English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (13 milliseconds)
English Persian
high temperature دمای بالا
Search result with all words
creep strength at elevated temperatures مقاومت خزشی در دمای بالا
yield point at elevated temperatures نقطه تسلیم در دمای بالا
yield point at normal temperature نقطه تسلیم در دمای بالا
Other Matches
celsius temperature scale مقیاس دمای سلسیوس مثیاس دمای سانتی گراد
centigrade temperature scale مقیاس دمای سانتی گراد مقیاس دمای سلیسوس
total temperature دمای کل
neel temperature دمای نل
critical temperature دمای بحرانی
brittle temperature دمای شکنندگی
transition temperature دمای فراگذری
specific heat دمای ویژه
annealing point دمای تابکاری
absolute temperature دمای مطلق
brightness temperature دمای درخشایی
boyle's temperature دمای بویل
transition temperature دمای تحول
room temperature دمای اتاق
aniline point دمای انیلینی
annealing temperature دمای تابکاری
barrel temperature دمای پاتیل
ambient temperature دمای محیط
brittleness temperature دمای شکنندگی
mixture temperature دمای اختلاط
curie temperature دمای کوری
internal temperature دمای درونی
inversion temperature دمای وارونگی
critical isotherm هم دمای بحرانی
kelvin temperature دمای کلوین
cryogenic temperature دمای سرمازایی
reduced temprature دمای کاهیده
operating temperature دمای عملیاتی
optimum temperature دمای بهینه
wet bulb temperature دمای تر مخزن
white heat دمای سفید
equiviscous temperature دمای همدوسندگی
effective temperature دمای موثر
maximum temperature دمای ماکزیمم
transition temperature دمای تبدیل
t.g دمای تبدیل شیشهای
thershold temperature استانه دمای ذرات
rankine temperature scale مقیاس دمای رانکین
approximate absolute temperature دمای مطلق تقریبی
rankin temperature scale مقیاس دمای رانکین
absolute temperature scale مقیاس دمای مطلق
thermodynamic temperature scale مقیاس دمای ترمودینامیکی
isothermal process تحول در دمای ثابت
absolute scale مقیاس دمای مطلق
absolute boiling point دمای جوش مطلق
gamma transition temperature دمای تبدیل شیشهای
glass transition temperature دمای تبدیل شیشهای
glasy trainsition temperature دمای تبدیل شیشهای
geothermal gradient شیب دمای زمین
softening temperature دمای نرم شدن
heat deflection temperature دمای انحراف گرمایی
blackbody temperature دمای جسم سیاه
rubbery transition temperature دمای تبدیل لاستیکی
dry bulb temperature دمای خشک مخزن
geothermal gradient گرادیان دمای زمین
exhaust gas temperature دمای گاز خروجی
critical isotherm منحنی هم دمای بحرانی
condensed mercurytemperature دمای جیوه متراکم
compressor inlet temperature دمای گازهای ورودی کمپرسور
ice point دمای تعادل مخلوط اب و یخ در فشار استاندارد
air hardening سخت گردانی زمانی در دمای معمولی
ambient متوسط دمای طبیعی اطراف یک وسیله
spinwriter چاپگر کامپیوتر با کیفیت بالا نوع خاصی از چاپگرکامپیوتری با کیفیت بالا
bayonet thermocouple probe قسمت حس کننده دمای سرسیلندر که داخل ان پیچ میشود
vertically از بالا به پایین یا حرکت بالا و پایین در زاویه راست افق
cryogenic memory رسانه ذخیره سازی که در دمای خیلی پایین کار میکند
reference junction اتصالی در سیستم ترموکوپل که دمای اتصال دیگر نسبت به ان سنجیده میشود
burn in فرایندازمایش مدارها و مولفههای الکتریکی از طریق قراردادن انها در دمای زیاد یک کوره
austempering تغییرات فیزیکی که در دمای ثابت برای بدست اوردن باینات از استنیت انجام می گیرد
the clouds above ابرهای بالا یا بالا سر
icebox rivet میخ پرچهای الومینیوم که تاموقع مصرف باید در دمای زیر صفر نگه داشته شوند
dat سیستم ضبط صورت به صورت اطلاعات دیجیتال روی نوار مغناطیسی که تولید مجدد با کیفیت بالا دارد ونیز نوار با فرفیت بالا برای سیستم پشتیبانی
