Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
follow in one's footsteps (tracks)
<idiom>
دنبال روی دیگری
Other Matches
subrogate
بجای دیگری تعهداتی بعهده گرفتن جانشین دیگری کردن
recode
کد کردن برنامهای که برای سیستم دیگری کد شده باشد , به طوری که دیگری هم کار کند
letter
نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
letters
نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
to pass one's word for another
از طرف دیگری قول دادن ضمانت دیگری را کردن
piracy
چاپ کردن تالیف دیگری بدون اجازه تقلید غیر قانونی اثر دیگری privateer
countersignature
امضای پس ازامضای دیگری تصدیق امضای دیگری
attachment
دنبال
pick-up artist
زن دنبال کن
rears
دنبال
parsmip nose
دنبال چه
pickup artist
زن دنبال کن
rearing
دنبال
dangler
دنبال رو
reared
دنبال
rear
دنبال
pope's nose
دنبال چه
player
[American E]
زن دنبال کن
pursuits
دنبال
pursuit
دنبال
philanderers
زن دنبال کن
in the wake of
در دنبال
philanderer
زن دنبال کن
reopen
دنبال کردن
reopens
دنبال کردن
chaser
دنبال کننده
traces
دنبال کردن
chasers
دنبال کننده
dog
دنبال کردن
traced
دنبال کردن
reopening
دنبال کردن
reopened
دنبال کردن
pursues
دنبال کردن
graph follower
دنبال گر گراف
pursued
دنبال کردن
pursue
دنبال کردن
give chase
دنبال کردن
chasing
دنبال کردن
chases
دنبال کردن
chased
دنبال کردن
pursuing
دنبال کردن
He is looking for trouble.
دنبال شر می گردد
trace
دنبال کردن
continuator
دنبال کننده
What are you looking for ?
دنبال چی؟ می گردی ؟
courses
:دنبال کردن
coursed
:دنبال کردن
course
:دنبال کردن
continues
دنبال کردن
continue
دنبال کردن
chase
دنبال کردن
to give chase
دنبال کردن
tandom connection
اتصال دنبال هم
trackers
دنبال کننده
track
دنبال کردن
tracker
دنبال کننده
dogs
دنبال کردن
pursuant
دنبال کننده
roil
دنبال هم دویدن
dogging
دنبال کردن
tracked
دنبال کردن
tracks
دنبال کردن
dogging
مثل سگ دنبال کردن
tows
دنبال خود کشیدن
hunt down
دنبال کردن و گرفتن
One must let sleeping dogs lie.
دنبال شر نباید رفت
stick with
<idiom>
دنبال کردن کاری
tow
دنبال خود کشیدن
To follow up (trace) a matter (case).
موضوعی را دنبال کردن
ask for trouble
<idiom>
دنبال دردسر گشتن
To be on someone trail. To trace someone.
رد کسی را دنبال کردن
dogs
مثل سگ دنبال کردن
phliander
دنبال زنی افتادن
attends
از دنبال امدن منتظرشدن
let sleeping dogs lie
<idiom>
[دنبال دردسر نگرد]
attending
از دنبال امدن منتظرشدن
attend
از دنبال امدن منتظرشدن
hitch one's wagon to a star
<idiom>
دنبال هدف رفتن
dog
مثل سگ دنبال کردن
to pursue a plan
نقشهای را دنبال کردن
to run on chapters
فصل ها را دنبال هم انداختن
run close
سخت دنبال کردن
tagger
تنکه دنبال کننده
pound the pavement
<idiom>
دنبال کار گشتن
careerism
دنبال کردن شغل
to follow ones nose
دنبال قسمت خودرفتن
look (someone) up
<idiom>
به دنبال کسی گشتن
follow the ball
دنبال توپ فرستادن
track
دنبال کردن یک مسیر به درستی
tracked
دنبال کردن یک مسیر به درستی
follow out
اخذ نتیجه دنبال کردن
I sent him on an errand.
