Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 207 (11 milliseconds)
English
Persian
correct
دقیق یا درست
correcting
دقیق یا درست
corrects
دقیق یا درست
Search result with all words
approximate
نه دقیق ولی تقریبا درست
approximated
نه دقیق ولی تقریبا درست
approximates
نه دقیق ولی تقریبا درست
a true and accurate report
گزارشی درست و دقیق
Other Matches
quartz clock
بخش کوچکی از کریستال کواترنر که در فرکانس مشخص با اعمال ولتاژ مشخص مرتعش میشود و برای سیگنالهای ساعت بسیار دقیق کامپیوتر ها و سایر برنامههای زمانی بسیار دقیق به کار می رود
meets
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
coincidence function
تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
joins
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
join
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
and
تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
joined
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
intersections
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
intersection
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
meet
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
OR function
تابع منط قی که وقتی خروجی درست میدهد که یک ورودی درست باشد
alternation
تابع منط قی که یک خروجی درست را در صورتی که هر یک از ورودی ها درست باشد ایجاد میکند
false
1-اشتباه نه درست و نه صحیح . 2-اصط لاح منط قی معادل دودویی مخالف درست
conjunction
تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
conjunctions
تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
either or operation
تابع منط قی که وقتی خروجی درست دارد که یک ورودی درست داشته باشد
assertion
1-عبارت برنامه از یک قاعده یا قانون 2-قاعدهای که درست است یا درست فرض میشود
disjunction
تابع منط قی که در صورتی که ورودی درست باشد خروجی درست تولید میکند
union
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
unions
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
tempered
درست ساختن درست خمیر کردن
temper
درست ساختن درست خمیر کردن
tempers
درست ساختن درست خمیر کردن
judiciousness
قضاوت درست تشخیص درست
be the spitting image of someone
<idiom>
درست مثل کسی بودن
[درست شبیه کسی به نظر رسیدن]
The convict cannot distinguish between right and wrong
[distinguish right from wrong]
.
این مجرم نمی تواند بین درست و نادرست را تشخیص
[تشخیص درست را از نادرست]
بدهد.
differences
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
alternative
تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
exjunction
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
EXOR
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
alternatives
تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
difference
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
exclusive
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یک ورودی درست باشد و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند
intent
دقیق
stringently
دقیق
stringent
دقیق
astute
دقیق
scrutinizer
دقیق
exact solution
حل دقیق
scholastical
دقیق
precision
دقیق
wistful
دقیق
scholastic
دقیق
exacts
دقیق
exacted
دقیق
exact
دقیق
advertent
دقیق
tenty
دقیق
subtil
دقیق
particular redemption
دقیق
punctiliously
دقیق
punctual
دقیق
punctilious
دقیق
accurate
دقیق
literal
دقیق
exquisite
دقیق
sounded
بی خطر دقیق
high accuracy measurement
سنجش دقیق
watchfulness
دقیق هشیاری
sound
بی خطر دقیق
soundest
بی خطر دقیق
precision measurment
سنجش دقیق
control
توپزن دقیق
precision instrument
سنجه دقیق
subtlest
دقیق لطیف
precision fire
تیر دقیق
thoroughgoing
بسیار دقیق
subtler
دقیق لطیف
subtle
دقیق لطیف
sets
لجوج دقیق
going-over
بررسی دقیق
set
لجوج دقیق
precision balance
ترازوی دقیق
precision adjustment
تنظیم دقیق
fine adjustment
تنظیم دقیق
tenuous
لطیف دقیق
fine setting
تنظیم دقیق
fine spun
دقیق خیالی
in-depth
دقیق و عمیق
exact location
محل دقیق
sounds
بی خطر دقیق
setting up
لجوج دقیق
precisian
خیلی دقیق
goings-over
بررسی دقیق
precision levelling
ترازیابی دقیق
controlling
توپزن دقیق
instrument
الات دقیق
queasy
زیاد دقیق
precision tools
