Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
graph follower
دنبال گر گراف
Other Matches
graphs
گراف
graph
گراف
progarm graph
گراف برنامه
reaction graph
گراف واکنش
spanning tree
زیرگرافی از یک گراف
structural graph
گراف ساختاری
graafian follicle
کیسه گراف
connected graph
گراف همبسته
planar graph
گراف مستوی
ovisac
کیسه گراف
isomorphic graph
گراف هم ریخت
graph theory
تئوری گراف
plot
گراف یا نقشه
plotted
گراف یا نقشه
plots
گراف یا نقشه
complete graph
گراف کامل
graph paper
کاغذ گراف
cyclic graph
گراف دوری
constitutional graph
گراف سرشتی
graph invariants
ناورداهای گراف
pie chart
گراف دایره ای
[ریاضی]
circle chart
گراف دایره ای
[ریاضی]
ordinate
محور Y از یک گراف یا نمودار
x axis
بردار افقی گراف
directed graph
گراف جهت دار
y axis
بردار عمودی گراف
connected acyclic graph
گراف همبسته نادوری
z axis
بردار عمق در گراف سه بعدی
axis
برای مختصات افقی در گراف
axis
برای مختصات عمودی در گراف
liquid crystal bar graph panel indicator
شاخص گراف- میله بااستفاده از قطعات کریستال مایع
coordinate
مقادیری که یک نقط ه را روی گراف یا نقشه قرار میدهد
axis
1-خط ی که چیزی اطراف آن می چرخد 2-خط مرجعی که پایه مختصات یک گراف است
X Y
مختصات برای رسم گراف که x بردار افق و y عمودی است
dynamically
تصویر مثل گراف که با ورود داده جدید بلارنگ بهنگام در می آید
dynamic
تصویر مثل گراف که با ورود داده جدید بلارنگ بهنگام در می آید
presentation software
برنامه نرم افزاری که به کاربر امکان ایجاد نمایش تجاری با گراف و داده و متن و تصویر میدهد
plots
توانایی برخی کلمه پردازها برای تولید گراف با چاپ تعدادی حروف نزدیک تبه هم بجای پیکسهای جداگانه .
plot
توانایی برخی کلمه پردازها برای تولید گراف با چاپ تعدادی حروف نزدیک تبه هم بجای پیکسهای جداگانه .
plotted
توانایی برخی کلمه پردازها برای تولید گراف با چاپ تعدادی حروف نزدیک تبه هم بجای پیکسهای جداگانه .
kymogram
گراف ثبت شده توسط دستگاه ثبت تغییرات
rearing
دنبال
player
[American E]
زن دنبال کن
rear
دنبال
pick-up artist
زن دنبال کن
pickup artist
زن دنبال کن
pursuits
دنبال
pursuit
دنبال
rears
دنبال
philanderer
زن دنبال کن
philanderers
زن دنبال کن
in the wake of
در دنبال
parsmip nose
دنبال چه
attachment
دنبال
dangler
دنبال رو
pope's nose
دنبال چه
reared
دنبال
coordinate
روش نمایش نقط ه روی گراف با استفاده از دو مقدار روی بردارها که در جهت راست یکدیگر قرار دارند
dogs
دنبال کردن
dogging
دنبال کردن
dog
دنبال کردن
track
دنبال کردن
tracked
دنبال کردن
give chase
دنبال کردن
pursuant
دنبال کننده
continuator
دنبال کننده
roil
دنبال هم دویدن
tandom connection
اتصال دنبال هم
to give chase
دنبال کردن
What are you looking for ?
دنبال چی؟ می گردی ؟
He is looking for trouble.
دنبال شر می گردد
trackers
دنبال کننده
tracker
دنبال کننده
tracks
دنبال کردن
reopens
دنبال کردن
trace
دنبال کردن
pursuing
دنبال کردن
reopening
دنبال کردن
coursed
:دنبال کردن
courses
:دنبال کردن
chaser
دنبال کننده
chasers
دنبال کننده
pursues
دنبال کردن
pursued
دنبال کردن
pursue
دنبال کردن
chasing
دنبال کردن
chases
دنبال کردن
reopen
دنبال کردن
chase
دنبال کردن
reopened
دنبال کردن
course
:دنبال کردن
traces
دنبال کردن
continue
دنبال کردن
continues
دنبال کردن
chased
دنبال کردن
traced
دنبال کردن
follow the ball
دنبال توپ فرستادن
hunt down
دنبال کردن و گرفتن
to pursue a plan
نقشهای را دنبال کردن
attend
از دنبال امدن منتظرشدن
To follow up (trace) a matter (case).
