Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 206 (20 milliseconds)
English
Persian
bay
دفاع کردن درمقابل
bayed
دفاع کردن درمقابل
baying
دفاع کردن درمقابل
bays
دفاع کردن درمقابل
to keep at bay
دفاع کردن درمقابل
Search result with all words
to defend oneself
[against]
از خود دفاع کردن
[درمقابل]
Other Matches
plene administravit
دفاع امین یا مدیر ترکه درمقابل دعاوی مطروحه علیه متوفی
braced
درمقابل فشارمقاومت کردن
shields
حفافت کردن درمقابل
brace
درمقابل فشارمقاومت کردن
shield
حفافت کردن درمقابل
To make a stand against injustice.
درمقابل ستم ایستادگی کردن
To stand up to someone . To assert oneself.
درمقابل کسی قد علم کردن
samisch variation
واریاسیون زمیش در دفاع هندی شاه در دفاع نیمزوهندی شطرنج
russian defence
دفاع پتروف نام قدیمی دفاع اسلاو
schleman defence
دفاع شلیمان در روی لوپز دفاع یانیش
tae
پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
answering
دفاع کردن
assert
دفاع کردن از
ward off
دفاع کردن
propugn
دفاع کردن از
answers
دفاع کردن
fend
دفاع کردن
makki
دفاع کردن
plead
دفاع کردن
asserted
دفاع کردن از
answered
دفاع کردن
asserts
دفاع کردن از
to make a d.
دفاع کردن
advocated
دفاع کردن
advocates
دفاع کردن
asserting
دفاع کردن از
answer
دفاع کردن
advocating
دفاع کردن
implead
دفاع کردن
advocate
دفاع کردن
pleads
دفاع کردن
defend
دفاع کردن
defend
دفاع کردن از
defends
دفاع کردن از
deraign
دفاع کردن
say a good word for
دفاع کردن
to defend
[from]
دفاع کردن
[از]
defends
دفاع کردن
defended
دفاع کردن از
defended
دفاع کردن
to stick up for
دفاع کردن از
buckler
دفاع کردن
defending
دفاع کردن از
defending
دفاع کردن
pleaded
دفاع کردن
breast
باسینه دفاع کردن
breasts
باسینه دفاع کردن
parried
سد کردن دفاع مستقیم
parrying
سد کردن دفاع مستقیم
champions
مبارزه دفاع کردن از
championing
مبارزه دفاع کردن از
championed
مبارزه دفاع کردن از
defense
دفاع کردن استحکامات
champion
مبارزه دفاع کردن از
defenses
دفاع کردن استحکامات
defence
دفاع کردن استحکامات
parry
سد کردن دفاع مستقیم
speak out
<idiom>
دفاع کردن از چیزی
parries
سد کردن دفاع مستقیم
assert oneself
از حق خود دفاع کردن
eot geo reo
باز کردن دفاع ضربدری
detachment parry
دفاع با دور کردن شمشیرحریف
bield
شجاع شدن دفاع کردن
mayhen
ازوسیله دفاع محروم کردن
on the other side
<adv.>
درمقابل
on the other hand
<adv.>
درمقابل
by the same token
<adv.>
درمقابل
at the same time
[on the other hand]
<adv.>
درمقابل
apart from that
<adv.>
درمقابل
alternatively
<adv.>
درمقابل
otherwise
<adv.>
درمقابل
against
درمقابل
on the other hand
<idiom>
درمقابل
cut it with a knife
درمقابل
in contrast with
درمقابل
in d. from
درمقابل
to act in self-defence
دفاع از خود اقدام
[حرکت]
کردن
gainst
برعلیه درمقابل
for
درمقابل برله
against payment
درمقابل وجه
redundancies
در دفاع دعوی از مسائل خارجی استفاده کردن
redundancy
در دفاع دعوی از مسائل خارجی استفاده کردن
to vindicate a religion
دیانتی را بثبوت رساندن یاازان دفاع کردن
vis-a-vis
شخص روبرو درمقابل
little frog in a big pond
<idiom>
قطرهای درمقابل دریا
in security for
یعنوان وثیقه درمقابل
vis a vis
شخص روبرو درمقابل
thermistor
الت مقاوم درمقابل برق
defendants
مقاوم درمقابل زور و فشار
defendant
مقاوم درمقابل زور و فشار
thermolabile
بی ثبات یا ناپایدار درمقابل حرارت
earthquake proof foundation
غیر مقاوم درمقابل زلزله
v
مخفف versus به معنی درمقابل
defense
دفاع وزارت دفاع
one on one
دفاع یارگری دفاع تک به تک
vindicating
دفاع کردن از محقق کردن
vindicated
دفاع کردن از محقق کردن
vindicate
دفاع کردن از محقق کردن
vindicates
دفاع کردن از محقق کردن
It sinds into insignificance beside his invention .