اورا دنبال یک کاری فرستادم
look (something) up
<idiom>
به دنبال کلمهای (دردیکشنری)گشتن
pursuit of happiness
به دنبال رضایت خاطر
[خرسندی]
sink one's teeth into
<idiom>
با جدیت دنبال کاری رفتن
fool's errand
فرستادن دنبال نخود سیاه
I'll look into the matter.
من موضوع را دنبال خواهم کرد.
philander
زن بازی کردن دنبال زن افتادن
practise or tice
دنبال کردن مشق دادن
to pursue pleasure
دنبال خوش گذرانی رفتن
fool's errands
فرستادن دنبال نخود سیاه
To go about ones business.
دنبال کار خود رفتن
to always look for things to find fault with
همیشه دنبال یک ایرادی گشتن
to run any one hard
کسیرا سخت دنبال کردن
tracks
دنبال کردن یک مسیر به درستی
to hang on the rear
برای حمله دنبال کردن
the police are on his track
مامورین شهربانی اورا دنبال می کنند
The dinner will be followed by a concert.
به دنبال شام کنسرتی اجرا می شود.
career women
زنی که حرفهی بخصوصی را دنبال میکند
career woman
زنی که حرفهی بخصوصی را دنبال میکند
to keep at some work
د رکاری پافشاری کردن دنبال کاریراگرفتن
entrain
اهسته دنبال کسی رفتن بقطار
run-down
تااخرین نفس دنبال کردن مندرس
rungs
تااخرین نفس دنبال کردن مندرس
backing up the wrong tree
<idiom>
[دنبال چیزی در جای اشتباهی گشتن]
reoccupy
دنبال کردن دوباره بدست اوردن
I am looking for work ( ajob).
دارم دنبال کار( شغل ) می گردم
We are hunting for a vacant flat.
دربدر دنبال آپارتمان خالی می گردیم
run down
تااخرین نفس دنبال کردن مندرس
To fetch and varry for someone .
دنبال خرده فرمایش های کسی رفتن
column
ردیف کشتیهای مسافربری که به دنبال هم حرکت می کنند
columns
ردیف کشتیهای مسافربری که به دنبال هم حرکت می کنند
gaze hound
تازی که بیشتر با چشم دنبال شکار می رود تا با بو
follow up
رده پشتیبان دنباله دنبال کردن دشمن
canvassing
مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvasses
مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
bargain hunter
کسی که دنبال قیمت خیلی ارزان می گردد.
lay deacon
شماسی که پیشه غیر روحانی را دنبال میکند
to be after somebody
پی
[دنبال]
کسی رفتن
[برای کیفری مجازاتی]
canvass
مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
They are openly seeking his being sacked.
آنها آشکارا به دنبال اخراج شدن او هستند.
canvassed
مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
to search
[for]
[someone]
دنبال
[کسی]
گشتن
[ برای مثال پلیس]
follow through
چیزی را تا اخر دنبال کردن بانجام رسانی
fetches
سیگنالی که مراحل CPU را تا حلقه بازیابی دنبال میکند
functions
کد دسوردهی به کامپیوتر که در آن تابع یا شاخهای از برنامه دنبال میشود
functioned
کد دسوردهی به کامپیوتر که در آن تابع یا شاخهای از برنامه دنبال میشود
function
کد دسوردهی به کامپیوتر که در آن تابع یا شاخهای از برنامه دنبال میشود
rompish
مایل به بازی کردن با جیغ وداد و دنبال هم دویدن
rompy
مایل به بازی کردن با جیغ وداد و دنبال هم دویدن
He sought, if without much success, a social policy.
