Dictiornary-Farsi | دلم خیلی برایت تنگ شده | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (2 milliseconds)

English	Persian
I miss you very much.	دلم خیلی برایت تنگ شده


Other Matches

He has cooked a pottage for you. <proverb>	برایت آش پخته است .
I missed you.	دلم برایت تنگ شد
Do you want to have your fortune told?	می خواهی برایت فال بگیرم ؟
Did you get much ( any ) benefit from your holiday ?	تعطیلات برایت فایده ای داشت ؟
My heart goes out to you. <idiom>	دلم برایت می سوزد. [اصطلاح روزمره ]
Die for him who will get feverish for you. <proverb>	براى کسى بمیر که برایت تب کند .
A thing you dont want is dear at any price. <proverb>	چیزى را که نخواهى ,با هر قسمتى برایت گران است.
I'll cook your goose !I'll fix you good and proper !	آشی برایت بپزم که خودت حظ کنی ( درمقام تهدید )
she has a well poised head	وضع سرش در روی بدنش خیلی خیلی خوش نما است
paint oneself into a corner <idiom>	گرفتارشدن درشرایط خیلی بدو رهایی آن خیلی سخت است
go great guns <idiom>	موفقیت آمیز،انجام کاری خیلی سریع یا خیلی سخت
i am very keen on going there	من خیلی مشتاقم انجا بروم خیلی دلم میخواهد به انجابروم
microfilm	فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilmed	فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilming	فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilms	فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
sottovoce	صدای خیلی یواش اهنگ خیلی اهسته
very low frequency	فرکانس خیلی کم در ارتفاع خیلی پایین
ponderous	خیلی سنگین خیلی کودن
rattling	خیلی تند خیلی خوب
My thoughts and prayers go out to you. <idiom>	با تو همدردی می کنم و برایت دعا می کنم.
emergency	خیلی خیلی فوری
emergencies	خیلی خیلی فوری
jim dandy	ادم خیلی شیک چیز خیلی شیک
highly	خیلی
routh	خیلی
not a few	خیلی ها
copious	خیلی
very little	خیلی کم
to a large extent	خیلی
in large quantities	خیلی خیلی
very	خیلی
dammit	خیلی
abysmal <adj.>	خیلی بد
damn	خیلی
for long	خیلی
dumpiness	خیلی
far and away	خیلی
villainous	خیلی بد
ten	خیلی
many	خیلی
oft [archaic, literary] <adv.>	خیلی از اوقات
by leaps and bounds	خیلی تند
much worse	خیلی بدتر
on any number of occasions <adv.>	خیلی از اوقات
often <adv.>	خیلی از اوقات
regularly [often] <adv.>	خیلی از اوقات
of vital importance	خیلی ضروری
much was said	خیلی حرفهازده شد
corking	خیلی زیبا
oftentimes	خیلی اوقات
before you can say knife	خیلی زود
many persons	خیلی اشخاص
rotundily	چاقی خیلی
ritzy	خیلی شیک
raff	خیلی زیاد
benedicite	خیلی خوب
primely	خیلی خوب
precisian	خیلی دقیق
pixilated	خیلی حساس
pianissmo	خیلی نرم
overstrung	خیلی حساس
many times <adv.>	خیلی از اوقات
many people	خیلی اشخاص
I spoke my mind.	من خیلی رک گفتم.
giantess	زن خیلی قدبلند
in no time	خیلی زود
immensurable	خیلی قدیم
iam in bad	خیلی محتاجم
hand and glove	خیلی صمیمی
hand in glove	خیلی نزدیک
hand in glove	خیلی صمیمی
it is very easily done	خیلی به اسانی
frequently <adv.>	خیلی از اوقات
dead slow	خیلی اهسته
level best	خیلی خوب
a lot of times <adv.>	خیلی از اوقات
many people	خیلی از مردم
lower most	خیلی پست تر
lily white	خیلی سفید
level best	خیلی عالی
far and away	خیلی دور
far off	خیلی دور