این درمقابل اختراع اوهیچ است
blocking
سدکردن جاده دفاع غیر عامل مسدود کردن راه دشمن
counterpose
درمقابل یکدیگر قرار دادن متقابل ساختن
buck fever
هیجان شکارچی تازه کار درمقابل شکار
self defense
دفاع از نفس دفاع از خود یا اموال خود
robustness
قدرت پوشش یک سیستم وتوانایی آن درمقابل ضربه وافتادن
d/a
acceptance documentagainst تحویل اسناد درمقابل قبولی نویسی
bank protection
حفافت ساحل رودخانه درمقابل تخریبهای ناشی ازجریان
best ball
بازی یک نفر درمقابل 2 یا 3نفر برای کسب بهترین امتیاز
creditor's bill
رسیدی که بستانکار متوفی درمقابل دریافت مقداری ازترکه به عنوان تصفیه حساب
stiffer
مسیر مقاوم در مقابل گوی بولینگ ثبات داشتن قایق درمقابل باد
private decument
درمقابل عقد رسمی یا سند که در CL اسناد مصدق یا عقودمهمور به مهر نامیده میشود
stiff
مسیر مقاوم در مقابل گوی بولینگ ثبات داشتن قایق درمقابل باد
stiffest
مسیر مقاوم در مقابل گوی بولینگ ثبات داشتن قایق درمقابل باد
knee brace
پشت بندی که جهت مقاومت ساختمان درمقابل فشار ناشی از بادبسته میشود
parliamentarism
سیستمی که در ان قوه مجریه درمقابل پارلمان جوابگو ومسئول اعمال خود باشد
armor protection
حفافت درمقابل ادوات زرهی پوشش زرهی
to pay against receipt
در برابر رسید پرداختن درمقابل رسید دادن
white hope
بوکسور سفیدپوست درمقابل بوکسور سیاه پوست
briefed
خلاصه دعوی خواهان یا دفاع خوانده که به وسیله وکیل ایشان تهیه میشودیادداشتی که وکیل از روی ان در محکمه صحبت میکند وکیل کردن
brief
خلاصه دعوی خواهان یا دفاع خوانده که به وسیله وکیل ایشان تهیه میشودیادداشتی که وکیل از روی ان در محکمه صحبت میکند وکیل کردن
briefest
خلاصه دعوی خواهان یا دفاع خوانده که به وسیله وکیل ایشان تهیه میشودیادداشتی که وکیل از روی ان در محکمه صحبت میکند وکیل کردن
briefer
خلاصه دعوی خواهان یا دفاع خوانده که به وسیله وکیل ایشان تهیه میشودیادداشتی که وکیل از روی ان در محکمه صحبت میکند وکیل کردن
thermal stress
ازمایش اثر حرارت تشعشعی رادیواکتیویته مقاومت درمقابل اثر فرساینده حرارت
answers
دفاع
defends
دفاع
defending
دفاع
parried
دفاع
vindication
دفاع
defended
دفاع
parries
دفاع
pleading
دفاع
answer
دفاع
advocation
دفاع
answered
دفاع
defend
دفاع
parrying
دفاع
answering
دفاع
defence
دفاع
czech defence
دفاع چک
parry
دفاع
tae
دفاع با پا
defense
دفاع
defenses
دفاع
advocacy
دفاع
one man block
تک دفاع
fencing
دفاع
munition
دفاع
apologias
دفاع
apologia
دفاع
uncovered
بی دفاع
blocked
دفاع
blocks
دفاع
block
دفاع
position defense
دفاع یا پدافندثابت
national defense
دفاع ملی
sham plea
دفاع ناموجه
position defense
دفاع موضعی
open
بی دفاع واریز نش
department of defense
وزارت دفاع
meran defence
دفاع مران
age ake
دفاع بالارونده
ball hawking
دفاع خوب
defensive board
دفاع سبد
daylight
نفوذ در دفاع
backfield
دفاع نفوذی
opened
خط بازبی دفاع
pirc defence
دفاع پیرک
penetrates
نفوذ در دفاع
d. armour
اسلحه دفاع
national defence
دفاع ملی
dog
دفاع بسته
soto uke
دفاع از خارج
indefensible
غیرقابل دفاع
damiano's defence
دفاع دامیانو
mikazuki uke ushiro geri
دفاع هلالی
scandinavian defence
دفاع اسکاندیناویایی
sham plea
دفاع پوچ
penetrated
نفوذ در دفاع
fencible
قابل دفاع
simple parry
دفاع ساده
defensible
دفاع کردنی
kake uke
دفاع قلابی
deliberate defense
دفاع بافرصت
composite defense
دفاع مرکب
indefensibility
دفاع ناپذیری
openings
شکافتن دفاع
opening
شکافتن دفاع
penetrate
نفوذ در دفاع
secretary of defense
وزیر دفاع
active defense
دفاع عامل
juji uke
دفاع ضربدری
anti menchanized defense
دفاع ضدمکانیزه
ego defence
دفاع خود
defense in place
دفاع در محل
kwon
دفاع با دست
catenaccio
دفاع بتونی
defensible
دفاع پذیر
open
خط بازبی دفاع
polish defence
دفاع لهستانی
secretary of state for defence
وزیر دفاع
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com