Dictiornary-Farsi | دنبال خرده فرمایش های کسی رفتن | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (3 milliseconds)

English	Persian
To fetch and varry for someone .	دنبال خرده فرمایش های کسی رفتن


Other Matches

hitch one's wagon to a star <idiom>	دنبال هدف رفتن
To go about ones business.	دنبال کار خود رفتن
to pursue pleasure	دنبال خوش گذرانی رفتن
sink one's teeth into <idiom>	با جدیت دنبال کاری رفتن
entrain	اهسته دنبال کسی رفتن بقطار
canvass	مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvassed	مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvasses	مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
to be after somebody	پی [دنبال] کسی رفتن [برای کیفری مجازاتی]
canvassing	مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
coach dog	یکجورسگ که برای رفتن دنبال درشکه تربیت میکنند
commands	فرمایش
command	فرمایش
commanded	فرمایش
What kind of talk is that ? I object to your remarks (state ments)	این چه فرمایش است می فرمایید ! ( در مقام اعتراض )
dribbles	خرده خرده پیش بردن
dribbling	خرده خرده پیش بردن
dribble	خرده خرده پیش بردن
dribbled	خرده خرده پیش بردن
sipped	خرده خرده نوشی
sip	خرده خرده نوشی
sipping	خرده خرده نوشی
sips	خرده خرده نوشی
pussyfoot	دزدکی راه رفتن اهسته ودزدکی کاری کردن طفره رفتن
goose step	رژه رفتن بدون زانو خم کردن قدم اهسته رفتن
you have no option but to go	چارهای جز رفتن ندارید کاری جز رفتن نمیتوانیدبکنید
in the wake of	در دنبال
attachment	دنبال
philanderers	زن دنبال کن
parsmip nose	دنبال چه
pursuits	دنبال
pursuit	دنبال
rear	دنبال
philanderer	زن دنبال کن
rearing	دنبال
player [American E]	زن دنبال کن
pick-up artist	زن دنبال کن
reared	دنبال
pickup artist	زن دنبال کن
dangler	دنبال رو
pope's nose	دنبال چه
rears	دنبال
mouch	راه رفتن دولادولاراه رفتن
give chase	دنبال کردن
tracks	دنبال کردن
trackers	دنبال کننده
track	دنبال کردن
tracked	دنبال کردن
traced	دنبال کردن
reopen	دنبال کردن
traces	دنبال کردن
tracker	دنبال کننده
reopening	دنبال کردن
trace	دنبال کردن
chase	دنبال کردن
graph follower	دنبال گر گراف
reopened	دنبال کردن
reopens	دنبال کردن
courses	:دنبال کردن
coursed	:دنبال کردن
course	:دنبال کردن
continue	دنبال کردن
chased	دنبال کردن
chases	دنبال کردن
What are you looking for ?	دنبال چی؟ می گردی ؟
He is looking for trouble.	دنبال شر می گردد
pursuing	دنبال کردن
pursues	دنبال کردن
pursued	دنبال کردن
pursue	دنبال کردن
chasers	دنبال کننده
continuator	دنبال کننده
chaser	دنبال کننده
chasing	دنبال کردن
continues	دنبال کردن
pursuant	دنبال کننده
tandom connection	اتصال دنبال هم
roil	دنبال هم دویدن
dogs	دنبال کردن
dogging	دنبال کردن
to give chase	دنبال کردن
dog	دنبال کردن
stick with <idiom>	دنبال کردن کاری
run close	سخت دنبال کردن
dogs	مثل سگ دنبال کردن
To be on someone trail. To trace someone.	رد کسی را دنبال کردن
follow the ball	دنبال توپ فرستادن
dogging	مثل سگ دنبال کردن
careerism	دنبال کردن شغل
follow in one's footsteps (tracks) <idiom>	دنبال روی دیگری
to follow ones nose	دنبال قسمت خودرفتن
To follow up (trace) a matter (case).	موضوعی را دنبال کردن
let sleeping dogs lie <idiom>	[دنبال دردسر نگرد]
attend	از دنبال امدن منتظرشدن
attending	از دنبال امدن منتظرشدن
attends	از دنبال امدن منتظرشدن
to run on chapters	فصل ها را دنبال هم انداختن
look (someone) up <idiom>	به دنبال کسی گشتن
pound the pavement <idiom>	دنبال کار گشتن
One must let sleeping dogs lie.	دنبال شر نباید رفت
to pursue a plan	نقشهای را دنبال کردن
ask for trouble <idiom>	دنبال دردسر گشتن
tagger	تنکه دنبال کننده
tows	دنبال خود کشیدن
tow	دنبال خود کشیدن
hunt down	دنبال کردن و گرفتن
phliander	دنبال زنی افتادن
dog	مثل سگ دنبال کردن
weenier	خرده
fritters	خرده
bittock	خرده
splinter	خرده
whit	خرده
particles	خرده
roundest	بی خرده
weeniest	خرده
weeny	خرده
round	بی خرده
sub	خرده
grain	خرده
splinters	خرده
splintering	خرده
vestige	خرده
fritter	خرده
nips	خرده
nipped	خرده
fractions	خرده
fraction	خرده
vestigial	خرده
nip	خرده
tittle	خرده
splintered	خرده
dribblet	خرده
whole	بی خرده
crumb	خرده
jotted	خرده
jots	خرده
jot	خرده
small	خرده
debris	خرده
bits	خرده
bit	خرده
smaller	خرده
smallest	خرده
fragmental chip	خرده
fragment	خرده
fragmenting	خرده
fragments	خرده
trash ice	خرده یخ
wight	خرده
weensy	خرده
crumbs	خرده
glimmered	خرده
shredding	خرده
shreds	خرده
glimmer	خرده
snippel	خرده
shred	خرده
glimmers	خرده
vestiges	خرده
haet	خرده
subs	خرده
snippy	خرده
particle	خرده
shredded	خرده
look (something) up <idiom>	به دنبال کلمهای (دردیکشنری)گشتن
follow out	اخذ نتیجه دنبال کردن
pursuit of happiness	به دنبال رضایت خاطر [خرسندی]
to hang on the rear	برای حمله دنبال کردن
philander	زن بازی کردن دنبال زن افتادن
tracks	دنبال کردن یک مسیر به درستی
I'll look into the matter.	من موضوع را دنبال خواهم کرد.
fool's errand	فرستادن دنبال نخود سیاه
fool's errands	فرستادن دنبال نخود سیاه
track	دنبال کردن یک مسیر به درستی
tracked	دنبال کردن یک مسیر به درستی
to run any one hard	کسیرا سخت دنبال کردن
practise or tice	دنبال کردن مشق دادن
I sent him on an errand.	اورا دنبال یک کاری فرستادم
to always look for things to find fault with	همیشه دنبال یک ایرادی گشتن
miniature system	خرده نظام
mote	نقطه خرده
he was a little too p	یک خرده تندرفت
tinker's dam	خرده ریز
glass dust	خرده شیشه
tinker's damn	خرده ریز
to sell by retail	خرده فروختن
shards	خرده ریز
shard	خرده ریز
towns	خرده شهر
goodman	خرده مالک
retail trade	خرده فروشی
retail dealing	خرده فروشی
asteroid	خرده سیاره
trumpery	خرده ریز
planetoidal	خرده سیارهای
pick at	خرده گرفتن بر
yeomanry	خرده مالکین
asteroids	خرده سیاره
queen of heaven	خرده سیاره