English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (28 milliseconds)
English Persian
to pine for home دلتنگی برای میهن کردن ارزوی وطن کردن
Other Matches
nostalgia دلتنگی برای میهن
sickfor home دلتنگی کننده برای میهن وخانه خود بیماروطن
to expatriate oneself جلای میهن کردن
expatriates ترک کردن میهن تبعیدی
expatriate ترک کردن میهن تبعیدی
long- میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longed میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longer میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longest میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longs میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
to bleed for one's country برای میهن خود خون دادن
indexing استفاده از کامپیوتر برای کامپایل کردن اندیس برای کتاب با انتخاب کردن کلمات و موضوعات مربوطه در متن
public spirit خیر خواهی برای مردم میهن پرستی
to scramble for something هجوم کردن با عجله برای چیزی [با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
flavoring چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود
commandeer وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
flavourings چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود
flavorings چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود
commandeers وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
flavouring چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود
commandeering وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
stripping نواربندی کردن نقشه برای عکس برداری علامت گذاری کردن
commandeered وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
gas fittings اسبابی که برای گرم کردن یاروشن کردن جایی باگازبکا
pre engage ازپیش برای خود تهیه کردن تعهد قبلی کردن
overhauling برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhaul برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhauled برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhauls برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
line up <idiom> سازمان دهی کردن ،آماده برای عمل کردن
jigs ابزار یا چارچوب سخت وصلبی برای سوار کردن وسرهم کردن یک قطعه از بدنه هواپیما
degausser وسیلهای برای پاک کردن فیلدها مغناطیسی زیادی از دیسک یا نوار یا نوک ضبط کردن
arm 1-فراهم کردن وسیله یا ماشین یا تابع برای عمل یا ورودی ها 2-مشخص کردن خط وط وقفه فعال
jig ابزار یا چارچوب سخت وصلبی برای سوار کردن وسرهم کردن یک قطعه از بدنه هواپیما
put-up برای انتخابات نامزد کردن سازش کردن
put up برای انتخابات نامزد کردن سازش کردن
intubation فرو کردن لوله در حنجرهای برای برای نگاه داشتن .....دیفتری و مانندان
liberal education اموزش و پرورشی که برای روشن کردن فکر باشد نه برای مقاصد پیشهای
personal متصل یا وصل در سیستم برای مشخص کردن یا تامین اجازه برای کاربر
auto توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط
potatoes and point سیب زمینی یا نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
autos توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط
bread and point سیب زمینی و نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
serviced برنامه مفید برای فعایتخای روزمره مثل جستجو فایل , کپی کردن , مرتب کردن , رفع خطا و..
service برنامه مفید برای فعایتخای روزمره مثل جستجو فایل , کپی کردن , مرتب کردن , رفع خطا و..
diagnostics اطلاع و پیام سیستم پس از تشخیص خطا برای کمک به کاربر برای تصحیح کردن آن
turnaround time زمان لازم برای فعال کردن برنامه برای تولید که کاربر خواسته است
weight belt کمربند با وزنه هایی برای سنگین کردن بدن غواص برای رفتن به عمق موردنظر
compressive strength قابلیت یک جسم برای مقاومت در برابر نیروی فشاری یانیرویی که گرایش به فشردن موتاه کردن و متراکم کردن ان دارد
conferencing اتصال چندین کامپیوتر وترمینال به هم برای اجازه دادن به گروهی از کاربران برای ارتباط برقرار کردن
good wishes ارزوی خوبی
hunger for ارزوی چیزی
longings ارزوی زیاد
longing ارزوی زیاد
skimming محصولی را با قیمت بالاعرضه کردن برای اطمینان ازمقاومت ان و متعاقبا" تخفیف تدریجی دادن برای توسعه فروش
i yearn for ارزوی استراحت دارم
to groan for anything اشتیاق یا ارزوی چیزیراداشتن
wishing ارزوی اجابت دعا
thirst for glory ارزوی جاه وجلال
ikon نشانه گرافیکی یا تصویری روی صفحه نمایش که در سیستم محاورهای به کار می رود برای تامین یک روش ساده برای مشخص کردن یک تابع
desideratum ارزوی اساسی و ضروری چیز مطلوب
bookings نام نویسی و تهیه پرونده برای افراد ثبت نام کردن بلیط رزرو کردن
booking نام نویسی و تهیه پرونده برای افراد ثبت نام کردن بلیط رزرو کردن
timed 1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
times 1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
time 1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
gloominess دلتنگی
mopishness دلتنگی
sadness دلتنگی
loneliness دلتنگی
sadness دلتنگی
gloom دلتنگی
to mope oneself دلتنگی
ennui دلتنگی
dismalness دلتنگی
anguish دلتنگی
cheerlessness دلتنگی
gloomily با دلتنگی
desolateness دلتنگی
homesickness دلتنگی
lonesomeness دلتنگی
to set one's mind on anything ارزوی رسیدن بچیزی یا انجام کاری را داشتن
desolation دلتنگی پریشانی
tedium خستگی دلتنگی
melancholia افسردگی دلتنگی
to send round the hat برای کسی اعانه جمع کردن کشکول گدایی برای کسی دست گرفتن
dreariness حالت دلتنگی اور
cash in <idiom> تبدیل به پول کردن ،خرد کردن چیزی برای پول
to prospect for gold جستجوی زردر محلی کردن برای جستجوی زر در جایی پی کردن
B register 1-ثبات آدرس که به آدرس مرجع اضافه شده که محل مورد نظر را مشخص میکند 2-ثباتی که برای گسترده تر کردن اکومولاتور برای ضرب و تقسیم به کار می رود
