English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (11 milliseconds)
English Persian
block دفاع در مقابل ابشار
blocked دفاع در مقابل ابشار
blocks دفاع در مقابل ابشار
Other Matches
spike over the block ابشار از بالای دفاع
pierce the block ابشار محکم غیرقابل دفاع
controvrsism روش فکری گروهی ازروشنفکران قرون وسطی که بدون اعتقاد به هدفهای انقلابی به دفاع از حقوق افراد در مقابل پادشاهان می پرداختند
defense دفاع مدعی علیه در مقابل ادعای مدعی
quando acciderint وقتی مدیرترکه در مقابل غرماء متوفی به دفاع در دست نبودن مالی از متوفی متوسل میشودمحکمه با صدور حکمی باعنوان بالا مقرر می دارد که هر گاه مالی از متوفی بدست اید باید به غرماء داده شود
samisch variation واریاسیون زمیش در دفاع هندی شاه در دفاع نیمزوهندی شطرنج
schleman defence دفاع شلیمان در روی لوپز دفاع یانیش
russian defence دفاع پتروف نام قدیمی دفاع اسلاو
waterfalls ابشار
dunk ابشار
dunked ابشار
dunking ابشار
waterfall ابشار
cataracts مه ابشار
falls ابشار
cascade ابشار
cascades ابشار
cascading ابشار
cataract مه ابشار
dunks ابشار
overhead ابشار
cascaded ابشار
fall ابشار
overhand ابشار
cascade ابشار کوچک
cascading ابشار کوچک
inclined fall ابشار شیبدار
niagara nexus ابشار سیل
linn ابشار پرتگاه
icefall ابشار یخی
barrel drop ابشار لولهای
cascaded ابشار کوچک
electron cascade ابشار الکترونی
lin ابشار پرتگاه
cataract ابشار بزرگ
stepped fall ابشار پلکانی
vertical drop ابشار قائم
submerged fall ابشار مستغرق
cataracts ابشار بزرگ
cascades ابشار کوچک
defense دفاع وزارت دفاع
one on one دفاع یارگری دفاع تک به تک
glasic type drop ابشار شیب دار
cascade بشکل ابشار ریختن
check and drop structure ابشار تنظیم سطح اب
toss ball against a wall تمرین ابشار با دیوار
syphon well drop ابشار با چاهک و لوله
cascaded بشکل ابشار ریختن
cascades بشکل ابشار ریختن
impluse voltage cascade ابشار فشار ضربهای
stuff ابشار در حلقه بسکتبال
stuffed ابشار در حلقه بسکتبال
stuffs ابشار در حلقه بسکتبال
niagara رودخانه و ابشار نیاگارا
cascading بشکل ابشار ریختن
smack ضربه محکم در هنگام ابشار
smacked ضربه محکم در هنگام ابشار
smacks ضربه محکم در هنگام ابشار
self defense دفاع از نفس دفاع از خود یا اموال خود
put away ابشار پرتاب به خارج رینگ بوکس
smash ضربه پرقدرت از بالای سر ابشار زدن
smashes ضربه پرقدرت از بالای سر ابشار زدن
spike past the block ابشار را پشت پای مدافعان کوبیدن
vis-a-vis مقابل
as opposed to در مقابل
at the fore <adv.> در مقابل
opposites مقابل
opposite مقابل
in consideration of در مقابل
in front <adv.> در مقابل
fore <adv.> در مقابل
at front <adv.> در مقابل
title مقابل
as compared to در مقابل
vis a vis مقابل
at the front <adv.> در مقابل
versus در مقابل
opposed مقابل
in the front <adv.> در مقابل
versus prep در مقابل
titles مقابل
anti در مقابل
alternative hypothesis فرضیه مقابل
opposed piston engine موتورپیستون مقابل
off مقابل عازم
respondent طرف مقابل
on payment در مقابل وجه
respondents طرف مقابل
inverse برعکس مقابل
anti thesis وضع مقابل
counterpart نقطه مقابل
counterpoint نقطه مقابل
water resistance مقاومت در مقابل اب
contrary مقابل خلاف
counterparts نقطه مقابل
point blank مقابل هدف
point-blank مقابل هدف
orientated هدف مقابل
opposite the house مقابل خانه
from opposite directions از دو طرف مقابل
counterweight وزنه مقابل
in comparison to [compared with] در قبال [در مقابل]
counter weight وزنه مقابل
obverse طرف مقابل
counterweights وزنه مقابل
contralateral muscles عضلات مقابل
dead against درست مقابل
antipode نقطهء مقابل یا متقاطر
rivalled طرف مقابل دعوا
countered مقابل دستگاه شمارنده
sonnal deung مقابل تیغه دست
torsional rigidity استحکام در مقابل پیچش
capitals در مقابل حالت کوچک
light resistance مقاومت در مقابل نور
laws versus tendencies قوانین در مقابل تمایلات
counter مقابل دستگاه شمارنده
