Dictiornary-Farsi | دفاع متقارن | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
summetrical defence	دفاع متقارن


Other Matches

samisch variation	واریاسیون زمیش در دفاع هندی شاه در دفاع نیمزوهندی شطرنج
schleman defence	دفاع شلیمان در روی لوپز دفاع یانیش
russian defence	دفاع پتروف نام قدیمی دفاع اسلاو
symmetrization	متقارن
concurrent	متقارن
isochronal	متقارن
isochronous	متقارن
palindrome	متقارن
symmetric	متقارن
palindromes	متقارن
symmetrical	متقارن
homolographic	متقارن
simultaneous	متقارن
polarizing	متقارن کردن
polarizes	متقارن کردن
polarize	متقارن کردن
equilateral	ازدوطرف متقارن
symmetrize	متقارن ساختن
symmetry stretching	کشش متقارن
symmetry top	فرفرهای متقارن
symmetry vibration	ارتعاش متقارن
syzygy	جفت متقارن
symmetrical distribution	توزیع متقارن
symmetrical system	جریان متقارن
symmetric matrix	ماتریس متقارن
polarised	متقارن کردن
polarises	متقارن کردن
polarising	متقارن کردن
zygomorphic	متقارن الطرفین
symmetric list	لیست متقارن
axially symmetric	متقارن محوری
symmetry substance	ماده متقارن
axisymmetric	متقارن محوری
time	متقارن ساختن
timed	متقارن ساختن
times	متقارن ساختن
symmetric	هم اندازه متقارن
centrosymmetric	متقارن مرکزی
asymmetrical	غیر متقارن
bilateral	متقارن الطرفین
turkish knot	گره متقارن
symmetry double bond	پیوند دوگانه متقارن
balanced transmission line	سیم انتقال متقارن
symmetrical pawn structure	ساختمان پیادهای متقارن
allochiria	جابجایی بساوشی متقارن
allocheiria	جابجایی بساوشی متقارن
holohedral	دارای بلورهای متقارن
defense	دفاع وزارت دفاع
one on one	دفاع یارگری دفاع تک به تک
homocercal	دارای دم قرینه متقارن الذنب
rhombus wing	بالی با سطح مقطع متقارن
subcordate	بشکل قلب غیر متقارن
anisometric	دارای قسمتهای غیر متقارن
symmetrical alternating quantity	کمیت متناوب متقارن نامتوازن
radiosymmetrical	دارای اضلاع یا شعاعهای متقارن
isocline	دارای شیب متقارن ومساوی
counter vailing power	تقارن دو نیروی اقتصادی نیروهای متقارن
polar	دارای قطب مغناطیسی یا الکتریکی متقارن
self defense	دفاع از نفس دفاع از خود یا اموال خود
cypher	[حروف بزرگ الفبا در طرح های متقارن]
Gulli motife	[نوعی گل و بته متقارن در فرش های ترکمن]
warping	پیچاندن بالها بصورت متقارن برای بدست اوردن پایداری عرضی و قابل کنترل
endless knots	طرح گره بدون انتها [که حالتی از پیچش نخ را بصورت متقارن و ستاره ای شکل به نگاره می بخشد.]
rosette border	حاشیه گل و بوته [اینگونه حاشیه ها هم بوصرت کاملا متقارن با استفاده از گل های باز شده بزرگ و کوچک و هم بصورت پیچشی قسمت حاشیه را تزئین می کند.]
