سه برابر کردن
wiseacre
کسیکه ادعای عقل میکند ولی نادان است
aeolist
انسانی غلط انداز که ادعای روشن فکری دارد
wise acre
کسیکه ادعای عقل میکند ولی نادان است
libelant
دادخواست دهنده خواهان
libellant
دادخواست دهنده خواهان
secta
ادله خواهان دعوی
surrebutter
اخرین پاسخ خواهان
frozen assets
دارائی که بعلت ادعای فرد یا افرادی قابل فروش نمیباشد
suppliant
خواهان دعوی اعاده تصرف
libllant
خواهان یا شاکی دعوی افترا
non suit
ترک دعوی به وسیله خواهان
lonely hearts
اشخاص مجرد و خواهان مصاحب
self defense
دفاع از نفس دفاع از خود یا اموال خود
replication
جواب خواهان به دادخواست مدعی در دعوی
without recourse
عبارتی که درفهر نویسی اسناد قابل انتقال بکار می رود و به وسیله ان فهر نویس مسئوولیت خودرا در برابر فهر نویسان بعدی نفی میکند و تنها خودرا در برابر کسی که سند رابرایش صادر کرده است مسئول قرار میدهد
respondent
خوانده
defendant
خوانده
defendants
خوانده
respondents
خوانده
trespassing
تعدی دعوی خسارت در مورد ورودغیر مجاز به ملک خواهان
trespasses
تعدی دعوی خسارت در مورد ورودغیر مجاز به ملک خواهان
peremptory undertaking
تعهد خواهان باارائه دلیل در اولین جلسه بعدی دادگاه
trespassed
تعدی دعوی خسارت در مورد ورودغیر مجاز به ملک خواهان
trespass
تعدی دعوی خسارت در مورد ورودغیر مجاز به ملک خواهان
stepchild
فرزند خوانده
stepdaughter
دختر خوانده
mercury delay line
داده خوانده می شد
stepdaughters
دختر خوانده
godchild
فرزند خوانده
godchildren
فرزند خوانده
foster son
پسر خوانده
called
فرا خوانده
adopted child
فرزند خوانده
respondents
فرجام خوانده
appellee
فرجام خوانده
respondent
فرجام خوانده
appellee
پژوهش خوانده
bidden guest
مهمان خوانده
respondent in court of cassation
فرجام خوانده
unsung
خوانده نشده
adopted son
پسر خوانده
nurse child
فرزند خوانده
stepson
فرزند خوانده
stepsons
فرزند خوانده
blood brother
برادر خوانده
blood brothers
برادر خوانده
stepchildren
فرزند خوانده
illegibility
خوانده نشدنی
unread
خوانده نشده
foster child
فرزند خوانده
deep read
بسیار خوانده
foster parents
والدین خوانده
invitee
مدعو شحص خوانده
called program
برنامه فرا خوانده
to be called
به نامی خوانده شدن
plea in abatement
دفاعی که باعث معلق ماندن یابه تعویق افتادن دعوی خواهان شود
self-educated
پیش خود درس خوانده
The people have got wise to him.
مردم دستش را خوانده اند
self educated
پیش خود درس خوانده
fosterling
طفل شیرخوار فرزند خوانده
origin writ
ورقهای بود که در گذشته خواهان دعوی ان را یه عنوان اولین قدم در احقاق حق خود می خریدند
splash proof enclosure
حفافت در برابر قطرات اب حفافت در برابر باران حفافت در مقابل ریزش قطرات اب
delay
خیر داده کاملاگ خوانده میشود
delaying
خیر داده کاملاگ خوانده میشود
delays
خیر داده کاملاگ خوانده میشود
omnim gatherum
مهمانی که همه کس بدان خوانده شود
loard of creation
بشر که اشرف المخلوقات خوانده میشود
prolixity
بی ربط یاغیرلازم در اقرارنامه یااستشهادیه که ممکن است انرا از عداد دلایل خواهان خارج کند
scanned
بخشی از تصویر که توسط اسکنر خوانده میشود
cantatas
شعری که با اوازیکنفری همراه موسیقی خوانده شود
cantata
شعری که با اوازیکنفری همراه موسیقی خوانده شود
scan
بخشی از تصویر که توسط اسکنر خوانده میشود
godmothers
نام گذار بچه مادر خوانده روحانی
scans
بخشی از تصویر که توسط اسکنر خوانده میشود
He has read the book from cover to cover .
کتاب رااز اول تا آخر خوانده است
godmother
نام گذار بچه مادر خوانده روحانی
I assume that you did read this article.
من فرض میکنم که شما این مقاله را خوانده اید.
I premise that you did read this article.
من فرض میکنم که شما این مقاله را خوانده اید.
file handing routine
قسمتی از یک برنامه کامپیوترکه داده را از یک فایل خوانده و در ان می نویسد
barbershop
وابسته به آهنگ احساساتی که توسط چند مرد خوانده شود
refresh
تعداد دفعاتی که قطعه RAM پویا خوانده ونوشته میشود
refreshed
تعداد دفعاتی که قطعه RAM پویا خوانده ونوشته میشود
refreshes
تعداد دفعاتی که قطعه RAM پویا خوانده ونوشته میشود
Queen's English
[King's English]
<idiom>
[انگلیسی استاندارد و صحیح از نظر گرامری که در بریتانیا خوانده و نوشته می شود.]
acknowledged mail
تابعی که به فرستنده اعلام میکند پیام پستی الکترونیکی خوانده شده است
background
نور منعکس شده از یک ورقه کاغذی توسط کاغذ خوان نوری خوانده خواهد شد
buffer
فضای ذخیره سازی موقت برای داده که در حافظه اصلی خوانده یا نوشته شود
backgrounds
نور منعکس شده از یک ورقه کاغذی توسط کاغذ خوان نوری خوانده خواهد شد
compartment rug
فرش با طرح خشتی یا بندی لوزی که به خانه شطرنجی و کندوی عسل نیز خوانده می شود
vindictive damages
مقدار غرامتی که دادگاه علاوه بر خسارت واقعی وارد برخواهان از خوانده به منظورتنبیه او وصول میکند
tout temps prist
تسلیم خوانده در برابرخواهان با اعلام این که همیشه برای تحویل یا انجام خواسته حاضر است
wands
دستگاه نوری دستی که میتواند برچسبهای کدگذاری شده کدهای میلهای و کاراکتر را خوانده و معرفی کند
buffering
دو بافرکه با هم کار می کنند به طوری که وقتی در یکی داده وارد میشود دیگری میتواند خوانده شود
holographic image
[ذخیره داده به صورت تصویری که بعدا توسط بانکی از خانه های نوری و لیزر خوانده میشود.]
wand
دستگاه نوری دستی که میتواند برچسبهای کدگذاری شده کدهای میلهای و کاراکتر را خوانده و معرفی کند
head switching
فعال کردن نوک خواندن ونوشتن به هنگام خوانده ونوشته شدن اطلاعات توسط دستگاه ذخیره با دستیابی تصادفی
queued
فایل اندیس دار ترتیبی که موضوع به موضوع به تاخر خوانده میشود
queue
فایل اندیس دار ترتیبی که موضوع به موضوع به تاخر خوانده میشود
queues
فایل اندیس دار ترتیبی که موضوع به موضوع به تاخر خوانده میشود
sequential access
فایل ترتیبی اندیس دار که موضوع به موضوع در بافر خوانده میشود
queueing
فایل اندیس دار ترتیبی که موضوع به موضوع به تاخر خوانده میشود
register
ذخیره موقت داده که در حافظه نوشته یا از حافظه خوانده میشود
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com