English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 116 (7 milliseconds)
English Persian
civism دلبستگی به میهن
Other Matches
languidinterest دلبستگی کم
attachment دلبستگی
interests دلبستگی
interest دلبستگی
interestedness دلبستگی
interestedly با دلبستگی
fixations دلبستگی زیاد
devotion to music دلبستگی به موسیقی
attachment حکم دلبستگی
profound interest دلبستگی زیاد
fixation دلبستگی زیاد
religionism دلبستگی زیادبه دینداری
rubrician کسی که دلبستگی زیادبدستورهای
to take an i. in something به چیزی دلبستگی داشتن
(no) skin off one's nose <idiom> دلبستگی به چیزی ،دلواپسی
particularism دلبستگی بمرام خاصی
to have a thing at heart بچیزی زیاد دلبستگی داشتن
exteriority حالت بیرونی یافاهری دلبستگی به
humanism دلبستگی به مسائل مربوط بنوع بشر
outwardness کیفیت فاهر دلبستگی بچیزهای خارجی یامادی
scripturalism اعتقادبه نص کتاب مقدس دلبستگی بدلائل نقلی
parochialism محدودیت فکری و دلبستگی به انجام کارهای محلی و ناحیهای محدود
patiot هم میهن
countrywoman هم میهن
country man هم میهن
compatriotic هم میهن
mother land میهن
compatriots هم میهن
f.countryman هم میهن
native land میهن
native country میهن
homeland میهن
natire country میهن
homelands میهن
home میهن
homeland میهن
fellow countryman هم میهن
fenow country men هم میهن
compatriot هم میهن
countrymen هم میهن
fatherlands میهن
motherland میهن
mother countries میهن
mother country میهن
homes میهن
home میهن
motherlands میهن
countryman هم میهن
fatherland میهن
peregrin falcon یکجور قوش تیز پرکه قوش بازان بدان دلبستگی دارند
public spiritedness میهن پرستی
immigrated میهن گزیدن
homesick در فراق میهن
immigrate میهن گزیدن
patriot میهن پرست
home میهن وطن
homes میهن وطن
one's native soil میهن زمین
public-spirited میهن پرست
patiot میهن پرست
patriotic میهن دوست
patiot میهن دوست
patrioism میهن پرستی
patriotically میهن پرستانه
landsman بومی هم میهن
immigrates میهن گزیدن
partisan میهن پرست
partisans میهن پرست
patriotism میهن پرستی
home-made ساخت میهن
motherland مادر میهن
motherlands مادر میهن
homemade ساخت میهن
incivism بی علاقگی به میهن
immigrating میهن گزیدن
i take no interest in that هیچ بدان دلبستگی ندارم هیچ از ان خوشم نمیاید
reunionism دلبستگی به پیوند کلیسای کاتولیک با کلیسای انگلیس
repatriations برگشتن یا برگرداندن به میهن
repatriation برگشتن یا برگرداندن به میهن
spread eagle میهن پرستی افراطی
patriots میهن پرست ها [مرد]
to expatriate oneself جلای میهن کردن
jingo میهن پرست متجاوز
patricides خائن به میهن پدرکش
patriots شخص میهن پرست
compatriots هم وطن هم میهن هواخواه
patriot شخص میهن پرست
nostalgia دلتنگی برای میهن
compatriot هم وطن هم میهن هواخواه
chauvinist میهن پرست متعصب
patricide خائن به میهن پدرکش
parricides خائن به میهن پدر کش
patriotically از روی میهن دوستی
patriots میهن پرستان [مرد]
parricide خائن به میهن پدر کش
expatriates ترک کردن میهن تبعیدی
bound for home اماده رفتن به کشور میهن
silk manufactures of home کالاهای ابریشمی ساخت میهن
hom ward bound اماده رفتن به کشور میهن
chauvinism میهن پرستی از روی تعصب
expatriate ترک کردن میهن تبعیدی
chauvinism میهن پرستی افراطی شوونیسم
flag waving میهن پرستی بحد افراط وجنون
maccabees خانواده میهن پرستان مکابی یهود
to bleed for one's country برای میهن خود خون دادن
flag-waving میهن پرستی بحد افراط وجنون
homecomings عازم میهن مراجعت به وطن یامحل تحصیل
homecoming عازم میهن مراجعت به وطن یامحل تحصیل
parricidal خائن نسبت به پدر و مادر یا میهن یاپادشاه
public spiritedly ازلحاظ خیر خواهی مردم میهن پرستانه
public spirit خیر خواهی برای مردم میهن پرستی
sickfor home دلتنگی کننده برای میهن وخانه خود بیماروطن
chauvinism افراط کورکورانه در میهن پرستی ناسیونالیسم در حد افراطی و غیر منطقی
jingo کسی که به عنوان میهن پرستی از سیاست جنگجویانه و تجاوزکارانه دولت خودطرفداری میکند
to pine for home دلتنگی برای میهن کردن ارزوی وطن کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com