English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 95 (6 milliseconds)
English Persian
apple ring fender دفرای حلقوی
Other Matches
loop sling مهار حلقوی بار بند حلقوی
rubbing strake دفرای چوبی
roller fender دفرای چوبی
rattan fender دفرای حصیری
pneumatic fender دفرای بادی
bramble leaf fender دفرای لاستیکی
bramble leaf fender دفرای تایری
bow grace دفرای سینه
spar fender دفرای الواری
loop pile پرزهای حلقوی [این نوع پرز توسط بافت های ماشینی مثل فرش ماشینی بوجود آمده و به هر دو صورت ترکی و فارسی بافته می شود. اگر حلقه ها پس از اتمام کار بریده نشوند به آن پرز حلقوی می گویند. همانند سطح حوله.]
spur shore دفرای شناور الواراتصال ناو به اسکله
vortical حلقوی
ring cartilage حلقوی
vortiginous حلقوی
loop code کد حلقوی
annulate حلقوی
annulated حلقوی
annular حلقوی
sigmoid حلقوی
orbiculate حلقوی
convolute حلقوی
terete حلقوی
cricoid حلقوی
curl field میدان حلقوی
cup point تیزی حلقوی
loop mill rolling نوردکاری حلقوی
bustle pipe لوله حلقوی
fairy ring قارچ حلقوی
peristalsis حرکات حلقوی
loop knot tie گره حلقوی
ring armature ارمیچر حلقوی
annulus حلقه حلقوی
interlocking حلقوی بافتن
ring جسم حلقوی
loop antenna انتن حلقوی
verticillation ارایش حلقوی
ringing حلقوی شدن
snap ring خار حلقوی
ringbolt hitching خفت حلقوی
annular burner مشعل حلقوی
annular projection برامدگی حلقوی
annular jet فوران حلقوی
annular eclipse کسوف حلقوی
ring nebula ابری حلقوی
ring nebula سحابی حلقوی
ring network شبکه حلقوی
ring tension کشش حلقوی
lyraring nebula ابری حلقوی شلیاق
vortex drag پسای جریانهای حلقوی
lyraring nebula سحابی حلقوی شلیاق
loop feeder سیم تغذیه حلقوی
vortex جریان حلقوی یا گردابی
vortexes جریان حلقوی یا گردابی
atoll جزیره مرجانی حلقوی
atolls جزیره مرجانی حلقوی
wake جریانهای حلقوی بال
waked جریانهای حلقوی بال
wakes جریانهای حلقوی بال
bagel نان شیرینی حلقوی
vortices جریان حلقوی یا گردابی
induction ring heater گرمکن حلقوی القائی
convoluted بهم تابیده حلقوی
circular shift تغییر مکان حلقوی
can annular محفظه احتراق حلقوی شکل
uncoiling غیر حلقوی کردن یا شدن
toothed ring armature ارمیچر حلقوی دندانه دار
mantle ring تیر حمال حلقوی شکل
uncoil غیر حلقوی کردن یا شدن
uncoiled غیر حلقوی کردن یا شدن
cannular محفظه احتراق حلقوی شکل
uncoils غیر حلقوی کردن یا شدن
warp-loop fringe ریشه حلقوی [در قالی همدان]
coil antenna انتن حلقوی به شکل سیم پیچ
vortex filament خطی که شدت یا تمرکزجریانهای حلقوی دران بیشتراست
plug nozzle نازلی در موتورهای راکت بامحفظه احتراق حلقوی وپیچشی
vortex sheet لایه نازک نامحدود سیال باحرکت حلقوی بینهایت
slots تعداد بیتهایی که یک پیام را شامل شوند و در شبکه حلقوی بچرخند
slot تعداد بیتهایی که یک پیام را شامل شوند و در شبکه حلقوی بچرخند
slotting تعداد بیتهایی که یک پیام را شامل شوند و در شبکه حلقوی بچرخند
annular وسایل و ابزار حلقه دار دارای علائم و اشکال حلقوی
rotate جابجایی داده دریک محل ذخیره سازی به صورت حلقوی
rotated جابجایی داده دریک محل ذخیره سازی به صورت حلقوی
rotates جابجایی داده دریک محل ذخیره سازی به صورت حلقوی
ring and bead sight دستگاه نشانه روی که دارای شکاف درجه حلقوی و مگسک میباشد
ruff یقه گرد و حلقوی چین دار مردان و زنان قرون 61و 71 میلادی
ruffs یقه گرد و حلقوی چین دار مردان و زنان قرون 61و 71 میلادی
ruffe یقه گرد و حلقوی چین دار مردان و زنان قرون 61و 71 میلادی
vortex trail دنباله مرئی باقیمانده از نوک بال یا ملخ و غیره ناشی ازجریانهای حلقوی شدید
vortex separation جداکردن ذرات مختلف از یک سیال توسط نیروهای گریز ازمرکزی مختلف در حرکت حلقوی یا گردابی
card فرمی که حاوی تخته اصلی است که روی آن تختههای حلقوی چاپ شده قابل نصب هستند تا یک سیستم انعط اف پذیر ایجاد شود
cards فرمی که حاوی تخته اصلی است که روی آن تختههای حلقوی چاپ شده قابل نصب هستند تا یک سیستم انعط اف پذیر ایجاد شود
vortex breakdown/brust جدایی ناگهانی جریانهای حلقوی از لبه حمله بالهای دلتا در زاویه حمله معین که واماندگی این نوع بالها رانشان میدهد
circular list لیست مدور لیست حلقوی
open back [نوعی فرش تخت باف که پود آن از پشت فرش کاملا مشخص باشد و بصورت حلقوی اطراف تار را در بر گرفته باشد.]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com