tacit collusion حالتی که قیمت کالاهای دو کمپانی رقیب دران واحد بالا رود حتی درحالتی که چنین تبانی یی عملا" صورت نگرفته باشددادگاه ممکن است با توجه به قرینه بالا رفتن قیمت اقدامات بازدارنده را با قائل شدن به وجود ان معمول دارد
wein law طول موج بیشترین شدت تابش حاصل از منبع جسم داغ با دمای مطلق نسبت عکس دارد
curie point دمای بحرانی منحصر به فردبرای هر ماده که بالاتر از ان مواد فرومانیتیک خاصیت مغناطیسی دائم یاموقت خودرا ازدست میدهند
constant temperature pressure welding combustion جوشکاری فشاری در دمای ثابت جوشکاری گازی
cold test ازمایشی برای تعیین حداقل دمای لازم برای عبور ازادانه سیال
cold thrust ازمایشی برای تعیین حداقل دمای لازم برای عبور ازادانه سیال
decarburizing گرم کردن اهن یا فولاد کربن تا دمای کافی برای سوختن یا اکسید شدن کربن
compression ignition احتراق مخلوط سوخت و هوادر اثر دمای زیاد حاصل ازترکم و فشار زیاد در سیلندرموتور دیزل
apl یک زبان برنامه نویسی سطح بالا زبان برنامه نویسی رویه گرای سطح بالا برای محاسبات علمی و ریاضی
normal temperature and pressure شرایط متعارف فشار و دمای متعارف
ntp شرایط متعارف فشار و دمای متعارف
standard condition شرایط متعارف فشار و دمای متعارف
standard temperature and pressure شرایط متعارف فشار و دمای متعارف
stp شرایط متعارف فشار و دمای متعارف
pull up بالا کشیدن هواپیما بالا کشیدن
high burst ranging تنظیم تیر بروش ترکش بالا تنظیم تیر بروش تیر زمانی بالا
upper بالا
atop بالا
overhead بالا
aloft بالا
overhead سر بالا
galleries لژ بالا
superincumbent از بالا
uppermost از بالا
in old age [in great age] در سن بالا
above در بالا
balconies لژ بالا
on high در بالا
at a great age در سن بالا یی
balcony لژ بالا
gallery لژ بالا
outreach بالا
ascendancy بالا
highest بالا
over بالا
over- بالا
upped بالا
headwater بالا اب
up رو به بالا
high بالا
upper limit حد بالا
up بالا
overtones بالا تن
up stairs بالا
overtone بالا تن
aweigh بالا
upped رو به بالا
highs بالا
top بالا
lever bridge پل بالا رو
upside بالا
up there ان بالا
ascendency بالا
upping بالا
upping رو به بالا
Mts بالا رفتن
soar بالا رفتن
Mt بالا رفتن
unfield میدان بالا
topside قسمت بالا
topsides قسمت بالا
soars بالا رفتن
shoot-outs بالا جستن
shoot-out بالا جستن
elevating بالا بردن
promote بالا بردن
promoted بالا بردن
toss your oars پارو بالا
shoot forth بالا جستن
promotes بالا بردن
shoot out بالا جستن
elevates بالا بردن
elevate بالا بردن
soared بالا رفتن
topmast دکل بالا
aspire بالا رفتن
talll بلند بالا
the above figures ارقام بالا
raising بالا اوردن
embezzle بالا کشیدن
to cast the g. بالا اوردن
the upper storey اشکوب بالا
they were filfty at the outsid دست بالا
embezzling بالا کشیدن
embezzles بالا کشیدن
aspired بالا رفتن
to fetch up بالا اوردن
to puff out بالا امدن
surmountable بالا قرارگرفتنی
aspires بالا رفتن
aspiring بالا رفتن
ascendance بالا رفتن
top pour ریختن از بالا
top cast ریختن از بالا
top carriage قنداق بالا
to bring up بالا اوردن
to set in بالا امدن
to puff up بالا امدن
embezzled بالا کشیدن
promoting بالا بردن
heave بالا کشیدن
booster بالا برنده
ascending بالا رونده
high grown بلند بالا
high impedance امپدانس بالا
high order رتبه بالا
high precison دقت بالا
high resolution وضوح بالا
high storage انباره بالا
high voltage ولتاژ بالا
radius زند بالا
high wing بال بالا
heaved بالا کشیدن
intumesce بالا امدن
it comes from above از بالا می آید
jack up بالا بردن
boosters بالا برنده
abovestairs طبقه بالا
face up feed خورد رو به بالا
h.f. فرکانس بالا
head piece قسمت بالا
bottom up از پایین به بالا
heave away بالا بکشید
heave in بالا کشیدن
high burst ترکش بالا
high contrast تغایر بالا
high efficiency راندمان بالا
high frequency بسامد بالا
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com