Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
tpnd
دله دزدی وعدم تحویل
Other Matches
passivism
فلسفه صبر وعدم جنبش
With a long face .
با لب ؟ لوچه آویزان ( اشاره به ناکامی وعدم موفقیت )
cumulative delivery diagram
منحنی تحویل تراکمی نموداری که نحوه تحویل کالاها را نشان میدهد
handover
تحویل و تحول کردن سیستم کنترل هواپیماها تحویل دادن
robber
دزدی که با زور و خشونت
[با اسلحه یا تهدید اسلحه]
دزدی میکند
raider
دزدی که با زور و خشونت
[با اسلحه یا تهدید اسلحه]
دزدی میکند
bandit
دزدی که با زور و خشونت
[با اسلحه یا تهدید اسلحه]
دزدی میکند
brigand
دزدی که با زور و خشونت
[با اسلحه یا تهدید اسلحه]
دزدی میکند
preyer
دزدی که با زور و خشونت
[با اسلحه یا تهدید اسلحه]
دزدی میکند
heister
[American E]
دزدی که با زور و خشونت
[با اسلحه یا تهدید اسلحه]
دزدی میکند
impact shipment
کالای ضربتی از نظر تحویل کالایی که از نظر تحویل زمان مخصوص دارد
theft and pilferage
دزدی و دله دزدی
cash on delivery
فروش نقد پس از تحویل کالا وصول وجه در حین تحویل کالا
procurement rate
نواخت تهیه و تحویل اماد نواخت تحویل اماد
nip
دزدی
spoliation
دزدی
thievery
دزدی
nips
دزدی
nipped
دزدی
freebooting
دزدی
robberies
دزدی
filched
دزدی
filches
دزدی
filching
دزدی
lifts
دزدی
lifting
دزدی
lifted
دزدی
lift
دزدی
embezzlement
دزدی
brigandism
دزدی
abstractions
دزدی
abstraction
دزدی
filch
دزدی
robbery
دزدی
thieving
دزدی
burglary
دزدی
burglaries
دزدی
theft
دزدی
thefts
دزدی
larceny
دزدی
kidnapping
ادم دزدی
picking
دله دزدی
intercept
توپ دزدی
heists
دزدی سرقت
crib
دله دزدی
intercepted
توپ دزدی
kleptomania
دزدی بیمارگون
intercepting
توپ دزدی
intercepts
توپ دزدی
heists
دزدی کردن
heist
دزدی سرقت
heist
دزدی کردن
crib
دزدی ادبی
cribbed
دله دزدی
cribbed
دزدی ادبی
cribbing
دله دزدی
cribbing
دزدی ادبی
cribs
دله دزدی
cribs
دزدی ادبی
steals
توپ دزدی
steal
توپ دزدی
kleptomania
جنون دزدی
kleptomaniac
علاقمند به دزدی
kleptomaniacs
علاقمند به دزدی
petty larceny
دله دزدی
kidnapping
بچه دزدی
abaction
گله دزدی
larcenous
مربوط به دزدی
larceny petty
دزدی کوچک
thievish
خوگرفته به دزدی
theft, pilferage, non delivery
دله دزدی
pickery
دله دزدی
pilferage
دله دزدی
cabbage
دله دزدی
Shanghai
ادم دزدی
shop lifting
دزدی از مغازه ها
cabbages
دله دزدی
petit larceny
دله دزدی
plagiarism
دزدی ادبی
piracy
دزدی دریایی
thievishness
خوی دزدی
piracy
دزدی دریائی
plagiary
دزدی ادبی
commit theft
دزدی کردن
stick up
<idiom>
دزدی مسلحانه
burgling
شب دزدی کردن
burgles
شب دزدی کردن
cycle stealing
چرخه دزدی
aggravated theft
دزدی مشدد
burgled
شب دزدی کردن
burgle
شب دزدی کردن
piracy
دزدی ادبی
thieve
دزدی کردن
kidnapped
بچه دزدی کردن
kidnap
ادم دزدی کردن
kidnap
بچه دزدی کردن
kleptomania
میل و اشتیاق به دزدی
kidnapped
ادم دزدی کردن
kidnaps
بچه دزدی کردن
kidnaps
ادم دزدی کردن
software piracy
دزدی نرم افزار
peculate
حیف ومیل دزدی
swagman
خریدار مال دزدی
pilfered
دله دزدی کردن
pirate
دزدی دریایی کردن
pilfer
دله دزدی کردن
piracy
دزدی هنری یاادبی
