English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 25 (4 milliseconds)
English Persian
emergency burial دفن درمحل
Search result with all words
replace برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
replaced برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
replaces برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
replacing برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
nest درمحل محفوفی جای گرفتن پیچیدن
nests درمحل محفوفی جای گرفتن پیچیدن
substitute قرار دادن چیزی درمحل چیز دیگر.
substituted قرار دادن چیزی درمحل چیز دیگر.
substituting قرار دادن چیزی درمحل چیز دیگر.
ecesis قراردادن حیوان یا گیاهی درمحل دیگری
field upgradable سخت افزار قابل توسعه درمحل
fpla Array ProgrammingLogic Field ارایه منطقی برنامه پذیر درمحل
illuviate در اثر نقل مکان از محلی درمحل دیگری رسوب شدن
in the d. درمحل
junction well چاهها یا گودالهایی که درمحل تلاقی تغییر شیب زهکشهای زیرزمینی ایجادمیگردند
keloid برامدگی ایکه درمحل التیام زخم پدید می اید
local option اختیار تعیین چیزی درمحل
misfile بطور غلط یا درمحل غیرمناسب بایگانی کردن
mixing in place اغشتگی درمحل
replication 1-قطعه یدکی درسیستم درصورت بروزخطا یا خرابی . 2-کپی کردن دکورد یا داده درمحل دیگری
sleep in درمحل کار خود جای خواب داشتن
transplantable قابل برداشتن وکاشتن درمحل دیگری
It was filmed on location. صحنه فیلم درمحل واقعی فیلمبرداری شده
In a secure ( safe ) place. درمحل محکم وامنی
Partial phrase not found.
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com