Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 212 (5 milliseconds)
English
Persian
hitch one's wagon to a star
<idiom>
دنبال هدف رفتن
Search result with all words
canvass
مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvassed
مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvasses
مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvassing
مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
coach dog
یکجورسگ که برای رفتن دنبال درشکه تربیت میکنند
entrain
اهسته دنبال کسی رفتن بقطار
to pursue pleasure
دنبال خوش گذرانی رفتن
To go about ones business.
دنبال کار خود رفتن
To fetch and varry for someone .
دنبال خرده فرمایش های کسی رفتن
sink one's teeth into
<idiom>
با جدیت دنبال کاری رفتن
to be after somebody
پی
[دنبال]
کسی رفتن
[برای کیفری مجازاتی]
Other Matches
pussyfoot
دزدکی راه رفتن اهسته ودزدکی کاری کردن طفره رفتن
goose step
رژه رفتن بدون زانو خم کردن قدم اهسته رفتن
you have no option but to go
چارهای جز رفتن ندارید کاری جز رفتن نمیتوانیدبکنید
player
[American E]
زن دنبال کن
reared
دنبال
rearing
دنبال
rears
دنبال
pursuit
دنبال
dangler
دنبال رو
pursuits
دنبال
in the wake of
در دنبال
parsmip nose
دنبال چه
pope's nose
دنبال چه
rear
دنبال
philanderer
زن دنبال کن
philanderers
زن دنبال کن
attachment
دنبال
pickup artist
زن دنبال کن
pick-up artist
زن دنبال کن
mouch
راه رفتن دولادولاراه رفتن
tracker
دنبال کننده
continuator
دنبال کننده
courses
:دنبال کردن
coursed
:دنبال کردن
course
:دنبال کردن
continue
دنبال کردن
trackers
دنبال کننده
continues
دنبال کردن
pursuant
دنبال کننده
dogs
دنبال کردن
chaser
دنبال کننده
dogging
دنبال کردن
What are you looking for ?
دنبال چی؟ می گردی ؟
chasers
دنبال کننده
graph follower
دنبال گر گراف
He is looking for trouble.
دنبال شر می گردد
give chase
دنبال کردن
dog
دنبال کردن
to give chase
دنبال کردن
tandom connection
اتصال دنبال هم
chases
دنبال کردن
chasing
دنبال کردن
traced
دنبال کردن
chased
دنبال کردن
pursue
دنبال کردن
pursued
دنبال کردن
pursues
دنبال کردن
pursuing
دنبال کردن
chase
دنبال کردن
traces
دنبال کردن
tracks
دنبال کردن
roil
دنبال هم دویدن
tracked
دنبال کردن
track
دنبال کردن
reopen
دنبال کردن
reopened
دنبال کردن
trace
دنبال کردن
reopens
دنبال کردن
reopening
دنبال کردن
tagger
تنکه دنبال کننده
to pursue a plan
نقشهای را دنبال کردن
run close
سخت دنبال کردن
ask for trouble
<idiom>
دنبال دردسر گشتن
to run on chapters
فصل ها را دنبال هم انداختن
phliander
دنبال زنی افتادن
To follow up (trace) a matter (case).
موضوعی را دنبال کردن
stick with
<idiom>
دنبال کردن کاری
pound the pavement
<idiom>
دنبال کار گشتن
look (someone) up
<idiom>
به دنبال کسی گشتن
let sleeping dogs lie
<idiom>
[دنبال دردسر نگرد]
follow in one's footsteps (tracks)
<idiom>
دنبال روی دیگری
One must let sleeping dogs lie.
دنبال شر نباید رفت
To be on someone trail. To trace someone.
رد کسی را دنبال کردن
attends
از دنبال امدن منتظرشدن
careerism
دنبال کردن شغل
to follow ones nose
دنبال قسمت خودرفتن
attending
از دنبال امدن منتظرشدن
dogs
مثل سگ دنبال کردن
tows
دنبال خود کشیدن
tow
دنبال خود کشیدن
attend
از دنبال امدن منتظرشدن
hunt down
دنبال کردن و گرفتن
dogging
مثل سگ دنبال کردن
follow the ball
دنبال توپ فرستادن
dog
مثل سگ دنبال کردن
practise or tice
دنبال کردن مشق دادن
fool's errands
فرستادن دنبال نخود سیاه
philander
زن بازی کردن دنبال زن افتادن
follow out
اخذ نتیجه دنبال کردن
I sent him on an errand.