leaders بخشی از نوار مغناطیسی که حاوی سیگنالی نیست و در ابتدای نوار برای شناسایی و کمک به ماشین برای بلند کردن نوار به کار می رود
leader بخشی از نوار مغناطیسی که حاوی سیگنالی نیست و در ابتدای نوار برای شناسایی و کمک به ماشین برای بلند کردن نوار به کار می رود
deleting کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
deletes کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
deleted کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
delete کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
veto حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
vetoes حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
vetoed حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
vetoing حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
housed 1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
house 1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
houses 1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
for doing it برای کردن ان
winterize اماده برای زمستان شدن خود را برای مقابله باسرمای زمستان اماده کردن
prone to do something آماده کردن برای
to prospect [for] جستجو کردن [برای]
the proper time to do a thing برای کردن کاری
in orders to make it easiter برای اسان تر کردن ان
to fit with اماده کردن برای
to grub زیر و رو کردن [برای]
to grub جستجو کردن [برای]
to grub about جستجو کردن [برای]
to grub about زیر و رو کردن [برای]
enabling تهیه کردن برای
enables تهیه کردن برای
so as to quiet him برای ارام کردن او
enabled تهیه کردن برای
to mumble [away] to oneself برای خودشان من من کردن
in order to prevent برای جلوگیری کردن
enable تهیه کردن برای
to let somebody treat you like a doormat <idiom> با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
to offer a reward [for] عرضه کردن پاداشی [برای]
to schmooze somebody برای کسی تملق کردن
to pander to somebody's ego <idiom> برای کسی چاپلوسی کردن
to schmooze somebody برای کسی چاپلوسی کردن
to butter somebody up برای کسی تملق کردن
mnemonic برای بار کردن در ثبات A
forthcomming اماده برای ارائه کردن
to make room for a person جا برای کسی باز کردن
carry over <idiom> برای بعد نگهداری کردن
to take pity on any one برای کسی دلسوزی کردن
to save for retirement برای بازنشستگی پس انداز کردن
to butter somebody up برای کسی چاپلوسی کردن
gagged مانع فراهم کردن برای
gagging مانع فراهم کردن برای
tenderizes برای ترد ونازک کردن ان
the right way to do a thing صحیح برای کردن کاری
gags مانع فراهم کردن برای
bolster plate صفحه برای مهار کردن
warm up <idiom> گرم کردن (برای بازی)
tenderize برای ترد ونازک کردن ان
tenderizing برای ترد ونازک کردن ان
prone to do something آماده برای کردن کاری
tenderized برای ترد ونازک کردن ان
tenderising برای ترد ونازک کردن ان
to hang on the rear برای حمله دنبال کردن
to serve the city with water اب برای شهر تهیه کردن
higgle برای سودجویی بحث کردن
to go round برای همه کفایت کردن
bucket step فیکس کردن پا برای استراحت
tenderised برای ترد ونازک کردن ان
tenderises برای ترد ونازک کردن ان
gag مانع فراهم کردن برای
to provide for old age برای پیری تهیه کردن
to underspend [on] ناکافی خرج کردن [برای]
clearance diving شیرجه رفتن برای پاک کردن مین شیرجه برای مین روبی
cipher رمزی که از یک کلید عمومی برای رمزی کردن پیام و ازیک کلید رمز برای رمز گشایی آن استفاده میکند.
cyphers رمزی که از یک کلید عمومی برای رمزی کردن پیام و ازیک کلید رمز برای رمز گشایی آن استفاده میکند.
ciphers رمزی که از یک کلید عمومی برای رمزی کردن پیام و ازیک کلید رمز برای رمز گشایی آن استفاده میکند.
to make amends for something جلب رضایت کردن برای چیزی
afterthought چاره اندیشی برای کاری پس از کردن آن
to set measures to anything برای چیزی اندازه یا حد معین کردن
paint رنگ و الگو برای پر کردن ناحیه
peccability ژمادگی برای گناه کردن جایزالخطایی
crammed خودرا برای امتحان اماده کردن
to scramble for a living برای معاش یازندگی تلاش کردن
to get a meat for a bird برای مرغی جفت پیدا کردن
cramming خودرا برای امتحان اماده کردن
crams خودرا برای امتحان اماده کردن
paints رنگ و الگو برای پر کردن ناحیه
cram خودرا برای امتحان اماده کردن
tassel پارچه برای تمیز کردن تیر
to atone for something جلب رضایت کردن برای چیزی
incite to murder اغوا کردن برای قتل عمد
spoon-feed <idiom> ساده کردن چیزی برای کسی
to refuse somebody admittance to something پذیرش کسی را برای چیزی رد کردن
to set up somebody [for something] پاپوش درست کردن برای کسی
to frame someone پاپوش درست کردن برای کسی
to fit a dress on somebody جامه ای را برای کسی اندازه کردن
sexualize جنس برای چیزی تعیین کردن
to smarm over somebody برای کسی خود شیرینی کردن
to build up areputation شهرت یا ابرویی برای خوددرست کردن
to bechon to a person to come اشاره بکسی کردن برای دعوت وی
interacted برای عمل کردن روی یکدیگر
to seek somebody out جستجو برای پیدا کردن کسی
interacting برای عمل کردن روی یکدیگر
prostitute برای پول خود را پست کردن
interacts برای عمل کردن روی یکدیگر
make room for someone or something <idiom> برای چیزی اوضاع را مرتب کردن
to negotiate for something گفتگو و معامله کردن برای چیزی
prostitutes برای پول خود را پست کردن
to hire برگزیدن برای کار [استخدام کردن]
interact برای عمل کردن روی یکدیگر
to crawl to somebody برای کسی خود شیرینی کردن
to curry favour [British E] /favor [American E] with somebody برای کسی خود شیرینی کردن
to sign on برای سربازی اسم نویسی کردن
martemper حمام گرم برای سخت کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com