hand and glove	خیلی نزدیک
hit bottom <idiom>	خیلی پست
get up the nerve <idiom>	خیلی شلوغ
To take with a pinch of salt.	خیلی جدی نگرفتن
flying high <idiom>	خیلی شادوشنگول
(go over with a) fine-toothed comb <idiom>	خیلی بادقت
once in the blue moon	خیلی بندرت
He is a loose card .	خیلی ول است
I had an awful time .	به من خیلی بد گذشت
(as) old as the hills <idiom>	خیلی قدیمی
skin and bones <idiom>	خیلی لاغر
(a) snap <idiom>	خیلی ساده
too tough	خیلی سفت
Nothing more, thanks.	خیلی متشکرم.
not so hot <idiom>	نه خیلی خوب
mad as a hornet <idiom>	خیلی عصبانی
in seventh heaven <idiom>	خیلی خوشحال
in cold blood <idiom>	خیلی خونسرد
to pieces <idiom>	خیلی زیاده
too bad <idiom>	خیلی بد ،غم انگیز
tickled pink <idiom>	خیلی شادوخوشحال
wicked <adj.>	خیلی خوب
sick [British E] <adj.>	خیلی خوب
cool <adj.>	خیلی خوب
bone dry	خیلی خشک
Many thanks!	خیلی ممنون!
very light	خیلی سبک
ultraconservative	خیلی محتاط
toploftiness	خیلی متکبر
to spread like wildfire	خیلی زودمنتشرشدن
thank you very much	خیلی متشکرم
swith	خیلی عظیم
superrabundant	خیلی زیاد
subminiature	خیلی کوچک
span new	خیلی تازه
skinless	خیلی حساس
senseful	خیلی حساس
number one	خیلی خوب
awesome <adj.>	خیلی خوب
great <adj.>	خیلی خوب
really wicked	خیلی محشر
really sick	خیلی محشر
She is very pretentious.	خیلی ادعادارد
sappy	خیلی احساساتی
faraway	خیلی دور
raucous	خیلی نامرتب
seldom	خیلی کم ندرتا
whopping	خیلی بزرگ
confidential	خیلی محرمانه
often	خیلی اوقات
well	خیلی خوب
infinitely	خیلی زیاد
Neanderthal	خیلی کهنه
wells	خیلی خوب
stentorian	خیلی بلند
decrepit	خیلی پیر
highs	خیلی بزرگ
highest	خیلی بزرگ
costs and arm and a leg <idiom>	خیلی گرونه
goody goody	خیلی خوب
niftiest	خیلی خوب
goody-goody	خیلی خوب
very good	خیلی خوب
niftier	خیلی خوب
lots	خیلی زیاد
whackings	خیلی بزرگ
pluperfect	خیلی عالی
goody-goodies	خیلی خوب
oodles	خیلی زیاد
glorious	خیلی خوب
whacking	خیلی بزرگ
exceeding	خیلی زیاد
nifty	خیلی خوب
quaint	خیلی فریف
extreme	خیلی زیاد
high	خیلی بزرگ
precipitating	خیلی سریع
pitch black	خیلی سیاه
pitch-black	خیلی سیاه
precipitated	خیلی سریع
piping hot	خیلی داغ
open-and-shut	خیلی سهل
immediate	خیلی فوری
far	زیاد خیلی
parlous	خیلی مهیب
extras	بسیار خیلی
superabundant	خیلی زیاد
extra-	بسیار خیلی
precipitates	خیلی سریع
precise	خیلی دقیق
as good as	خیلی خوب
jolly	بذله گو خیلی
fortissimo	خیلی بلند
precipitate	خیلی سریع
at most	خیلی باشد
extra	بسیار خیلی
as stiff as a poker	خیلی خشک
frequently	خیلی اوقات
open and shut	خیلی سهل
(in) up to the chin <idiom>	خیلی مشغول با کسی
very short	شعاع عمل خیلی کم
on cloud nine <idiom>	خیلی خوشحال وشاد
on edge <idiom>	خیلی عصبی وخشمگین
prim	خیلی محتاط تمیز
Thank you very much indeed.	واقعا خیلی ممنون.
tire out <idiom>	خیلی خسته شدن
ultra	خیلی متعصب مافوق
oversimplify	خیلی سهل گرفتن
ultramodern	خیلی جدید متجدد
ultramodernist	ادم خیلی متجدد
I greatly appreciate it. [ I am very greatful]	خیلی قدردانی می کنم.
oversimplifying	خیلی سهل گرفتن
ultrashort wave	موج خیلی کوتاه
they make much noise	خیلی صدا می کنند
very high	ارتفاع خیلی بالا
very high frequency	فرکانس خیلی زیاد
very light	خیلی روشن یا کم رنگ