اورا دنبال یک کاری فرستادم
look (something) up
<idiom>
به دنبال کلمهای (دردیکشنری)گشتن
fool's errand
فرستادن دنبال نخود سیاه
I'll look into the matter.
من موضوع را دنبال خواهم کرد.
pursuit of happiness
به دنبال رضایت خاطر
[خرسندی]
to hang on the rear
برای حمله دنبال کردن
to run any one hard
کسیرا سخت دنبال کردن
to always look for things to find fault with
همیشه دنبال یک ایرادی گشتن
track
دنبال کردن یک مسیر به درستی
tracked
دنبال کردن یک مسیر به درستی
tracks
دنبال کردن یک مسیر به درستی
The dinner will be followed by a concert.
به دنبال شام کنسرتی اجرا می شود.
run down
تااخرین نفس دنبال کردن مندرس
run-down
تااخرین نفس دنبال کردن مندرس
We are hunting for a vacant flat.
دربدر دنبال آپارتمان خالی می گردیم
rungs
تااخرین نفس دنبال کردن مندرس
I am looking for work ( ajob).
دارم دنبال کار( شغل ) می گردم
to keep at some work
د رکاری پافشاری کردن دنبال کاریراگرفتن
the police are on his track
مامورین شهربانی اورا دنبال می کنند
career women
زنی که حرفهی بخصوصی را دنبال میکند
career woman
زنی که حرفهی بخصوصی را دنبال میکند
reoccupy
دنبال کردن دوباره بدست اوردن
backing up the wrong tree
<idiom>
[دنبال چیزی در جای اشتباهی گشتن]
columns
ردیف کشتیهای مسافربری که به دنبال هم حرکت می کنند
They are openly seeking his being sacked.
آنها آشکارا به دنبال اخراج شدن او هستند.
to search
[for]
[someone]
دنبال
[کسی]
گشتن
[ برای مثال پلیس]
column
ردیف کشتیهای مسافربری که به دنبال هم حرکت می کنند
bargain hunter
کسی که دنبال قیمت خیلی ارزان می گردد.
follow through
چیزی را تا اخر دنبال کردن بانجام رسانی
gaze hound
تازی که بیشتر با چشم دنبال شکار می رود تا با بو
lay deacon
شماسی که پیشه غیر روحانی را دنبال میکند
follow up
رده پشتیبان دنباله دنبال کردن دشمن
trotting
یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trotted
یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trots
یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trot
یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
fetches
سیگنالی که مراحل CPU را تا حلقه بازیابی دنبال میکند
functions
کد دسوردهی به کامپیوتر که در آن تابع یا شاخهای از برنامه دنبال میشود
rompish
مایل به بازی کردن با جیغ وداد و دنبال هم دویدن
He sought, if without much success, a social policy.
او به دنبال، اگر بدون کامیابی، سیاستی اجتماعی بود.
functioned
کد دسوردهی به کامپیوتر که در آن تابع یا شاخهای از برنامه دنبال میشود
function
کد دسوردهی به کامپیوتر که در آن تابع یا شاخهای از برنامه دنبال میشود
rompy
مایل به بازی کردن با جیغ وداد و دنبال هم دویدن
fetch
سیگنالی که مراحل CPU را تا حلقه بازیابی دنبال میکند
fetched
سیگنالی که مراحل CPU را تا حلقه بازیابی دنبال میکند
pot boiler
کار ادبی یا صنعتی که تنهابرای نان دراوردن دنبال شود
pot-boiler
کار ادبی یا صنعتی که تنهابرای نان دراوردن دنبال شود
pot-boilers
کار ادبی یا صنعتی که تنهابرای نان دراوردن دنبال شود
illegal
دستور یا فرآیندی که پروتکل سیستم کامپیوتری یا قواعد زبان را دنبال نمیکند
path
لیست زیر دایرکتوریها که سیستم عامل باید دنبال فایل نامدار بگردد
paths
لیست زیر دایرکتوریها که سیستم عامل باید دنبال فایل نامدار بگردد
parade
سان رفتن رژه رفتن محل سان
parades
سان رفتن رژه رفتن محل سان
paraded
سان رفتن رژه رفتن محل سان
parading
سان رفتن رژه رفتن محل سان
finds
برنامه کمکی در ویندوز که در همه دیسکها دنبال یک فایل یا پوشه یا کامپیوتر مشخص می گردد
find