hits
طعمه دزدی ماهی
hitting
طعمه دزدی ماهی
pirated
دزدی دریایی کردن
pirating
دزدی ادبی کردن
pirating
دزدی دریایی کردن
pirates
دزدی ادبی کردن
pirates
دزدی دریایی کردن
pirated
دزدی ادبی کردن
pirate
دزدی ادبی کردن
pilfers
دله دزدی کردن
hit
طعمه دزدی ماهی
snitching
دله دزدی کردن
snitches
دله دزدی کردن
snitched
دله دزدی کردن
snitch
دله دزدی کردن
pilfering
دله دزدی کردن
kleptolagnia
تحریک جنسی توام با دزدی
they accused him of the ft
اورابه دزدی متهم ساختند
kleptamaniac
کسی که جنون دزدی دارد
robbery
دزدی مقرون به ازار یا تهدید
cat burglar
<idiom>
دزدی که از دیوار بالا میرود
robberies
دزدی مقرون به ازار یا تهدید
maraud
دله دزدی یاتلاش کردن
hijacks
دزدی هواپیماوسایر وسائط نقلیه ومسافران ان
I had my car broken into last week.
هفته پیش از ماشینم دزدی کردند.
stolen goods
مال دزدی کالای دزدیده شده
It is wrong to steal .
دزدیدن (دزدی )کار غلطی است
high jack
دزدی هواپیما وسایروسائط نقلیه ومسافران ان
hijacked
دزدی هواپیماوسایر وسائط نقلیه ومسافران ان
hijack
دزدی هواپیماوسایر وسائط نقلیه ومسافران ان
larceny petty
بیشتر دزدی مالی که کمتر از 11شیلینگ بهاداشت
to break into something
از محفظه ای
[با زور وارد شدن و]
دزدی کردن
prehension
تحویل
free
تحویل
freed
تحویل
delivery
تحویل
bailment
تحویل
devolvement
تحویل
landing, storage, delivery
تحویل
freeing
تحویل
frees
تحویل
deliveries
تحویل
solstice
تحویل
utilization
تحویل
liveries
تحویل
livery
تحویل
processes
تحویل
process
تحویل
transter
تحویل
kinchin lay
دزدی پول ازبچه هابوسیله فرستادن انهاپی فرمان
intruder
دزدی که با زور و غیر قانونی وارد جایی میشود
cat burglar
دزدی که با زور و غیر قانونی وارد جایی میشود
picklock
دزدی که با زور و غیر قانونی وارد جایی میشود
housebreaker
دزدی که با زور و غیر قانونی وارد جایی میشود
burglar
دزدی که با زور و غیر قانونی وارد جایی میشود
supply
تحویل ذخیره
irreducibility
تحویل ناپذیری
free docks
تحویل در بارانداز
polytropic
تحویل برزخ
free on quay
تحویل دراسکله
transferee
تحویل گیرنده
supplied
تحویل ذخیره
pick up and delivery
بارگیری و تحویل
prompt delivery
تحویل فوری
supplying
تحویل ذخیره
exq
تحویل در بارانداز
exs
تحویل از کشتی
forward delivery
تحویل به وعده
forward delivery
تحویل دراینده
supplying
تحویل دادن
rendered
تحویل دادن
terminal price
قیمت تحویل
to hand over
تحویل دادن
to deliver over
تحویل دادن
transference
تحویل حواله
take delivery of
تحویل گرفتن
cash dispenser
تحویل دارخودکار
take over
تحویل گرفتن
supply
تحویل دادن
period of delivery
دوره تحویل
shortchange
کم تحویل دادن
cash dispensers
تحویل دارخودکار
hand over
تحویل دادن
to take over
تحویل گرفتن
theft, pilferage, non delivery
عدم تحویل
LSD
نگهداری تحویل
deliverable
قابل تحویل
deliverable state
در حالت تحویل
delivered at frontier
تحویل در مرز
forwarded
<adj.>
<past-p.>
تحویل شده
delivered
<adj.>
<past-p.>
تحویل شده
deliverer
تحویل دهنده
surrendered
تحویل دادن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com