Dictiornary-Farsi | دمای محیط | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (11 milliseconds)

English	Persian
ambient temperature	دمای محیط


Other Matches

celsius temperature scale	مقیاس دمای سلسیوس مثیاس دمای سانتی گراد
centigrade temperature scale	مقیاس دمای سانتی گراد مقیاس دمای سلیسوس
rezone	محیط چیزی را اصلاح کردن محیط را تغییر دادن
bioecology	رشتهای از محیط شناسی که روابط گیاهان و حیوانات رابا محیط اطراف خود موردبحث قرار میدهد
to tip something [British E]	ذخیره کردن چیزی [محیط زیست] [بوم شناسی] [حفاظت محیط زیست]
to tip something [British E]	رسوب کردن چیزی [محیط زیست] [بوم شناسی] [حفاظت محیط زیست]
to tip something [British E]	ته نشین شدن چیزی [محیط زیست] [بوم شناسی] [حفاظت محیط زیست]
environmental test	ازمایش محیط زیست ازمایش محیط فیزیکی
total temperature	دمای کل
neel temperature	دمای نل
wet bulb temperature	دمای تر مخزن
barrel temperature	دمای پاتیل
transition temperature	دمای فراگذری
transition temperature	دمای تبدیل
high temperature	دمای بالا
transition temperature	دمای تحول
mixture temperature	دمای اختلاط
maximum temperature	دمای ماکزیمم
reduced temprature	دمای کاهیده
room temperature	دمای اتاق
inversion temperature	دمای وارونگی
internal temperature	دمای درونی
specific heat	دمای ویژه
optimum temperature	دمای بهینه
absolute temperature	دمای مطلق
kelvin temperature	دمای کلوین
operating temperature	دمای عملیاتی
white heat	دمای سفید
annealing temperature	دمای تابکاری
brittleness temperature	دمای شکنندگی
effective temperature	دمای موثر
critical temperature	دمای بحرانی
brittle temperature	دمای شکنندگی
annealing point	دمای تابکاری
aniline point	دمای انیلینی
curie temperature	دمای کوری
critical isotherm	هم دمای بحرانی
brightness temperature	دمای درخشایی
boyle's temperature	دمای بویل
cryogenic temperature	دمای سرمازایی
equiviscous temperature	دمای همدوسندگی
rubbery transition temperature	دمای تبدیل لاستیکی
isothermal process	تحول در دمای ثابت
exhaust gas temperature	دمای گاز خروجی
critical isotherm	منحنی هم دمای بحرانی
condensed mercurytemperature	دمای جیوه متراکم
rankine temperature scale	مقیاس دمای رانکین
rankin temperature scale	مقیاس دمای رانکین
softening temperature	دمای نرم شدن
absolute boiling point	دمای جوش مطلق
gamma transition temperature	دمای تبدیل شیشهای
glass transition temperature	دمای تبدیل شیشهای
glasy trainsition temperature	دمای تبدیل شیشهای
geothermal gradient	شیب دمای زمین
heat deflection temperature	دمای انحراف گرمایی
absolute temperature scale	مقیاس دمای مطلق
approximate absolute temperature	دمای مطلق تقریبی
dry bulb temperature	دمای خشک مخزن
blackbody temperature	دمای جسم سیاه
geothermal gradient	گرادیان دمای زمین
thermodynamic temperature scale	مقیاس دمای ترمودینامیکی
absolute scale	مقیاس دمای مطلق
t.g	دمای تبدیل شیشهای
thershold temperature	استانه دمای ذرات
creep strength at elevated temperatures	مقاومت خزشی در دمای بالا
compressor inlet temperature	دمای گازهای ورودی کمپرسور
yield point at elevated temperatures	نقطه تسلیم در دمای بالا
yield point at normal temperature	نقطه تسلیم در دمای بالا
ice point	دمای تعادل مخلوط اب و یخ در فشار استاندارد
air hardening	سخت گردانی زمانی در دمای معمولی
ambient	متوسط دمای طبیعی اطراف یک وسیله
bayonet thermocouple probe	قسمت حس کننده دمای سرسیلندر که داخل ان پیچ میشود
cryogenic memory	رسانه ذخیره سازی که در دمای خیلی پایین کار میکند
reference junction	اتصالی در سیستم ترموکوپل که دمای اتصال دیگر نسبت به ان سنجیده میشود
burn in	فرایندازمایش مدارها و مولفههای الکتریکی از طریق قراردادن انها در دمای زیاد یک کوره
