English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
diaries دفتر یادداشت روزانه
diary دفتر یادداشت روزانه
Other Matches
diaries دفتر خاطرات روزانه
diary دفتر خاطرات روزانه
journal book دفتر گزارش روزانه
log books دفتر رخدادهای روزانه
log book دفتر رخدادهای روزانه
diarist نویسندهء دفتر خاطرات روزانه
diarists نویسندهء دفتر خاطرات روزانه
daybook دفتر ثبت وقایع روزانه
muster book دفتر ثبت وقایع روزانه
message book دفتر یادداشت پیام
diary دفترروزانه یکان دفتر وقایع روزانه
diaries دفترروزانه یکان دفتر وقایع روزانه
refit book دفتر یادداشت وقایع دریایی
folio دفتر یادداشت پوشه یاکارتن کاغذ
folios دفتر یادداشت پوشه یاکارتن کاغذ
day fighter هواپیمای رهگیری روزانه جنگنده رهگیر مخصوص عملیات روزانه
notary office دفتر اسناد رسمی دفتر خانه
blotters دفتر باطله دفتر ثبت معاملات
blotter دفتر باطله دفتر ثبت معاملات
engineering office دفتر طراحی دفتر مهندسین مشاور
induction station دفتر استخدام دفتر پذیرش
civilian internee information bureau دفتر اطلاعات غیرنظامیان واردشده به کشور دفتر اطلاعات پناهندگان
journalize در دفتر روزنامه وارد کردن در دفتر ثبت کردن
duty roster دفتر وقایع نگهبانی یا دفتر نوبت نگهبانی
central postal directory دفتر مرکزی خدمات پستی دفتر مدیریت پستی مرکزی
workaday روزانه
dailies روزانه
perdiem روزانه
quotidian روزانه
daily <adj.> <adv.> روزانه
diurnal روزانه
every single day <adv.> روزانه
diurnally روزانه
per day روزانه
by d. روزانه
day by day روزانه
every day <adv.> روزانه
each day <adv.> روزانه
day in, day out <adv.> روزانه
everyday <adj.> روزانه
day-to-day <adj.> روزانه
on a daily basis <adv.> روزانه
workout ورزش روزانه
day schools مدرسهی روزانه
daily round کارهای روزانه
duily bread نان روزانه
workouts ورزش روزانه
morning orders برنامه روزانه
day school مدرسهی روزانه
daily wage مزد روزانه
victualling allowance جیره روزانه
way of life فعالیتهای روزانه
dailgy food allowance جیره روزانه
daily pay دستمزد روزانه
daily storage مخزن روزانه
purchase journal دفترخرید روزانه
journal دفتروقایع روزانه
daily <adj.> <adv.> بطور روزانه
each day <adv.> بطور روزانه
diurnal tide کشند روزانه
day in, day out <adv.> بطور روزانه
mean daily متوسط روزانه
diurnal load بار روزانه
morning orders دستورات روزانه
every day <adv.> بطور روزانه
day hospital بیمارستان روزانه
daily round گردش روزانه
journal گزارش روزانه
habitude عادت روزانه
on a daily basis <adv.> بطور روزانه
order of the day برنامه روزانه
journals دفتروقایع روزانه
journals گزارش روزانه
every single day <adv.> بطور روزانه
watch and ward حق نگهبانی روزانه و شبانه
day of supply روز امادتدارکات روزانه
logbook گزارش روزانه سفرکشتی
utilization کاربرد روزانه استفاده
working day ساعت کار روزانه
extern کمک پزشک روزانه
breviary کتاب نمازوادعیه روزانه
semidiurnal tide کشند نیم روزانه
average daily traffic [ADT] متوسط ترافیک روزانه
dailgy food allowance جیره غذایی روزانه
rations مقدار جیره روزانه
rationed مقدار جیره روزانه
ration مقدار جیره روزانه
daily routine عادت جاری روزانه
daily bread نان یارزق روزانه
daily flood peak حداکثر سیل روزانه
plan of the day برنامه روزانه ناو
daily flood peak بیشینه روزانه سیل
logs شرح روزانه جدول لگاریتم
What is the charge per day? کرایه روزانه چقدر است؟
daily progress report گزارش روزانه پیشرفت کار
