English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (14 milliseconds)
English Persian
muffle دم دهان کسی را گرفتن چشم بستن
muffles دم دهان کسی را گرفتن چشم بستن
muffling دم دهان کسی را گرفتن چشم بستن
Other Matches
to shut up دهان بستن
gags دهان بند بستن
gagged دهان بند بستن
To muzzle the people. دهان مردم را بستن
gag دهان بند بستن
gagging دهان بند بستن
face hold گرفتن غیرمجاز دهان و چشم و بینی
to plug سوراخی را گرفتن [ بستن]
plug بستن درچیزی را گرفتن
plugging بستن درچیزی را گرفتن
plugs بستن درچیزی را گرفتن
girth باتنگ بستن دور گرفتن
girths باتنگ بستن دور گرفتن
slaver گلیز مالیدن بزاق از دهان ترشح کردن اب افتادن دهان
slaver اب دهان اب دهان روان ساختن چاپلوسی کردن
To pass the news by word of mouth . خبری را در دهان به دهان پخش کردن
rictus گشادی دهان چاک دهان پرندگان
stomal دهان دار وابسته به دهان
kiss of life تنفس مصنوعی دهان به دهان
expired air method روش دهان به دهان method mouth to mouth :syn
mach hold بستن سرعت ماخ به هواپیما بستن سرعت لازم به هواپیمابه طور خودکار
To be out to do some thing . کمر همت بستن ( کمر انجام کاری را بستن )
mouth دهان
slobbering اب دهان
saliva اب دهان
slobbered اب دهان
mouths دهان
slobber اب دهان
mouthing دهان
unmuffle دهان
OS دهان
mouthed دهان
spittle اب دهان
gobs دهان
gob دهان
slobbers اب دهان
astomatal بی دهان
polystomatous دهان
polystome دهان
astomatous بی دهان
potato box دهان
puss دهان
chops دهان
jibs دهان
jib دهان
jibbing دهان
jibbed دهان
to take medical advice دستوراز پزشک گرفتن دستورطبی گرفتن
stomatitis ورم دهان
stomatous دهان دار
stomatal دهان دار
palates سقف دهان
stomatology دهان پزشکی
fomalhaut دهان ماهی
stomatal وابسته به دهان
stomatic شبیه دهان
cyclostomatous دهان گرد
gymnostomous برهنه دهان
scolds ادم بد دهان
scolded ادم بد دهان
mouthy دهان دار
slobber دهان را اب انداختن
neb پوزه دهان
slobbered دهان را اب انداختن
slobbering دهان را اب انداختن
slobbers دهان را اب انداختن
astomatal فاقد دهان
microstomous کوچک دهان
openmouthed دهان باز
scold ادم بد دهان
oral از راه دهان
orals از راه دهان
stoma شکاف دهان
cyclostomate دهان گرد
insalivate اب دهان زدن به
throat صدا دهان
throats صدا دهان
peroral از راه دهان
mum's the word <idiom> دهان قرص
gags دهان باز کن
gagged دهان باز کن
toho دهان ببر
spit اب دهان خدو
rictus چاک دهان
say a mouthful <idiom> حرف دهان پر کن
mouthwashes دهان شویه
widemouthed دهان باز
mouthwash دهان شویه
gag دهان باز کن
mouth-watering دهان آب انداز
spits اب دهان خدو
gagging دهان باز کن
reeks بخار دهان
reeking بخار دهان
palate سقف دهان
fetid گند دهان
mouths در دهان گذاشتن
mouthing در دهان گذاشتن
mouthed در دهان گذاشتن
mouth در دهان گذاشتن
halitosis گند دهان
reek بخار دهان
reeked بخار دهان
toadfish ماهی دهان گشاددریایی
dry mouth خشکی دهان [پزشکی]
fetor oris بدبویی دهان [پزشکی]
dry mouth syndrome خشکی دهان [پزشکی]
paralysis of the face لغو یا کجی دهان
fondants شیرینی ای که در دهان اب میشود
fondant شیرینی ای که در دهان اب میشود
orinasal از دهان و بینی درامده
mouthpart زائده نزدیک دهان
xerostomia خشکی دهان [پزشکی]
clump block قرقره دهان گشاد
cake-hole [British E] دهان [اصطلاح روزمره]