proportion	متناسب کردن متقارن کردن
proportions	متناسب کردن متقارن کردن
defense	دفاع
parried	دفاع
czech defence	دفاع چک
uncovered	بی دفاع
parries	دفاع
parry	دفاع
parrying	دفاع
one man block	تک دفاع
munition	دفاع
fencing	دفاع
apologia	دفاع
apologias	دفاع
pleading	دفاع
advocation	دفاع
defending	دفاع
defended	دفاع
defend	دفاع
answers	دفاع
blocks	دفاع
advocacy	دفاع
blocked	دفاع
tae	دفاع با پا
answering	دفاع
block	دفاع
vindication	دفاع
answered	دفاع
answer	دفاع
defenses	دفاع
defends	دفاع
defence	دفاع
yogoslav defence	دفاع پیرک
hasty defense	دفاع تعجیلی
fullback	دفاع پوششی
fencible	قابل دفاع
vindicative	دفاع کننده
extended defense	دفاع گسترده
ego defence	دفاع خود
benoni defence	دفاع بنونی
ward off	دفاع کردن
zone defence	دفاع منطقهای
indefensibility	دفاع ناپذیری
yogoslav defence	دفاع یوگوسلاو
in self defence	برای دفاع
war department	وزارت دفاع
implead	دفاع کردن
buckler	دفاع کردن
the right of self-defence	حق دفاع از خود
closed variation	دفاع تاراش
damiano's defence	دفاع دامیانو
classical variation	دفاع ارتدوکس
d. armour	اسلحه دفاع
defense in depth	دفاع در عمق
catenaccio	دفاع بتونی
dutch attack	دفاع برد
double guard	دفاع با دو دست
dory defence	دفاع دوری
deraign	دفاع کردن
department of defense	وزارت دفاع
deliberate defense	دفاع بافرصت
defensive board	دفاع سبد
defense in place	دفاع در محل
composite defense	دفاع مرکب
sham plea	دفاع پوچ
robatsch defence	دفاع روباتش
right of self preservation	حق دفاع از خود
right of self defence	حق دفاع مشروع
replication	رونوشت دفاع
propugn	دفاع کردن از
position defense	دفاع یا پدافندثابت
position defense	دفاع موضعی
polish defence	دفاع لهستانی
plea of accused	دفاع متهم
pirc defence	دفاع پیرک
pillsbury defence	دفاع پیلزبری
russian defence	دفاع روسی
say a good word for	دفاع کردن
sham plea	دفاع ناموجه
semi circular parry	دفاع نیمدایره
self protection	دفاع از نفس
self defence	دفاع مشروع
secretary of defense	وزیر دفاع
secretary of state for defence	وزیر دفاع
soto uke	دفاع از خارج
secretary of defence	وزیر دفاع
special plea	دفاع خاص
scandinavian defence	دفاع اسکاندیناویایی
pierce the block	شکافتن دفاع
philidor's defence	دفاع فیلیدور
perceptual defense	دفاع ادراکی
juji uke	دفاع ضربدری
janisch defence	دفاع شلیمان
janisch defence	دفاع یانیش
tenability	دفاع پذیری
three man block	دفاع سه نفره
to make a d.	دفاع کردن
internal defense	دفاع داخلی
to stick up for	دفاع کردن از
to defend [from]	دفاع کردن [از]
two knights' defence	دفاع دو اسب
two man block	دفاع دونفره
kake uke	دفاع قلابی
kwon	دفاع با دست
parry of debate	دفاع درمنافره
simple parry	دفاع ساده
offensive block	دفاع تهاجمی
national defense	دفاع ملی
national defence	دفاع ملی
nagashi uke	دفاع پرسی
morote uke	دفاع با دست
mikazuki uke ushiro geri	دفاع هلالی
meran defence	دفاع مران
makki	دفاع کردن
legitimate defence	دفاع مشروع
uchi uke	دفاع از داخل
open	بی دفاع واریز نش
zone	دفاع منطقهای
advocate	دفاع کردن
indefensible	غیرقابل دفاع
advocated	دفاع کردن
zones	دفاع منطقهای
defensive	منطقه دفاع
advocates	دفاع کردن
defends	دفاع کردن
advocating	دفاع کردن
achi komi	دفاع فشاری
active defense	دفاع عامل
defends	دفاع کردن از
answers	دفاع کردن
age ake	دفاع بالارونده
answering	دفاع کردن
defending	دفاع کردن
opens	بی دفاع واریز نش
untenable	غیرقابل دفاع
pleads	دفاع کردن