English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English Persian
specific heat دمای ویژه
Other Matches
celsius temperature scale مقیاس دمای سلسیوس مثیاس دمای سانتی گراد
idiosyncrasy طبیعت ویژه طرز فکر ویژه شیوه ویژه هرنویسنده خصوصیات اخلاقی
idiosyncrasies طبیعت ویژه طرز فکر ویژه شیوه ویژه هرنویسنده خصوصیات اخلاقی
centigrade temperature scale مقیاس دمای سانتی گراد مقیاس دمای سلیسوس
to watch for certain symptoms توجه کردن به نشانه های ویژه [علایم ویژه مرض ]
special interest groups گروههایی با علاقه ویژه گروه مشترک المنافع ویژه
speciality کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته
specialities کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته
specialty کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته
idiocrasy طبیعت ویژه طرز فکر ویژه
praetorial متعلق به گارد ویژه سربازی که جز گارد ویژه است
neel temperature دمای نل
total temperature دمای کل
transition temperature دمای فراگذری
transition temperature دمای تحول
transition temperature دمای تبدیل
optimum temperature دمای بهینه
operating temperature دمای عملیاتی
critical isotherm هم دمای بحرانی
critical temperature دمای بحرانی
kelvin temperature دمای کلوین
white heat دمای سفید
wet bulb temperature دمای تر مخزن
equiviscous temperature دمای همدوسندگی
maximum temperature دمای ماکزیمم
mixture temperature دمای اختلاط
inversion temperature دمای وارونگی
internal temperature دمای درونی
effective temperature دمای موثر
absolute temperature دمای مطلق
curie temperature دمای کوری
cryogenic temperature دمای سرمازایی
high temperature دمای بالا
boyle's temperature دمای بویل
brittle temperature دمای شکنندگی
ambient temperature دمای محیط
reduced temprature دمای کاهیده
room temperature دمای اتاق
barrel temperature دمای پاتیل
aniline point دمای انیلینی
annealing point دمای تابکاری
brightness temperature دمای درخشایی
annealing temperature دمای تابکاری
brittleness temperature دمای شکنندگی
exhaust gas temperature دمای گاز خروجی
glass transition temperature دمای تبدیل شیشهای
absolute boiling point دمای جوش مطلق
thershold temperature استانه دمای ذرات
dry bulb temperature دمای خشک مخزن
softening temperature دمای نرم شدن
rankin temperature scale مقیاس دمای رانکین
rankine temperature scale مقیاس دمای رانکین
approximate absolute temperature دمای مطلق تقریبی
isothermal process تحول در دمای ثابت
absolute scale مقیاس دمای مطلق
gamma transition temperature دمای تبدیل شیشهای
heat deflection temperature دمای انحراف گرمایی
rubbery transition temperature دمای تبدیل لاستیکی
geothermal gradient گرادیان دمای زمین
condensed mercurytemperature دمای جیوه متراکم
geothermal gradient شیب دمای زمین
critical isotherm منحنی هم دمای بحرانی
absolute temperature scale مقیاس دمای مطلق
thermodynamic temperature scale مقیاس دمای ترمودینامیکی
blackbody temperature دمای جسم سیاه
t.g دمای تبدیل شیشهای
glasy trainsition temperature دمای تبدیل شیشهای
compressor inlet temperature دمای گازهای ورودی کمپرسور
yield point at elevated temperatures نقطه تسلیم در دمای بالا
creep strength at elevated temperatures مقاومت خزشی در دمای بالا
yield point at normal temperature نقطه تسلیم در دمای بالا
air hardening سخت گردانی زمانی در دمای معمولی
ambient متوسط دمای طبیعی اطراف یک وسیله
ice point دمای تعادل مخلوط اب و یخ در فشار استاندارد
bayonet thermocouple probe قسمت حس کننده دمای سرسیلندر که داخل ان پیچ میشود
cryogenic memory رسانه ذخیره سازی که در دمای خیلی پایین کار میکند
reference junction اتصالی در سیستم ترموکوپل که دمای اتصال دیگر نسبت به ان سنجیده میشود
burn in فرایندازمایش مدارها و مولفههای الکتریکی از طریق قراردادن انها در دمای زیاد یک کوره
