Dictiornary-Farsi | دماغ صغیر | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 79 (6 milliseconds)

English	Persian
epencephalon	دماغ صغیر


Other Matches

little	صغیر
underage	صغیر
infants	صغیر
infant	صغیر
Jun	صغیر
under age	صغیر
minor	صغیر کم
minor	صغیر
lesser	صغیر
grandbaby	نوه صغیر
lunette	ستاره صغیر
discerning minor	صغیر ممیز
nonage	صغیر خردی
asia minor	اسیای صغیر
sedum	ابرون صغیر
sheep sorrel	ترشک صغیر
the little entente	ائتلاف صغیر
cranberries	اس بری صغیر
microcosms	عالم صغیر
cranberry	اس بری صغیر
venial	گناه صغیر
lowlier	صغیر افتاده
microcosm	عالم صغیر
lowliest	صغیر افتاده
lowly	صغیر افتاده
under a	خردسال نابالغ صغیر
indiscerning minor	صغیر غیر ممیز
mirthless	بی دماغ
mid brain	پل دماغ
encephalon	دماغ
out of spirits	بی دماغ
the handle of the face	دماغ
pecker	دماغ
snot	ان دماغ
fool's parsley	جعفری زهری شوکران صغیر
galatian	اهل غلاط در اسیای صغیر
lackbrain	دم خشک دماغ
poniard varolii	پل مغز دماغ
a pain in the neck <idiom>	موی دماغ
to blow one's nose	دماغ گرفتن
snot rag	دستمال دماغ
tagalong	موی دماغ
he is out of huomor	دماغ ندارد
he is out of huomor	سر دماغ نیست
hawk nosed	دماغ قوشی
genius	دماغ ژنی
geniuses	دماغ ژنی
nosebleeds	خون دماغ
nosebleed	خون دماغ
idiocy	خبط دماغ
bete noire	موی دماغ
brainfever	التهاب دماغ
hawk nose	دماغ قوشی
d. of the brain	ترزید دماغ
epistaxis	خون دماغ
hanger on	موی دماغ
to be a pain in the neck	موی دماغ بودن
To be rebuffed .	دماغ سوخته شدن
cerebritis	ورم غشاء دماغ
troy	شهر تروا در شمال غربی اسیای صغیر
To get in somebodys hair . To irritate someone.	موی دماغ کسی شدن
He was snubbed . He drew blank.	دماغ سوخته شد ( خیط وبور )
To irritate someone.	موی دماغ کسی شدن
ionian	وابسته به مستعمره یونانی در کرانه باختر اسیای صغیر
phygian	فریژی وابسته به یکی ازکشورهای باستانی اسیای صغیر
To damp someones ardour.	دماغ کسی راسوزاندن (خیط کردن )
sniveled	اب بینی رابا صدا بالا کشیدن دماغ گرفتن
snivels	اب بینی رابا صدا بالا کشیدن دماغ گرفتن
She is far too conceited. She is full of herself .	گوئی از دماغ فیل افتاده ( پر افاده وازخود راضی )
snivelling	اب بینی رابا صدا بالا کشیدن دماغ گرفتن
snivelled	اب بینی رابا صدا بالا کشیدن دماغ گرفتن
sniveling	اب بینی رابا صدا بالا کشیدن دماغ گرفتن
snivel	اب بینی رابا صدا بالا کشیدن دماغ گرفتن
to play gooseberry	همراه دونفرعاشق ومعشوق راه افتادن وموی دماغ انهاشدن)
bore	موی دماغ کسی شدن خسته شدن
bores	موی دماغ کسی شدن خسته شدن
Ghiordes [Gordes]	شهر گردیز [جوردیز در آسیای صغیر که ریشه اصلی طرح های محرابی را به این شهر نسبت می دهند و تاریخ آن به دویست سال پیش باز می گردد.]
encephalitis	ورم دماغ ورم مغز