Dictiornary-Farsi | دفاع داخلی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (10 milliseconds)

English	Persian
internal defense	دفاع داخلی


Search result with all words

protectionism	دراین مکتب دفاع وحمایت از تعرفههای گمرکی به منظور حمایت صنایع واقتصاد داخلی بعنوان یک وسیله جهت توسعه اقتصادی بشمار می اید
Other Matches

samisch variation	واریاسیون زمیش در دفاع هندی شاه در دفاع نیمزوهندی شطرنج
russian defence	دفاع پتروف نام قدیمی دفاع اسلاو
schleman defence	دفاع شلیمان در روی لوپز دفاع یانیش
incretion	ترشح درونی یا داخلی تراوش داخلی
squawk	مخابره داخلی ارتباط داخلی
squawked	مخابره داخلی ارتباط داخلی
squawks	مخابره داخلی ارتباط داخلی
internal structure	ساختمان داخلی سازه داخلی
internal defense	پدافند داخلی پایداری داخلی
defense	دفاع وزارت دفاع
one on one	دفاع یارگری دفاع تک به تک
exchanged stabilization fund	مقصودتاسیسی است در ان پول خارجی و داخلی یک کاسه میشود و به این وسیله مظنه ارز خارجی ثابت نگهداشته میشود تا تنزل پول داخلی باعث رکود تجارت و عدم اعتماد نشود
self defense	دفاع از نفس دفاع از خود یا اموال خود
storage	1-حافظه داخلی کوچک با دستیابی سریع سیستم که حاوی برنامه جاری است . 2-حافظه کوچک داخلی سیستم
vindication	دفاع
tae	دفاع با پا
one man block	تک دفاع
defend	دفاع
parrying	دفاع
apologias	دفاع
munition	دفاع
defense	دفاع
fencing	دفاع
block	دفاع
blocked	دفاع
blocks	دفاع
czech defence	دفاع چک
apologia	دفاع
defended	دفاع
defending	دفاع
defenses	دفاع
answers	دفاع
parry	دفاع
answering	دفاع
uncovered	بی دفاع
answered	دفاع
answer	دفاع
parried	دفاع
parries	دفاع
advocation	دفاع
defence	دفاع
advocacy	دفاع
pleading	دفاع
defends	دفاع
endogenous	داخلی
innate	داخلی
insides	داخلی
inside	داخلی
intramural	داخلی
esoteric	داخلی
internal medicine	طب داخلی
municipal	داخلی
interior	داخلی
anie	داخلی
internal door	در داخلی
internal	داخلی
domestic	داخلی
in-	داخلی
indoor	داخلی
inner	داخلی
territorial	داخلی
in	داخلی
interiors	داخلی
ben	داخلی
backfield	دفاع نفوذی
defensive	منطقه دفاع
buckler	دفاع کردن
classical variation	دفاع ارتدوکس
polish defence	دفاع لهستانی
position defense	دفاع موضعی
catenaccio	دفاع بتونی
position defense	دفاع یا پدافندثابت
propugn	دفاع کردن از
indefensible	غیرقابل دفاع
replication	رونوشت دفاع
right of self defence	حق دفاع مشروع
achi komi	دفاع فشاری
active defense	دفاع عامل
advocate	دفاع کردن
opens	بی دفاع واریز نش
benoni defence	دفاع بنونی
opens	خط بازبی دفاع
ball hawking	دفاع خوب
opened	بی دفاع واریز نش
opened	خط بازبی دفاع
open	بی دفاع واریز نش
advocated	دفاع کردن
advocates	دفاع کردن
age ake	دفاع بالارونده
right of self preservation	حق دفاع از خود
alekhine's defence	دفاع الخین
hasty defense	دفاع تعجیلی
advocating	دفاع کردن
robatsch defence	دفاع روباتش
russian defence	دفاع روسی
anti menchanized defense	دفاع ضدمکانیزه
plea of accused	دفاع متهم
closed variation	دفاع تاراش
defendant	دفاع کننده
legitimate defence	دفاع مشروع
defensive board	دفاع سبد
deliberate defense	دفاع بافرصت
department of defense	وزارت دفاع
d. armour	اسلحه دفاع
makki	دفاع کردن
meran defence	دفاع مران
mikazuki uke ushiro geri	دفاع هلالی
kwon	دفاع با دست
defense in place	دفاع در محل
kake uke	دفاع قلابی
defendants	دفاع کننده
damiano's defence	دفاع دامیانو
janisch defence	دفاع یانیش
janisch defence	دفاع شلیمان
juji uke	دفاع ضربدری
dogs	دفاع بسته
dogging	دفاع بسته
defense in depth	دفاع در عمق
morote uke	دفاع دوتایی
morote uke	دفاع با دست
pierce the block	شکافتن دفاع
national defence	دفاع ملی
asserts	دفاع کردن از
asserting	دفاع کردن از
asserted	دفاع کردن از
assert	دفاع کردن از
pillsbury defence	دفاع پیلزبری
pirc defence	دفاع پیرک
philidor's defence	دفاع فیلیدور
perceptual defense	دفاع ادراکی
parry of debate	دفاع درمنافره
pleads	دفاع کردن
pleaded	دفاع کردن
plead	دفاع کردن
dog	دفاع بسته
nagashi uke	دفاع پرسی
national defense	دفاع ملی
offensive block	دفاع تهاجمی
composite defense	دفاع مرکب
open	خط بازبی دفاع
summetrical defence	دفاع متقارن
uchi uke	دفاع از داخل
vindicative	دفاع کننده
ward off	دفاع کردن
war department	وزارت دفاع
yogoslav defence	دفاع یوگوسلاو
yogoslav defence	دفاع پیرک
fullback	دفاع پوششی
fend	دفاع کردن
three man block	دفاع سه نفره
dutch attack	دفاع برد
to make a d.	دفاع کردن
to stick up for	دفاع کردن از
two knights' defence	دفاع دو اسب
two man block	دفاع دونفره
ego defence	دفاع خود
zones	دفاع منطقهای
defensible	قابل دفاع
in self defence	برای دفاع
opening	شکافتن دفاع
openings	شکافتن دفاع
the right of self-defence	حق دفاع از خود
zone	دفاع منطقهای
fencible	قابل دفاع
defensible	دفاع پذیر
defensible	دفاع کردنی
zone defence	دفاع منطقهای
implead	دفاع کردن
self-defence	دفاع از خود
extended defense	دفاع گسترده
indefensibility	دفاع ناپذیری
deraign	دفاع کردن
to defend [from]	دفاع کردن [از]
self protection	دفاع از نفس
answer	دفاع کردن
penetrates	نفوذ در دفاع
penetrated	نفوذ در دفاع
penetrate	نفوذ در دفاع
semi circular parry	دفاع نیمدایره
secretary of defence	وزیر دفاع
defending	دفاع کردن
defend	دفاع کردن
defended	دفاع کردن از
secretary of state for defence	وزیر دفاع
defends	دفاع کردن
untenable	غیرقابل دفاع
defends	دفاع کردن از
self defence	دفاع مشروع
secretary of defense	وزیر دفاع
coverage	دفاع پوششی
stand	دفاع مداوم
defending	دفاع کردن از
tenability	دفاع پذیری
answered	دفاع کردن
scandinavian defence	دفاع اسکاندیناویایی
special plea	دفاع خاص
defend	دفاع کردن از
soto uke	دفاع از خارج
say a good word for	دفاع کردن
defended	دفاع کردن