موضوعی را دنبال کردن
attending
از دنبال امدن منتظرشدن
attends
از دنبال امدن منتظرشدن
To be on someone trail. To trace someone.
رد کسی را دنبال کردن
to run on chapters
فصل ها را دنبال هم انداختن
pound the pavement
<idiom>
دنبال کار گشتن
ask for trouble
<idiom>
دنبال دردسر گشتن
follow in one's footsteps (tracks)
<idiom>
دنبال روی دیگری
hitch one's wagon to a star
<idiom>
دنبال هدف رفتن
let sleeping dogs lie
<idiom>
[دنبال دردسر نگرد]
run close
سخت دنبال کردن
look (someone) up
<idiom>
به دنبال کسی گشتن
to follow ones nose
دنبال قسمت خودرفتن
tagger
تنکه دنبال کننده
stick with
<idiom>
دنبال کردن کاری
phliander
دنبال زنی افتادن
One must let sleeping dogs lie.
دنبال شر نباید رفت
tows
دنبال خود کشیدن
careerism
دنبال کردن شغل
tow
دنبال خود کشیدن
dogging
مثل سگ دنبال کردن
dog
مثل سگ دنبال کردن
dogs
مثل سگ دنبال کردن
tracks
دنبال کردن یک مسیر به درستی
fool's errands
فرستادن دنبال نخود سیاه
sink one's teeth into
<idiom>
با جدیت دنبال کاری رفتن
practise or tice
دنبال کردن مشق دادن
fool's errand
فرستادن دنبال نخود سیاه
tracked
دنبال کردن یک مسیر به درستی
track
دنبال کردن یک مسیر به درستی
look (something) up
<idiom>
به دنبال کلمهای (دردیکشنری)گشتن
to run any one hard
کسیرا سخت دنبال کردن
to pursue pleasure
دنبال خوش گذرانی رفتن
pursuit of happiness
به دنبال رضایت خاطر
[خرسندی]
to hang on the rear
برای حمله دنبال کردن
I sent him on an errand.
اورا دنبال یک کاری فرستادم
philander
زن بازی کردن دنبال زن افتادن
to always look for things to find fault with
همیشه دنبال یک ایرادی گشتن
follow out
اخذ نتیجه دنبال کردن
To go about ones business.
دنبال کار خود رفتن
I'll look into the matter.
من موضوع را دنبال خواهم کرد.
run-down
تااخرین نفس دنبال کردن مندرس
run down
تااخرین نفس دنبال کردن مندرس
entrain
اهسته دنبال کسی رفتن بقطار
to keep at some work
د رکاری پافشاری کردن دنبال کاریراگرفتن
I am looking for work ( ajob).
دارم دنبال کار( شغل ) می گردم
career woman
زنی که حرفهی بخصوصی را دنبال میکند
career women
زنی که حرفهی بخصوصی را دنبال میکند
We are hunting for a vacant flat.
دربدر دنبال آپارتمان خالی می گردیم
rungs
تااخرین نفس دنبال کردن مندرس
The dinner will be followed by a concert.
به دنبال شام کنسرتی اجرا می شود.
the police are on his track
مامورین شهربانی اورا دنبال می کنند
backing up the wrong tree
<idiom>
[دنبال چیزی در جای اشتباهی گشتن]
reoccupy
دنبال کردن دوباره بدست اوردن
To fetch and varry for someone .
دنبال خرده فرمایش های کسی رفتن
canvassed
مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
to search
[for]
[someone]
دنبال
[کسی]
گشتن
[ برای مثال پلیس]
canvasses
مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
They are openly seeking his being sacked.