برنامه کمکی در ویندوز که در همه دیسکها دنبال یک فایل یا پوشه یا کامپیوتر مشخص می گردد
sea anchor
وسیله هرمی شکل یا چتربرزنتی که به دنبال قایق بسته میشود تاباد مانع تغییرمسیرنشود
interrupting
به وقفه پاسخ داده میشود و پس سیستم وضعیتهای حفظ شده را به حالت طبیعی دنبال میکند
interrupts
به وقفه پاسخ داده میشود و پس سیستم وضعیتهای حفظ شده را به حالت طبیعی دنبال میکند
scalar
نوع داده حاوی دادههای مجزا که قابل پیش بینی هستندو رشتهای را دنبال می کنند
interrupt
به وقفه پاسخ داده میشود و پس سیستم وضعیتهای حفظ شده را به حالت طبیعی دنبال میکند
sag wagon
وسیله نقلیه که به دنبال دوچرخه سواران در جاده حرکت میکند تا کسانی را که از مسابقه خارج می شوندسوار کند
anti-
برنامه نرم افزاری که در کامپیوتر به دنبال ویروس می گردد و پیش از اینکه به داده یا فایل آسیب برساند آنرا نابود میکند
pursues
تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
interactive
محتوای حافظه و ثبات را کنترل کند و اجرای دستور را دنبال کند
pursuing
تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
pursued
تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
pursue
تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
conventions
استاندارها یا قوانین آشنا که برای ایجاد سازگاری نرم افزار یا سخت افزار باید دنبال شوند
convention
استاندارها یا قوانین آشنا که برای ایجاد سازگاری نرم افزار یا سخت افزار باید دنبال شوند
Rather than simply modifying existing designs she searches for new solutions.
به جای اینکه طرح های موجود را فقط اصلاح کند او
[زن]
به دنبال راه حل های تازه می رود.
salami technique
کلاه برداری کامپیوتری توسط تراکنشهای جدا وکوچک که دنبال کردن آنها وتشخیص آنها مشکل است
see about (something)
<idiom>
دنبال چیزی گشتن ،چیزی را چک کردن
follows
پیچ دادن به بالای گوی بیلیاردکه گوی اصلی به دنبال گوی هدف می رود
followed
پیچ دادن به بالای گوی بیلیاردکه گوی اصلی به دنبال گوی هدف می رود
follow
پیچ دادن به بالای گوی بیلیاردکه گوی اصلی به دنبال گوی هدف می رود
failed
سیستمی که وضعیتی از پیش تعریف شده دارد که در صورت خرابی برنامه اصلی یا وسیله آن را دنبال میکند برای جلوگیری ازفاجعهای که ناشی از خاموش کردن کابل میباشد
fail
سیستمی که وضعیتی از پیش تعریف شده دارد که در صورت خرابی برنامه اصلی یا وسیله آن را دنبال میکند برای جلوگیری ازفاجعهای که ناشی از خاموش کردن کابل میباشد
fails
سیستمی که وضعیتی از پیش تعریف شده دارد که در صورت خرابی برنامه اصلی یا وسیله آن را دنبال میکند برای جلوگیری ازفاجعهای که ناشی از خاموش کردن کابل میباشد
persistence
مدت زمان یک CRT یک تصویر را نمایش میدهد پس از توقف دنبال کردن مسیر اشعه تصویر روی صفحه نمایش
chase
دنبال کردن شکار کردن
follow
متابعت کردن دنبال کردن
prosecute
دنبال کردن پیگرد کردن
prosecuted
دنبال کردن پیگرد کردن
chased
دنبال کردن شکار کردن
chasing
دنبال کردن شکار کردن
chace
دنبال کردن شکار کردن
followed
متابعت کردن دنبال کردن
follows
متابعت کردن دنبال کردن
chases
دنبال کردن شکار کردن
prosecuting
دنبال کردن پیگرد کردن
prosecutes
دنبال کردن پیگرد کردن
to go bang
در رفتن
shrinks
اب رفتن
go off
در رفتن
to go back ward
پس رفتن
to flow over
سر رفتن
to fly off
در رفتن
to foot it
رفتن
to go backward
پس رفتن
to get away
رفتن
to get one's monkey up
از جا در رفتن
to get over
رفتن از
shrinking
اب رفتن
swiped
کش رفتن
swipe
کش رفتن
glom on to
کش رفتن
to make ones getaway
در رفتن
to pair off
رفتن
retracted
تو رفتن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com