English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 68 (4 milliseconds)
English Persian
implication دلالت
implications دلالت
indication دلالت
signification دلالت
symbolization دلالت
textual implication دلالت
Other Matches
connotations دلالت ضمنی
implicitness دلالت ضمنی
signifying دلالت کردن
signifying دلالت کردن بر
signify دلالت کردن
signify دلالت کردن بر
signifies دلالت کردن بر
implicative دلالت کننده
expessive دلالت کننده
evidentiary دلالت کننده
denotative of دلالت کننده بر
denotable دلالت کردنی
connotative دلالت کننده
indicative دلالت کننده
connotation دلالت ضمنی
implying دلالت داشتن
indicant دلالت کننده
signifier دلالت کننده
predicate دلالت کردن
predicated دلالت کردن
predicates دلالت کردن
predicating دلالت کردن
bode دلالت داشتن
implicate دلالت کردن بر
to give evdience دلالت کردن
implicated دلالت کردن بر
implicates دلالت کردن بر
implicating دلالت کردن بر
savorŠetc دلالت کردن
implies دلالت داشتن
imply دلالت داشتن
signifies دلالت کردن
prime implicant عمده دلالت کننده
connote دلالت ضمنی کردن بر
foreshown از پیش دلالت کردن بر
imply دلالت ضمنی کردن بر
implying دلالت ضمنی کردن بر
implies دلالت ضمنی کردن بر
it savours of revenge دلالت بر انتقام میکند
express دلالت کردن بر فهماندن صریح
index number عددی که دلالت برحجم کند
charter بین افراد دلالت کند
chartered بین افراد دلالت کند
betoken دلالت کردن بر دال بر امری
chartering بین افراد دلالت کند
charters بین افراد دلالت کند
causatively چنانکه دلالت برسبب نماید
suggestive دلالت کننده وسوسه امیز
expressing دلالت کردن بر فهماندن صریح
expresses دلالت کردن بر فهماندن صریح
expressed دلالت کردن بر فهماندن صریح
an inceptive verb فعلی که دلالت بر اغاز کاری نماید
an inceptive فعلی که دلالت بر اغاز کاری نماید
d. letter حرفی که درسالنامه دلالت برروز یک شنبه میکند
why i think i can هنگام کشف مطلبی دلالت برتعجب میکند
he should better to led than باید اورا دلالت کرد زور فایده ندارد
con در DOS و 2/OS نام دستگاهی که به صفحه کلید ومونیتور دلالت داشته باشد
conned در DOS و 2/OS نام دستگاهی که به صفحه کلید ومونیتور دلالت داشته باشد
conning در DOS و 2/OS نام دستگاهی که به صفحه کلید ومونیتور دلالت داشته باشد
cons در DOS و 2/OS نام دستگاهی که به صفحه کلید ومونیتور دلالت داشته باشد
equitable mortgage بدون انکه موضوع این عمل یاتاسیس صراحتا" یا منجزا"به رهن دلالت داشته باشد
point اشاره کردن دلالت کردن متوجه کردن نکته
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com