mush [British E] دهان [اصطلاح روزمره]
gob [British E] دهان [اصطلاح روزمره]
maw دهان [اصطلاح روزمره]
jaws دهان [اصطلاح روزمره]
chops دهان [اصطلاح روزمره]
trap دهان [اصطلاح روزمره]
pie hole [American E] دهان [اصطلاح روزمره]
bazoo [American E] دهان [اصطلاح روزمره]
fish fag زن بدزبان یابد دهان
blurt از دهان بیرون انداختن
he has a loose tongue دهان لقی دارد
hagfish مارماهی دهان گرد
fullmouthed دارای دهان کامل
throw to the wolves <idiom> به دهان گرگ انداختن
yap [American E] دهان [اصطلاح روزمره]
bad breath بدبویی دهان [پزشکی]
swearer ادم بد دهان وفحاش
mug ساده لوح دهان
mugged ساده لوح دهان
sound off مزه دهان کسیرافهمیدن
spiracular شبیه سوراخ دهان
mugging ساده لوح دهان
mugs ساده لوح دهان
ejaculating از دهان بیرون پراندن
ejaculates از دهان بیرون پراندن
ejaculated از دهان بیرون پراندن
ejaculate از دهان بیرون پراندن
drools اب از دهان تراوش شدن
drooling اب از دهان تراوش شدن
drooled اب از دهان تراوش شدن
drool اب از دهان تراوش شدن
socket کام [سقف دهان]
stomatogastric وابسته به دهان ومعده
Wellington چکمه دهان گشاد
squiggle در دهان قرقره کردن
squiggles در دهان قرقره کردن
to escape one's lips از دهان کسی در رفتن
aboral نقطه مقابل دهان
spit اب دهان پرتاب کردن
screw up غنچه کردن دهان
muzzling دهان بند دهنه
muzzles دهان بند دهنه
muzzled دهان بند دهنه
muzzle دهان بند دهنه
halitosis بدبویی دهان [پزشکی]
trap نیرنگ فریب دهان
slobbers اب دهان روان ساختن
slobber اب دهان روان ساختن
slobbered اب دهان روان ساختن
spits اب دهان پرتاب کردن
slobbering اب دهان روان ساختن
saliva test ازمایش بزاق دهان اسب
living from hand to mouth <idiom> دست به دهان زندگی کردن
he did not open his lips دهان نگشود سخن نگفت
hand to mouth reaction واکنش دست به دهان بردن
stomatitis ورم مخاط دهان ولثه
To sound someone out . To feel someones pulse . مزه دهان کسی را فهمیدن
a hand to mouth existence <idiom> دست به دهان زندگی کردن
Hand, foot and mouth disease [HFMD] بیماری دست، پا و دهان [پزشکی]
cyclostomate وابسته به جانور دهان گرد
gapes نگاه خیره با دهان باز
aftertastes اثر و طعم غذا در دهان
aftertaste اثر و طعم غذا در دهان
to gape با خیره دهان باز کردن
gaping نگاه خیره با دهان باز
gaped نگاه خیره با دهان باز
gape نگاه خیره با دهان باز
cyclostome جانور از راسته دهان گردان
cyclostomatous وابسته به جانور دهان گرد
vibrissa سبیل وموی اطراف دهان حیوان
canker sore زخم وقرحه کوچک مخصوصادر دهان
slobbering تلفظ کلمات با جاری ساختن اب دهان
agape مبهوت متعجب با دهان باز درشگفت
To be flabbergasted (bewildered). انگشت به دهان ماندن ( مبهوت شدن )
It melts in the mouth در دهان آب میشود(نرم و لذیذ است )
To do something the hard way . to do something in a roundabout way. لقمه را از دور سر توی دهان گذاشتن
slobbers تلفظ کلمات با جاری ساختن اب دهان
open hearth کوره فولاد سازی دهان باز
bit میله فلزی داخل دهان اسب
bits میله فلزی داخل دهان اسب
slobber تلفظ کلمات با جاری ساختن اب دهان
jump into the lion's mouth <idiom> خود را توی دهان افعی انداختن
slobbered تلفظ کلمات با جاری ساختن اب دهان
gripped طرز گرفتن وسیله گرفتن
to seal up درز گرفتن کاغذ گرفتن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com