rivaling طرف مقابل دعوا
mouses مقابل حساسیت Mouse
mouse مقابل حساسیت Mouse
hardest سخت در مقابل نرم
harder سخت در مقابل نرم
countering مقابل دستگاه شمارنده
hard سخت در مقابل نرم
rival طرف مقابل دعوا
forward حرکت به جلو یا مقابل
forwarded حرکت به جلو یا مقابل
release documents against واگذاری اسناد در مقابل
rivaled طرف مقابل دعوا
opposit stroke pistons پیستون مقابل گرد
aboral نقطه مقابل دهان
kukutsu dachi ایستادن در مقابل حریف
documents against payment اسناد در مقابل پرداخت
wear resistance مقاومت در مقابل سایش
equity versus efficiency برابری در مقابل کارائی
windproof مقاوم در مقابل باد
rivals طرف مقابل دعوا
drip proof enclosure حفافت در مقابل ریزش اب
flood protection حفافت در مقابل طغیان
rivalling طرف مقابل دعوا
boring stay قسمت ساکن مقابل
driveway راه مقابل خانه
shell proof مقاوم در مقابل گلوله
cash against documents پول در مقابل اسناد
passing on the oath to the other party رد قسم به طرف مقابل
front wall دیوار مقابل اسکواش
caps در مقابل حالت کوچک
fascia plate تابلوی مقابل دریک وسیله
rebellion یاغیگری تمرد در مقابل دادگاه
insolation در مقابل اشعه افتاب قراردادن
thermostability قابلیت استحکام در مقابل حرارت
impluse response رفتار در مقابل فشار ضربهای
flame safety ایمنی در مقابل شعله اتش
exorable قابل تحریک در مقابل التماس
rebellions یاغیگری تمرد در مقابل دادگاه
stenothermy کم مقاومتی در مقابل تغییرات حرارت
d/p تحویل اسناددر مقابل پرداخت
payment against a draft پیش پرداخت در مقابل برات
than <conj.> از [در مقابل] [پس از صفت عالی افضل]
actinautographic دارای حساسیت در مقابل نور
denial operations عملیات ممانعتی در مقابل نفوذدشمن
notche sensitivity index ضریب حساسیت در مقابل شیار
coefficient of drag ضریب مقاومت در مقابل حرکت
stances طرز ایستادن شمشیرباز مقابل حریف
sheet down ثابت کردن بادبان در مقابل باد
relicta verificatione تسلیم خوانده در مقابل دعوی خواهان
socage سیستم اجاره زمین در مقابل خدمت
to row back <idiom> <verb> نقض کردن [موضوعی در مقابل حریف]
stance طرز ایستادن شمشیرباز مقابل حریف
adjacent آنچه مقابل یا نزدیک چیزی است
stances طرزایستادن در مقابل حریف بوکس کارگاه
stance طرزایستادن در مقابل حریف بوکس کارگاه
soccage سیستم اجاره زمین در مقابل خدمت
fin de non recevoir رد کردن شکایت یا اعتراض طرف مقابل
to resist an attack در مقابل حملهای مقاومت یاایستادگی کردن
to row back <idiom> <verb> عقب کشیدن [از موضوعی در مقابل حریف]
bullets در مقابل یک خط متن برای جلب توجه به آن خط
bullet در مقابل یک خط متن برای جلب توجه به آن خط
jump height curve منحنی ارتفاع جهش در مقابل ابگذری
to backtrack <idiom> <verb> عقب کشیدن [از موضوعی در مقابل حریف]
balloon jib بادبان مثلثی شکل در مقابل باد
ballooner بادبان مثلثی شکل در مقابل باد
abneural واقع در مقابل دستگاه مرکزی عصب
would just as soon <idiom> توجیح انجام یک چیزدر مقابل دیگری
thermosetting قابل سفت شدن در مقابل حرارت
documents aganist acceptance تحویل اسناد در مقابل قبولی نویسی
to backtrack <idiom> <verb> نقض کردن [موضوعی در مقابل حریف]
bomb proof پناهگاه یاساختمانی که در مقابل بمب مقاوم باشد
cold wet clothing لباس گرم و مقاوم در مقابل رطوبت و برودت
fastness of bleaching ثبات رنگی در مقابل مواد سفید کننده
speeds نرخ حرکت نوری در مقابل نوک چرخش
speed نرخ حرکت نوری در مقابل نوک چرخش
speeding نرخ حرکت نوری در مقابل نوک چرخش
streamlining دارای شکلی که مقاومت هوارا در مقابل ان کم کند
streamlines دارای شکلی که مقاومت هوارا در مقابل ان کم کند
streamline دارای شکلی که مقاومت هوارا در مقابل ان کم کند
service line حد مرزی سرویس روی دیوار مقابل اسکواش
slide سواری کردن مقابل موج بازاویه شکسته
slides سواری کردن مقابل موج بازاویه شکسته
forecourts قسمت زمین اسکواش نزدیک دیوار مقابل
midcourt منطقه میانی بین دیوار مقابل و عقب
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com