austempering تغییرات فیزیکی که در دمای ثابت برای بدست اوردن باینات از استنیت انجام می گیرد
icebox rivet میخ پرچهای الومینیوم که تاموقع مصرف باید در دمای زیر صفر نگه داشته شوند
wein law طول موج بیشترین شدت تابش حاصل از منبع جسم داغ با دمای مطلق نسبت عکس دارد
curie point دمای بحرانی منحصر به فردبرای هر ماده که بالاتر از ان مواد فرومانیتیک خاصیت مغناطیسی دائم یاموقت خودرا ازدست میدهند
constant temperature pressure welding combustion جوشکاری فشاری در دمای ثابت جوشکاری گازی
cold test ازمایشی برای تعیین حداقل دمای لازم برای عبور ازادانه سیال
cold thrust ازمایشی برای تعیین حداقل دمای لازم برای عبور ازادانه سیال
decarburizing گرم کردن اهن یا فولاد کربن تا دمای کافی برای سوختن یا اکسید شدن کربن
compression ignition احتراق مخلوط سوخت و هوادر اثر دمای زیاد حاصل ازترکم و فشار زیاد در سیلندرموتور دیزل
standard condition شرایط متعارف فشار و دمای متعارف
standard temperature and pressure شرایط متعارف فشار و دمای متعارف
normal temperature and pressure شرایط متعارف فشار و دمای متعارف
ntp شرایط متعارف فشار و دمای متعارف
stp شرایط متعارف فشار و دمای متعارف
peculiar ویژه
specific humidity نم ویژه
adhoc ویژه
extra special ویژه
prerogatives حق ویژه
prerogative حق ویژه
experts ویژه گر
express ویژه
expressed ویژه
expresses ویژه
expressing ویژه
expert ویژه گر
priviege حق ویژه
special <adj.> ویژه
specifics ویژه
specific ویژه
special character ویژه
specialists ویژه گر
specialist ویژه گر
particular ویژه
paticular ویژه
particulars ویژه
net ویژه
nett ویژه
idiocrasy ویژه
extra <adj.> ویژه
nets ویژه
special ویژه
privilege حق ویژه
specially ویژه
characteristic root ویژه مقدار
characteristic number ویژه مقدار
proper value ویژه مقدار
proper volume ویژه حجم
singular matrix ماتریش ویژه
singular matrix ماتریس ویژه
penologist ویژه گر کیفرشناسی
prerogatived دارای حق ویژه
particular lien حق حبس ویژه
characteristic function ویژه تابع
self weight ویژه وزن
relative density گرانی ویژه
regiospecific جهت ویژه
body guard هنگ ویژه
resistivity مقاومت ویژه
proper function ویژه تابع
byelaw قانون ویژه
preceptorial ویژه اموزگاری
cariologist ویژه گر قلب
bylaw قانون ویژه
specific humidity رطوبت ویژه
praetorian guard گارد ویژه
conizance نشان ویژه
kink ویژه گی فرریز
labeled cargo کالای ویژه
lachrymal ویژه اشک
specific heat گرمای ویژه
lacrimal ویژه اشک
life guard هنگ ویژه
favourite or vor ویژه مخصوص
special party گروه ویژه
indicium نشانه ویژه
gastronomist ویژه گرخوراک
special verdict تصمیم ویژه
species specific نوع- ویژه
specific cost هزینه ویژه
habiliments جامه ویژه
specific donor دهنده ویژه
special symbol نماد ویژه
special passport پاسپورت ویژه
specific drawdown افت ویژه
special duty کار ویژه
extra equipment متعلقات ویژه
special drawing rights حق برداشت ویژه
monocular ویژه یک چشم
special case مورد ویژه
special bastard حرامزاده ویژه
net profit سود ویژه
quantum state ویژه حالت
monkish ویژه راهبان
special character دخشه ویژه
special drawing right حق برداشت ویژه
special deposits سپردههای ویژه
equity capital ارزش ویژه
endemical ویژه یک قوم
electrical resistivity مقاومت ویژه
eigenvalue ویژه مقدار
eigenfunction ویژه تابع
ecotype بوم ویژه
special agreement قرارداد ویژه
specific yield ابدهی ویژه
prerogatives حق یا امتیاز ویژه
prerogative دارای حق ویژه
prerogative حق یا امتیاز ویژه
physiologist ویژه گر فیزیولوژی
(not one's) cup of tea <idiom> علاقه ویژه
lineament نشان ویژه
physiologists ویژه گر فیزیولوژی
prerogatives دارای حق ویژه
specialities ویژه گری
speciality ویژه گری
zoologist ویژه گرجانورشناسی
versions شرح ویژه
version شرح ویژه
speleologist ویژه گر غارشناسی
juveniles ویژه نو جوانان
juvenile ویژه نو جوانان
nutritionists ویژه گر تغذیه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com