daylight traffic line خط منع ایاب ذهاب روزانه
log شرح روزانه جدول لگاریتم
table d'hote خوراک رسمی و روزانه مهمانخانه
system log گزارش روزانه عملیات سیستم
apostil یادداشت
pro memoria یادداشت
memoire یادداشت
annotations یادداشت
noting یادداشت
note یادداشت
reminiscence یادداشت
reminiscences یادداشت
memoir یادداشت
memoirs یادداشت
endnote یادداشت
annotation یادداشت
notes یادداشت
memos یادداشت
chit یادداشت
memorandum یادداشت
memoranda یادداشت
chits یادداشت
memorandums یادداشت
memo یادداشت
slip یادداشت
slipped یادداشت
slips یادداشت
notation یادداشت
jottings یادداشت
notations یادداشت
termograph دستگاهی که حرارت روزانه را ثبت میکند
daily range of soil temperature دامنه تغییرات حرارت روزانه خاک
memorandum of understanding یادداشت تفاهم
notebook کتابچه یادداشت
advice note یادداشت اطلاع
counter memorial جواب یادداشت
notes یادداشت درسی
notelet یادداشت کوچک
notebooks کتابچه یادداشت
adscript یادداشت اضافی
billet doux یادداشت عاشقانه
notes تبصره یادداشت ها
footnotes یادداشت ته صفحه
footnote یادداشت ته صفحه
commentary رشته یادداشت
commentaries رشته یادداشت
annotating یادداشت نوشتن
annotates یادداشت نوشتن
annotated یادداشت نوشتن
annotate یادداشت نوشتن
record یادداشت سخنرانی
notes یادداشت سخنرانی
record یادداشت درسی
scratch paper کاغذ یادداشت
note یادداشت کردن
minute یادداشت وقایع
record یادداشت بایگانی
notes خاطرات یادداشت
notes یادداشت کردن
minute مسوده یادداشت
record یادداشت نگارش
noting یادداشت کردن
noting تبصره یادداشت ها
note تبصره یادداشت ها
note خاطرات یادداشت
notepaper کاغذ یادداشت
put-downs یادداشت کردن
put down یادداشت کردن
chitty یادداشت-رسید
put-down یادداشت کردن
take down یادداشت کردن
record یادداشت کردن
tots یادداشت مختصر
set down یادداشت کردن
tot یادداشت مختصر
noting خاطرات یادداشت
pocket money . پول تو جیبی ( مقرری روزانه ؟ هفتگه یا غیره )
ephermeris جدول نجومی دفتریادداشت روزانه حشره یکروزه
cash register ماشین ثبت خرید وفروش روزانه مغازه
cash registers ماشین ثبت خرید وفروش روزانه مغازه
The shops will be open daily except Sundays / excluding Sundays / outside of Sundays [American E] . مغازه ها به جز یکشنبه ها روزانه باز خواهند بود.
to writes down واردکردن یادداشت کردن
memorandum اقدام به یادداشت کند
memoranda اقدام به یادداشت کند
memorandums اقدام به یادداشت کند
pad دفترچه یادداشت لایی
pads دفترچه یادداشت لایی
memorability قابل یادداشت بودن
There's a question mark [hanging] over the day-care clinic's future. [A big question mark hangs over the day-care clinic's future.] آینده درمانگاه مراقبت روزانه [کاملا] نامشخص است.
daymark علامت ساحلی بدون چراغ فار دریایی روزانه
papered یادداشت کردن با کاغذ پوشاندن
paper یادداشت کردن با کاغذ پوشاندن
billets ورقه جیره یادداشت مختصر
billeting ورقه جیره یادداشت مختصر
billeted ورقه جیره یادداشت مختصر
commentate حاشیه نوشتن یادداشت کردن
commentates حاشیه نوشتن یادداشت کردن
postscript یادداشت الحاقی اخرنامه یا کتاب
papers یادداشت کردن با کاغذ پوشاندن
commentated حاشیه نوشتن یادداشت کردن
field book دفترچه یادداشت نقشه بردار
callective note بیانیه یا یادداشت دسته جمعی
papering یادداشت کردن با کاغذ پوشاندن
memoranda برگ خلاصه یادداشت مانند
memorandum برگ خلاصه یادداشت مانند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com