او به دنبال، اگر بدون کامیابی، سیاستی اجتماعی بود.
coach dog
یکجورسگ که برای رفتن دنبال درشکه تربیت میکنند
fetch
سیگنالی که مراحل CPU را تا حلقه بازیابی دنبال میکند
fetched
سیگنالی که مراحل CPU را تا حلقه بازیابی دنبال میکند
pot boiler
کار ادبی یا صنعتی که تنهابرای نان دراوردن دنبال شود
pot-boiler
کار ادبی یا صنعتی که تنهابرای نان دراوردن دنبال شود
pot-boilers
کار ادبی یا صنعتی که تنهابرای نان دراوردن دنبال شود
illegal
دستور یا فرآیندی که پروتکل سیستم کامپیوتری یا قواعد زبان را دنبال نمیکند
paths
لیست زیر دایرکتوریها که سیستم عامل باید دنبال فایل نامدار بگردد
path
لیست زیر دایرکتوریها که سیستم عامل باید دنبال فایل نامدار بگردد
finds
برنامه کمکی در ویندوز که در همه دیسکها دنبال یک فایل یا پوشه یا کامپیوتر مشخص می گردد
find
برنامه کمکی در ویندوز که در همه دیسکها دنبال یک فایل یا پوشه یا کامپیوتر مشخص می گردد
sea anchor
وسیله هرمی شکل یا چتربرزنتی که به دنبال قایق بسته میشود تاباد مانع تغییرمسیرنشود
interrupts
به وقفه پاسخ داده میشود و پس سیستم وضعیتهای حفظ شده را به حالت طبیعی دنبال میکند
interrupt
به وقفه پاسخ داده میشود و پس سیستم وضعیتهای حفظ شده را به حالت طبیعی دنبال میکند
scalar
نوع داده حاوی دادههای مجزا که قابل پیش بینی هستندو رشتهای را دنبال می کنند
interrupting
به وقفه پاسخ داده میشود و پس سیستم وضعیتهای حفظ شده را به حالت طبیعی دنبال میکند
sag wagon
وسیله نقلیه که به دنبال دوچرخه سواران در جاده حرکت میکند تا کسانی را که از مسابقه خارج می شوندسوار کند
another
دیگری
tother
دیگری
third
به دیگری
t' other
دیگری
thirds
به دیگری
anti-
برنامه نرم افزاری که در کامپیوتر به دنبال ویروس می گردد و پیش از اینکه به داده یا فایل آسیب برساند آنرا نابود میکند
interactive
محتوای حافظه و ثبات را کنترل کند و اجرای دستور را دنبال کند
pursued
تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
pursue
تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
pursues
تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
pursuing
تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
heteronomous
پیروقانون دیگری
onother's money
پول دیگری
at second hand
از قول دیگری
at another time
در زمان دیگری
common of pasturage
حق چرادرزمین دیگری
We have no other way (alternative).
را ه دیگری نداریم
consecutively
یکی پس از دیگری
other
متفاوت دیگری
others
متفاوت دیگری
in turn
<idiom>
یکی پس از دیگری
follow suit
<idiom>
از دیگری تقلیدکردن
Rather than simply modifying existing designs she searches for new solutions.
به جای اینکه طرح های موجود را فقط اصلاح کند او
[زن]
به دنبال راه حل های تازه می رود.
convention
استاندارها یا قوانین آشنا که برای ایجاد سازگاری نرم افزار یا سخت افزار باید دنبال شوند
conventions
استاندارها یا قوانین آشنا که برای ایجاد سازگاری نرم افزار یا سخت افزار باید دنبال شوند
heteronomy
پیروی از قانون دیگری
personified
رل دیگری بازی کردن
alternately
تغییر از یکی به دیگری
personifies
رل دیگری بازی کردن
personify
رل دیگری بازی کردن
personifying
رل دیگری بازی کردن
pestiferous
فاسدکننده اخلاق دیگری
eye baby
دیگری که به او نگاه میکند
predecease
قبل از دیگری مردن
subtraction
کم کردن یک عدد از دیگری
detinue
ضبط مال دیگری
predecease
مرگ قبل از دیگری
highbinder
جاسوس یا مراقب دیگری
transported
انتقال از یک مسیر به دیگری
one after a
یکی درپی دیگری
transplanted
درجای دیگری نشاندن
transplanting
درجای دیگری نشاندن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com