آنها آشکارا به دنبال اخراج شدن او هستند.
canvassing
مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
bargain hunter
کسی که دنبال قیمت خیلی ارزان می گردد.
to be after somebody
پی
[دنبال]
کسی رفتن
[برای کیفری مجازاتی]
canvass
مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
columns
ردیف کشتیهای مسافربری که به دنبال هم حرکت می کنند
column
ردیف کشتیهای مسافربری که به دنبال هم حرکت می کنند
gaze hound
تازی که بیشتر با چشم دنبال شکار می رود تا با بو
follow up
رده پشتیبان دنباله دنبال کردن دشمن
lay deacon
شماسی که پیشه غیر روحانی را دنبال میکند
follow through
چیزی را تا اخر دنبال کردن بانجام رسانی
function
کد دسوردهی به کامپیوتر که در آن تابع یا شاخهای از برنامه دنبال میشود
functions
کد دسوردهی به کامپیوتر که در آن تابع یا شاخهای از برنامه دنبال میشود
rompish
مایل به بازی کردن با جیغ وداد و دنبال هم دویدن
rompy
مایل به بازی کردن با جیغ وداد و دنبال هم دویدن
He sought, if without much success, a social policy.
او به دنبال، اگر بدون کامیابی، سیاستی اجتماعی بود.
fetch
سیگنالی که مراحل CPU را تا حلقه بازیابی دنبال میکند
fetched
سیگنالی که مراحل CPU را تا حلقه بازیابی دنبال میکند
fetches
سیگنالی که مراحل CPU را تا حلقه بازیابی دنبال میکند
coach dog
یکجورسگ که برای رفتن دنبال درشکه تربیت میکنند
functioned
کد دسوردهی به کامپیوتر که در آن تابع یا شاخهای از برنامه دنبال میشود
pot boiler
کار ادبی یا صنعتی که تنهابرای نان دراوردن دنبال شود
pot-boiler
کار ادبی یا صنعتی که تنهابرای نان دراوردن دنبال شود
pot-boilers
کار ادبی یا صنعتی که تنهابرای نان دراوردن دنبال شود
illegal
دستور یا فرآیندی که پروتکل سیستم کامپیوتری یا قواعد زبان را دنبال نمیکند
split-screen
نرم افزارای که صفحه نمایش را به دو یا چند محل مستقل تقسیم میکند تا دو فایل متن متن یا گراف را در یک فایل متن نشان دهد
split screen
نرم افزارای که صفحه نمایش را به دو یا چند محل مستقل تقسیم میکند تا دو فایل متن متن یا گراف را در یک فایل متن نشان دهد
path
لیست زیر دایرکتوریها که سیستم عامل باید دنبال فایل نامدار بگردد
paths
لیست زیر دایرکتوریها که سیستم عامل باید دنبال فایل نامدار بگردد
sea anchor
وسیله هرمی شکل یا چتربرزنتی که به دنبال قایق بسته میشود تاباد مانع تغییرمسیرنشود
finds
برنامه کمکی در ویندوز که در همه دیسکها دنبال یک فایل یا پوشه یا کامپیوتر مشخص می گردد
find
برنامه کمکی در ویندوز که در همه دیسکها دنبال یک فایل یا پوشه یا کامپیوتر مشخص می گردد
scalar
نوع داده حاوی دادههای مجزا که قابل پیش بینی هستندو رشتهای را دنبال می کنند
interrupts
به وقفه پاسخ داده میشود و پس سیستم وضعیتهای حفظ شده را به حالت طبیعی دنبال میکند
interrupting
به وقفه پاسخ داده میشود و پس سیستم وضعیتهای حفظ شده را به حالت طبیعی دنبال میکند
interrupt
به وقفه پاسخ داده میشود و پس سیستم وضعیتهای حفظ شده را به حالت طبیعی دنبال میکند
sag wagon
وسیله نقلیه که به دنبال دوچرخه سواران در جاده حرکت میکند تا کسانی را که از مسابقه خارج می شوندسوار کند
anti-
برنامه نرم افزاری که در کامپیوتر به دنبال ویروس می گردد و پیش از اینکه به داده یا فایل آسیب برساند آنرا نابود میکند
pursued
تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
pursues
تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
interactive
محتوای حافظه و ثبات را کنترل کند و اجرای دستور را دنبال کند
pursuing
تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com