Dictiornary-Farsi | دفیله رفتن فرمان به رژه | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (3 milliseconds)

English	Persian
pass in review	دفیله رفتن فرمان به رژه


Other Matches

defile	دفیله رفتن معبر باریک راه
defiles	دفیله رفتن معبر باریک راه
defiling	دفیله رفتن معبر باریک راه
defiled	دفیله رفتن معبر باریک راه
ctrl break	در DOS فرمان صفحه کلیدی که اخرین فرمان داده شده رالغو میکند
magna carta	فرمان کبیر یا فرمان ازادی صادره از طرف جان پادشاه انگلیس در سال 5121
magna charta	فرمان کبیر یا فرمان ازادی صادره از طرف جان پادشاه انگلیس در سال 5121
controlled stick steering	دستگاه فرمان کنترل شده اهرم فرمان خودکار
sound off	فرمان موزیک را شروع کنید فرمان مارش کوتاه
stand fast	فرمان توقف درتوپخانه یا فرمان توقف درتوپخانه یا فرمان بایست به جای خود
steering	فرمان ماشین سیستم فرمان یا هدایت
forward march	فرمان قدم رو فرمان پیش
guide on me	فرمان پشت سر من پیش مرا تعقیب کنید فرمان پشت سر من
computer controlled machine	دستگاه با فرمان کامپیوتری دستگاه با فرمان الکترونیکی
close interval	فرمان " فاصله جمع " فرمان " جمع به جلو "
close ranks	فرمان " صفها جمع " فرمان " فاصله جمع "
pussyfoot	دزدکی راه رفتن اهسته ودزدکی کاری کردن طفره رفتن
goose step	رژه رفتن بدون زانو خم کردن قدم اهسته رفتن
guide left	فرمان نفر راهنما به راست یابه چپ فرمان نفر هادی به راست یا چپ
you have no option but to go	چارهای جز رفتن ندارید کاری جز رفتن نمیتوانیدبکنید
cancel check firing	فرمان بازرسی اتش ملغی فرمان بازرسی اتش لغو
mouch	راه رفتن دولادولاراه رفتن
trot	یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trotted	یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trotting	یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trots	یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
paraded	سان رفتن رژه رفتن محل سان
parades	سان رفتن رژه رفتن محل سان
parading	سان رفتن رژه رفتن محل سان
parade	سان رفتن رژه رفتن محل سان
ordinace	فرمان
bugle call	فرمان
Rd	فرمان RD
insubordinate	نا فرمان
mkdir	فرمان D
mark time	فرمان در جا
chdir	فرمان CD
pipes	فرمان
commands	فرمان
word	فرمان
worded	فرمان
chartered	فرمان
command	فرمان
charter	فرمان
commanded	فرمان
decrees	فرمان
indocile	نا فرمان
commissions	فرمان
commissioning	فرمان
commission	فرمان
MD	فرمان D
charters	فرمان
assize	فرمان
controls	فرمان
controlling	فرمان
control	فرمان
at my command	به فرمان من
decreeing	فرمان
decreed	فرمان
hest	فرمان
drives	فرمان
drive	فرمان
handle bar	فرمان
by order of	فرمان
commandments	فرمان
commandment	فرمان
firman	فرمان
decree	فرمان
chartering	فرمان
sanctioned	فرمان
sanctioning	فرمان
sanctions	فرمان
if	فرمان IF
precept	فرمان
steering	فرمان
rudder bar	فرمان
sanction	فرمان
instituting	فرمان
institutes	فرمان
handlebar	فرمان
edicts	فرمان
instituted	فرمان
edict	فرمان
institute	فرمان
for	فرمان FOR
ordinances	فرمان
ordinance	فرمان
ship will adjust	فرمان
MDs	فرمان D
rescript	فرمان
precepts	فرمان
cls	فرمان CLS
servo	فرمان یار
electronic control	فرمان الکترونیکی
transient command	فرمان ناپایدار
joysticks	دسته فرمان
ver	فرمان VER
diskcomp	فرمان DISKCOPY
word of command	فرمان نظامی
word of command	فرمان انتصاب
external command	فرمان برونی
nerve centres	مرکز فرمان
typed	فرمان TYPE
steering column tube	لوله فرمان
steering axle	میل فرمان
steering axle	میله فرمان
paths	فرمان PATH
prescription	صدور فرمان
type	فرمان TYPE
path	فرمان PATH
prescriptions	صدور فرمان
drum controller	غلطک فرمان
order	فرمان نظم
nerve centre	مرکز فرمان
xcopy	فرمان XCOPY
echo	فرمان ECHO
echoed	فرمان ECHO
control pannel	تابلوی فرمان
steering lever	اهرم فرمان
control panel	تابلوی فرمان
control lever	اهرم فرمان
sort	فرمان SORT
types	فرمان TYPE
control grid	شبکه فرمان
rudder bar	فرمان هواپیما
streeing column	میل فرمان
control electrode	الکترود فرمان
control cubicle	ایستگاه فرمان
control circuit	مدار فرمان
control ratio	نسبت فرمان
control surface	سطح فرمان
command unit	واحد فرمان
echoes	فرمان ECHO
echoing	فرمان ECHO
in the saddle <idiom>	تحت فرمان
command key	کلید فرمان
del	فرمان DEL
decretal	فرمان پاپ
joystick	دسته فرمان
dates	فرمان DATE
date	فرمان DATE
control system	سیستم فرمان
control switch	کلید فرمان
command language	زبان فرمان
command signal	علامت فرمان
control characteristic	مشخصه فرمان
external command	فرمان خارجی
ren	فرمان REN
files	فرمان FILES
find	فرمان FIND
operates	فرمان دادن
finds	فرمان FIND
operated	فرمان دادن
streeing column	ستون فرمان
operate	فرمان دادن
rise and shine	فرمان برپا
prints	فرمان PRINT
printed	فرمان PRINT
print	فرمان PRINT
parade rest	فرمان ازاد
order arms	فرمان پافنگ
sorts	فرمان SORT
subordination	فرمان برداری
power steering	فرمان خودکار
tatoo	فرمان خاموشی
regeneration control	فرمان واکنشی
buffers	فرمان BUFFERS
radio control	فرمان رادیویی
appends	فرمان APPEND
appending	فرمان APPEND
ten commandments	ده فرمان موسی
tent striking	فرمان ضد استقرار
append	فرمان APPEND
steering wheels	چرخ فرمان
steering wheel	چرخ فرمان
breaks	فرمان BREAK
break	فرمان BREAK
preparatory command	فرمان حاضرباش
preparatory command	فرمان خبر
sorted	فرمان SORT
repeat range	فرمان برد از نو
remote control	فرمان از دور
appended	فرمان APPEND
god's ordinace	فرمان خدا
give way	فرمان پاروها با هم
mandating	حکم فرمان
mandates	حکم فرمان
steering shaft	محور فرمان
paddles	دسته فرمان
paddling	دسته فرمان
mandated	حکم فرمان
mandate	حکم فرمان
steering gear	جعبه فرمان
fire order	فرمان اتش
filter command	فرمان FILTER
paddled	دسته فرمان
paddle	دسته فرمان
handle bar arm	دسته فرمان
operator command	فرمان متصدی
on the double	فرمان بدو رو