English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 150 (8 milliseconds)
English Persian
purtenance دل و روده متعلقات
Other Matches
I´m as hungry as a horse. آنقدر گشنه هستم که روده بزرگ روده کوچک را بخورد.
hungry as a hunter <idiom> آنقدر گشنه که روده بزرگ روده کوچک را بخورد
appurtenant متعلقات
appurtenence متعلقات
belonging متعلقات
paraphernalia متعلقات
fittings متعلقات
accessories متعلقات
accessory متعلقات
belongings متعلقات
steading خانه با متعلقات
onstead خانه با متعلقات
extra equipment متعلقات ویژه
fuse gear متعلقات فیوز
machine accessory متعلقات دستگاه
ground tackle زنجیر لنگر و متعلقات ان
gripping device متعلقات گیره و بست
dead load وزن ثابت و متعلقات ان
belonging متعلقات واموال دارایی
appurtenance حالت ربط و اتصال متعلقات
head توپی کامل و سایر متعلقات
drilling attachment متعلقات مربوط به مته کاری
attachment متعلقات زیر امر قرار دادن
accessory of section قسمتی از موتور که متعلقات روی ان نصب شود
compressor bleed air هوایی که از قسمت کمپرسورموتور توربینی برای جلوگیری از واماندگی و یابرای بکار اندازی بعضی متعلقات گرفته میشود
enteron روده
in a tangle روده
bowels روده
bowel روده
ileum چم روده
gutting دل و روده
gutting روده
garbage روده
gut روده
gill روده
gut دل و روده
guts روده
guts دل و روده
jejunum تهی روده
ileum روده دراز
hindgut روده خلفی
large intestine روده بزرگ
helminth کرم روده
enterotomy روده شکافی
enterotomy عمل روده
knuckles قرحه روده
haruspex روده بین
long windedness روده درازی
yack روده درازی
viscerate روده در اوردن از
tormina قولنج روده
small intestine روده باریک
small intestine روده کوچک
hysterical روده بر کننده
saburra اخلاط روده
mesentery روده بند
hysterically روده بر کننده
enterology روده شناسی
intestines روده امعاء
knuckle قرحه روده
gut روده دراوردن از
guts روده دراوردن از
gutting روده دراوردن از
disembowel روده دراوردن از
disemboweled روده دراوردن از
disemboweling روده دراوردن از
cecum روده کور
disembowelled روده دراوردن از
disembowelling روده دراوردن از
caecum روده کور
ascarid کرم روده
disembowels روده دراوردن از
intestinal روده دار
intestine روده امعاء
screaming روده برکننده
rectums راست روده
rectum راست روده
enterography شرح روده ها
enterocele فتق روده
enteritis اماس روده
colon ستون روده
colons ستون روده
enterectomy روده بری
enteralgia درد روده
embowel در روده گذاردن
embowel روده در اوردن از
coecum روده کور
windbags نطاق روده دراز
sidesplitting روده براز خنده
to split one's sides از خنده روده برشدن
to set in a roar از خنده روده برکردن
to die of laughing ارخنده روده برشدن
octopuses روده پای هشت پا
chatterbox ادم روده دراز
to roar with laughter <idiom> از خنده روده بر شدن
octopus روده پای هشت پا
chatterboxes ادم روده دراز
windbag نطاق روده دراز
prolixity پرگویی روده درازی
mesenteric مانند روده بند
ileac وابسته به روده دراز
ileal وابسته به روده دراز
mesenteric وابسته به روده بند
large intestine قولون روده فراخ
ileitis اماس روده دراز
chitterlings روده کوچک خوک
invagination پیچ خوردن روده
chitlins روده کوچک خوک
jejunal وابسته به روده تهی
chitlings روده کوچک خوک
gastrointestinal مربوط به معده و روده
in wards شکمبه و روده واردات
proctoptosis سقوط روده راست
peritoneum برون شامه روده ها
endamoeba امیب انگل روده
duodenitis اماس روده اثناعشر
mesenteritis اماس روده بند
hookworm نوعی کرم روده
mesenterical وابسته به روده بند
eventration بیرون ریختگی روده
eventration جنین بی شکم یابی روده
ileus انسداد روده قولنج الیاوسی
eviscerate روده یا چشم و غیره رادراوردن
yak وراجی کردن روده درازی
colitis ورم مخاط روده بزرگ
prolix خسته کننده روده دراز
proctoscope الت معاینه روده راست
duodenums روده اثنی عشر دوازدهه
yaks وراجی کردن روده درازی
duodenum روده اثنی عشر دوازدهه
He hasnt got a single straight intestine. <proverb> یک روده راست در شکمش نیست .
typhlitis اماس روده کور ورم اعور
sausage روده محتوی گوشت چرخ شده
intussusception دخول بخشی از روده در بخش دیگر
sausages روده محتوی گوشت چرخ شده
introsusception دخول بخشی از روده در بخش دیگر
roundworm انواع کرم های گرد انگل روده
pinworm کرم ریزسنجاقی انگل روده انسان ازدسته نماته ها
entozoa انگلهای داخلی بطور اعم وبخصوص کرمهای روده
laparectomy برش بخشی از روده که درپهلوی ادمی واقع است
wind bag سخنران پرگو نطاق روده دراز کیسه باد سینه
catgut روده گربه وغیره که برای بخیه زدن درجراحی بکارمیرود
colons نشان دونقطه دونقطه یعنی این علامت : روده بزرگ
colon نشان دونقطه دونقطه یعنی این علامت : روده بزرگ
anthelmintic دافع کرم روده مربوط بداروی ضد کرم
rectal وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
helminthiasis ابتلاء به کرم روده ناخوشی کرم
invermination دچاری به کرم روده ناخوشی کرم
appendicitis اماس ضمیمه روده اماس اپاندیس
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com