Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 204 (11 milliseconds)
English	Persian
fixation	دلبستگی زیاد
fixations	دلبستگی زیاد
profound interest	دلبستگی زیاد
Search result with all words
to have a thing at heart	بچیزی زیاد دلبستگی داشتن
Other Matches
interestedness	دلبستگی
interest	دلبستگی
interestedly	با دلبستگی
interests	دلبستگی
attachment	دلبستگی
languidinterest	دلبستگی کم
attachment	حکم دلبستگی
devotion to music	دلبستگی به موسیقی
civism	دلبستگی به میهن
rubrician	کسی که دلبستگی زیادبدستورهای
particularism	دلبستگی بمرام خاصی
(no) skin off one's nose <idiom>	دلبستگی به چیزی ،دلواپسی
religionism	دلبستگی زیادبه دینداری
to take an i. in something	به چیزی دلبستگی داشتن
exteriority	حالت بیرونی یافاهری دلبستگی به
humanism	دلبستگی به مسائل مربوط بنوع بشر
scripturalism	اعتقادبه نص کتاب مقدس دلبستگی بدلائل نقلی
outwardness	کیفیت فاهر دلبستگی بچیزهای خارجی یامادی
parochialism	محدودیت فکری و دلبستگی به انجام کارهای محلی و ناحیهای محدود
load call	وسیلهای مملو از سیال برای ایجاد نیروهای زیاد با دقت زیاد
compression ignition	احتراق مخلوط سوخت و هوادر اثر دمای زیاد حاصل ازترکم و فشار زیاد در سیلندرموتور دیزل
I didnt get much sleep.	زیاد خوابم نبرد ( زیاد نخوابیدم)
peregrin falcon	یکجور قوش تیز پرکه قوش بازان بدان دلبستگی دارند
i take no interest in that	هیچ بدان دلبستگی ندارم هیچ از ان خوشم نمیاید
overbuild	زیاد ساختمان کردن در بخشی از شهرکه زیاد دران ساختمان کرده اند
reunionism	دلبستگی به پیوند کلیسای کاتولیک با کلیسای انگلیس
to hold somebody in great respect	کسی را زیاد محترم داشتن [احترام زیاد گذاشتن به کسی]
surcharge	زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
surcharges	زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
high speed	با سرعت زیاد راندن با سرعت زیاد
outrageously	زیاد
extortionary	زیاد
great-	زیاد
fulsome	زیاد
great	زیاد
extortionate	زیاد
profusely	زیاد
greatest	زیاد
quite a few <idiom>	زیاد
excessive	زیاد
in excess	زیاد
immane	زیاد
in quantities	زیاد
late	زیاد
to a large extent	زیاد
many	زیاد
overmuch	زیاد
large adv	زیاد
too	زیاد
wider	زیاد
wide	زیاد
numerous	زیاد
greatly	زیاد
not a lettle	زیاد
muckle	زیاد
mickle or muckle	زیاد
mickle	زیاد
populous	زیاد
too much	زیاد
intense	زیاد
widest	زیاد
profoundly	زیاد
over and above	زیاد
rife	زیاد
effusively	زیاد
highly	زیاد
copious	زیاد
extensive	زیاد
very	زیاد
widely	زیاد
no end of	زیاد
heartbreak	غم زیاد
much	زیاد
heavily	زیاد
overly	زیاد
superabundant	زیاد
heart break	غم زیاد
squeamishly	زیاد
highs	زیاد
egregiously	زیاد
glaring	زیاد
thick	زیاد
thicker	زیاد
plaguily	زیاد
intensely	زیاد
high	زیاد
plethoric	زیاد
swingeing	زیاد
for all the world	بی کم و زیاد
squeamishness	زیاد
vastly	زیاد
highest	زیاد
mortally	زیاد
generous	زیاد
ranksack	زیاد
tremendously	زیاد
hugely	زیاد
supererogatory	زیاد
intensively	زیاد
thickest	زیاد
immoderate	زیاد
overworked	زیاد کارکردن
oodles	خیلی زیاد
much rain	باران زیاد
my grief was intensified	غصه من زیاد
musk cat	گریه زیاد
fixation	عشق زیاد
multiplies	زیاد شدن
overwork	زیاد کارکردن
pretentiously	با ادعای زیاد
pretentiousness	ادعایی زیاد
profuse of gilfts	زیاد بخشنده
multiplying	زیاد شدن
overload	زیاد پر کردن
prosternation	سستی زیاد
fixations	عشق زیاد
eyeful	مقدار زیاد
multiplied	زیاد شدن
mort	مقدار زیاد
overworking	زیاد کارکردن
multiply	زیاد شدن
prosternation	ضعف زیاد
overworks	زیاد کارکردن
polyuria	ادرار زیاد
heighten	زیاد کردن
overloads	زیاد پر کردن
over issue	زیاد انتشاردادن
over ripe	زیاد رسیده
overloaded	زیاد پر کردن
overblown steel	فولاد با دم زیاد
heightened	زیاد کردن
heightening	زیاد کردن
heightens	زیاد کردن
overmoke	زیاد سیگارکشیدن
overlabour	زیاد کارکردن
overburdensome	زیاد سنگین
overdrssed	زیاد اراسته
over estimate	زیاد براوردکردن
overrider	حق دلالی زیاد
overstock	زیاد پر کردن
torrid	زیاد گرم
polyphagia	اشتهای زیاد
polymathy	دانش زیاد
abound	زیاد بودن
lots	خیلی زیاد
onding	بارندگی زیاد
over anxiety	دل واپسی زیاد
particularity	دقت زیاد
overwrite	زیاد نوشتن
over anxious	زیاد دل واپس
over blow	زیاد دمیدن
over confident	زیاد مطمئن
overvoltage	فشار زیاد
overbusy	زیاد مشغول
hyperidrosis	تعرق زیاد
at long intervals	بفواصل زیاد
augmenter	زیاد کننده
bad nip	تای زیاد
high spin	چرخش زیاد
boisterously	باصدای زیاد
high pressure	فشار زیاد
high precison	دقت زیاد
carnosity	گوشت زیاد
high altitude	ارتفاع زیاد
desudation	عرق زیاد
at a great rat	بسرعت زیاد
alto relievo	برجستگی زیاد
hyperemployment	اشتغال زیاد
amplitude	فاصلهء زیاد
an abrupt place	با سراشیبی زیاد
an abundance of	مقدار زیاد
hypercathexis	نیروگذاری زیاد
high yield	با بازده زیاد
high vacuum	خلاء زیاد
at a great penny worth	به بهای زیاد
consumedly	بطور زیاد
high altitude	از ارتفاع زیاد
full tilt	باسرعت زیاد
frequent visiting	دیدنی زیاد
excessive eating	خوردن زیاد
excessive love	دوستی زیاد
floridly	با ارایش زیاد
finicality	خودارایی زیاد
exquisite taste	سلیقه زیاد
fervidness	گرمی زیاد
fervidity	گرمی زیاد
furor	خشم زیاد
eclat	سروصدا زیاد
d. haste	شتاب زیاد
heavy poll	رایهای زیاد
dense ignorance	نادانی زیاد
deprecation	افهاربیمیلی زیاد
desudation	خوی زیاد
diaphoresis	عرق زیاد
h.f.	بسامد زیاد
diuresis	ادرار زیاد
grnish	زیاد کردن
exuberantly	بفراوانی زیاد
mass casualties	تلفات زیاد
manifold	بسیار زیاد

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com