الات دقیق
punctual
باذکرجزئیات دقیق
strictly speaking
دقیق شویم
pernickety
کاربسیار دقیق
micro pressure gage
فشارسنج دقیق
scrutiny
بررسی دقیق
precisionist
بسیار دقیق
pryingly
با نگاه دقیق
queazy
زیاد دقیق
imprecise
غیر دقیق
persnickety
کاربسیار دقیق
particularization
شرح دقیق
precise
خیلی دقیق
precise
صریح دقیق
precise
دقیق کردن
an a calculator
محاسب دقیق
instruments
الات دقیق
precision scale
مقیاس دقیق
watchful
بی خواب دقیق
precision spirit level
ترازوی دقیق
precision sweep
روبش دقیق
perpend
دقیق بودن
precision tool
ابزار دقیق
detailed analysis
بررسی دقیق
controls
توپزن دقیق
thorough paced
دقیق گام
arm of precision
اسلحه دقیق
detailed analysis
آنالیز دقیق
altitude fine adjustment
دستگاه تنظیم دقیق
fine sight
تنظیم خط نشانه دقیق
zeros
تنظیم دقیق دستگاه
fine adjustment knob
دکمه تنظیم دقیق
precision lathe
ماشین تراش دقیق
astringent
سخت گیر دقیق
precision bore
سوراخ کردن دقیق
precision
بسیار دقیق بودن
fine tuning
میزان سازی دقیق
precision engineering
مهندسی ابزار دقیق
zeroes
تنظیم دقیق دستگاه
zero
تنظیم دقیق دستگاه
particular
دقیق نکته بین
precision engineering
تکنیک ابزار دقیق
probity
پیروی دقیق از اصول
precision measuring equipment
تجهیزات سنجش دقیق
precision adjustment
تنظیم تیر دقیق
precision casting
ریخته گری دقیق
pin point
تعیین دقیق نقاط
fine turning
میزان سازی دقیق
precision adjustment
تنظیم دقیق تیر
precision drill
مته کردن دقیق
pores
بمطالعه دقیق پرداختن
stickler
سمج خیلی دقیق
precision
اندازه گیری دقیق
facsimiles
کپی دقیق از یک متن
inspected
ازمایش دقیق بازبینی
inspecting
ازمایش دقیق بازبینی
edge sharpening
دقیق کردن لبه
mind one's P's and Q's
<idiom>
خیلی دقیق به رفتاروگفتار
to pore
[over; on]
به مطالعه دقیق پرداختن
sticklers
سمج خیلی دقیق
calibration
تنظیم الات دقیق
scrupulously
<adv.>
خیلی دقیق وسواسی
measuring magnifier
مسافت یاب دقیق
pore
بمطالعه دقیق پرداختن
inspect
ازمایش دقیق بازبینی
facsimile
کپی دقیق از یک متن
mirrored
ایجاد کپی دقیق
meticulous
خیلی دقیق وسواسی
chronometer
ساعت شمار دقیق
mirror
ایجاد کپی دقیق
tender
دقیق ترد ونازک
tendered
دقیق ترد ونازک
tenderest
دقیق ترد ونازک
tendering
دقیق ترد ونازک
inspects
ازمایش دقیق بازبینی
off base
<idiom>
غیر دقیق ،نادرست
mirrors
ایجاد کپی دقیق
pick someone's brains
<idiom>
اطلاعات دقیق به کسی
symmetric difference
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشند و وقتی نادرست است که هر دو ورودی مثل هم باشند
NAND function
تابع منط قی که خروجی آن وقتی نادرست است که تمام ورودی ها درست باشند و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
denials
تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
denial
تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
dispersion
تابع منط قی که خروجی آن نادرست است وقتی تمام ورودی ها درست باشند و درست است وقتی یک ورودی نادرست باشد
punctilio
نکته دقیق در ایین رفتار
attenuates
تقلیل دادن دقیق شدن
attenuated
تقلیل دادن دقیق شدن
attenuate
تقلیل دادن دقیق شدن
attenuating
تقلیل دادن دقیق شدن
thread the needle
پاس دقیق از بین مدافعان
formats
قواعد دقیق دستورات و آرگومان ها
pinpoint target
هدف دقیق تعیین شده
an i calculation
حساب نادرست یا غیر دقیق
format
قواعد دقیق دستورات و آرگومان ها
accuracy
تعریف دقیق تر خواهد بود
subtilize
دقیق وحساس ولطیف کردن
zero hour
<idiom>
لحظه دقیق حمله درجنگ
images
کپی دقیق از فضایی از حافظه
theodolite
زاویه یاب دقیق ثانیهای
image
کپی دقیق از فضایی از حافظه
handle with kid gloves
<idiom>
باکسی همکاری دقیق داشتن
fine sight
تنظیم دقیق زاویه توپ
theodolites
زاویه یاب دقیق ثانیهای
subtilization
ملایمت دقیق و لطیف سازی
exact location
تعیین کردن محل دقیق نقاط
precisian
شخص دقیق در مراعات قواعداخلاقی ومذهبی
soul-searching
بررسی دقیق احساسات وانگیزههای خود
soul searching
بررسی دقیق احساسات وانگیزههای خود
metronome
اسبابی که برای تعیین زمان دقیق
he was p in his promises
درانجام وعدههای خود دقیق بود
metronomes
اسبابی که برای تعیین زمان دقیق
nuances
اختلاف مختصر نکات دقیق وفریف
nuance
اختلاف مختصر نکات دقیق وفریف
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com