austempering	تغییرات فیزیکی که در دمای ثابت برای بدست اوردن باینات از استنیت انجام می گیرد
icebox rivet	میخ پرچهای الومینیوم که تاموقع مصرف باید در دمای زیر صفر نگه داشته شوند
wein law	طول موج بیشترین شدت تابش حاصل از منبع جسم داغ با دمای مطلق نسبت عکس دارد
outline	محیط
outlined	محیط
medium	محیط
mediums	محیط
ambiance	محیط
ambience	محیط
surroundings	محیط
circumference	محیط
environments	محیط
outlines	محیط
outlining	محیط
setting	محیط
circuity	محیط
settings	محیط
lap	محیط
lapped	محیط
outside	محیط
outsides	محیط
environment	محیط
sphere	محیط
peripheries	محیط
millieu	محیط
milieus	محیط
milieu	محیط
entourage	محیط
girths	محیط
entourages	محیط
girth	محیط
milieux	محیط
periphery	محیط
perimeter	محیط
outward things	محیط
circumferences	محیط
spheres	محیط
perimeters	محیط
curie point	دمای بحرانی منحصر به فردبرای هر ماده که بالاتر از ان مواد فرومانیتیک خاصیت مغناطیسی دائم یاموقت خودرا ازدست میدهند
mixed environment	محیط درهم
operational environment	محیط فعالیت
operational environment	محیط عملیاتی
perimeter [circumference] of a circle	محیط دایره
polarization of a medium	قطبش محیط
therapeutic millieu	محیط درمانی
miseenscene	محیط کلی
environment architecture	معماری محیط
windowing environment	محیط پنجرهای
ill neighboured	دارای محیط بد
in vitro	در محیط مصنوعی
in vivo	در محیط طبیعی
induced environment	محیط القایی
social milieu	محیط اجتماعی
psychological environment	محیط روانی
shelf environment	محیط کم عمق
dispersive medium	محیط پخش
dispersion medium	محیط پاشندگی
living environment	محیط زنده
milieu therapy	محیط درمانی
threptic	محیط زاد
acclimatization	سازش با محیط
workbenches	محیط کاری
workbench	محیط کاری
ambient pressure	فشار محیط
medium	محیط کشت
environmentalist	محیط نگر
milieu	محیط اجتماعی
perimeters	پیرامون محیط
periphery	محیط حدود
peripheries	محیط حدود
environments	محیط زیست
comprehensive	وسیع محیط
circles	محیط دایره
circled	محیط دایره
silhouette	محیط مریی
environment	محیط زیست
circle	محیط دایره
circling	محیط دایره
circumferences	محیط دایره
mediums	محیط کشت
bonification	به سازی محیط
circumambient	محیط دورگردیدن
climate for growth	محیط رشد
bodification	بهسازی محیط
circumference	محیط دایره
contour	محیط مرئی
perimeter	پیرامون محیط
environmentalists	محیط نگر
silhouettes	محیط مریی
atmospheric environement	محیط جوی
milieus	محیط اجتماعی
milieux	محیط اجتماعی
constant temperature pressure	welding combustion جوشکاری فشاری در دمای ثابت جوشکاری گازی
cold test	ازمایشی برای تعیین حداقل دمای لازم برای عبور ازادانه سیال
cold thrust	ازمایشی برای تعیین حداقل دمای لازم برای عبور ازادانه سیال
it is meters	محیط ان دومتر است
metaerg	صفت محیط زاد
accommodation	سازش با مقتضیات محیط
environment	محیط یا موقعیتهای فیزیکی
environmentalists	محیط زیست گرا
element	محیط طبیعی اخشیج
environmentalists	محیط زیست شناس
environments	محیط یا موقعیتهای فیزیکی
environmentalist	محیط زیست شناس
psychonomics	محیط شناسی روانی
environmentalist	محیط زیست گرا
misfit	غیر متجانس با محیط
eco-	پیشوند محیط پرگیر
misfits	غیر متجانس با محیط
terrestrial environment	وضع محیط زمین
induced environment	محیط القا شده
outside	محیط دست بالا
peripheral	دورهای وابسته به محیط
elements	محیط طبیعی اخشیج
environmetal protection	حمایت محیط زیستی
environmentalism	محیط زیست گرایی
environmentalism	محیط زیست شناسی
environmental psychology	روانشناسی محیط نگر
derealization	دگرسان بینی محیط
collapse design	محاسبه در محیط خمیری
atlantic	دریای محیط غربی
domain knowledge	دانش محیط کاربرد
archibenthal enviroment	محیط ژرف اقیانوس
outsides	محیط دست بالا
acid cure	پخت در محیط اسیدی

ambient temperature

دمای محیط