English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (11 milliseconds)
English Persian
otherworld دنیای دیگر
Search result with all words
otherworldly متوجه دنیای دیگر
the future دنیای دیگر عقبی
Other Matches
beau monde دنیای مد
earth دنیای فانی
old world دنیای قدیم
out in the world در دنیای آزاد
outworld دنیای جسمانی
gangland دنیای جنایتکاران
earths دنیای فانی
The English - speaking world. دنیای انگلیسی زبان
paleo arctic or palaeo وابسته بشمال دنیای قدیم
macaca نوعی میمون دنیای قدیم
macaque نوعی میمون دنیای قدیم
underworld دنیای تبه کاران واراذل
paleo etc وابسته بشمال دنیای قدیم
New World نیمکره غربی یا دنیای جدید امریکا
hedonism فلسفه خوشی پرستی وتمتع ازلذایذ دنیای زودگذر
Utopias دنیای فرضی که در ان همه چیز در حداعلی نیکو است
virtual شبیه سازی محیط دنیای واقعی توسط کامپیوتر
Utopia دنیای فرضی که در ان همه چیز در حداعلی نیکو است
chips قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
chip قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
otherwise <adv.> به ترتیب دیگری [طور دیگر] [جور دیگر]
conversions وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
conversion وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
reference نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
references نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
some other time دفعه دیگر [وقت دیگر]
tunnelling روش بستن یک بسته داده از یک نوع شبکه دربسته دیگر به طوری که روی شبکه دیگر و ناسازگار قابل ارسال باشد
he was otherwise ordered جور دیگر مقدر شده بود سرنوشت چیز دیگر بود
shifts تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shifted تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shift تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
metafile 1-فایلی که حاوی فایلهای دیگر باشد. 2-فایلی که داده مربوط به فایلهای دیگر را معرفی کند یا شامل شود
he had no more no to say دیگر سخنی نداشت که بگوید دیگر حرفی نداشت
HTML مجموعهای از کدهای مخصوص که نحوه و نوعی که برای نمایش متن به کار می رود نشان میدهد و امکان ارتباط از طریق کلمات خاص درون متن به بخشهای دیگر متن یا متنهای دیگر میدهد
trans shipment انتقال بکشتی دیگر انتقال بنقلیه دیگر
furthered دیگر
he is no more او دیگر
thence دیگر
anymore دیگر
others دیگر
one an other یک دیگر
furthering دیگر
from each other <adv.> از هم دیگر
other دیگر
further دیگر
of each other <adv.> از هم دیگر
secus از دیگر سو
furthers دیگر
alternative شق دیگر
another دیگر
again دیگر
of one another <adv.> از هم دیگر
alternative دیگر
alternatives شق دیگر
alternatives دیگر
no more دیگر نه
else دیگر
from one another <adv.> از هم دیگر
next دیگر
by the same token <adv.> ازطرف دیگر
alternatively <adv.> ازطرف دیگر
once یکبار دیگر
otherwise طور دیگر
apart from that <adv.> ازطرف دیگر
alternatively <adv.> از سوی دیگر
apart from that <adv.> از سوی دیگر
at the same time [on the other hand] <adv.> از سوی دیگر
by the same token <adv.> از سوی دیگر
on the other hand <adv.> از سوی دیگر
on the other side <adv.> از سوی دیگر
otherwise <adv.> از سوی دیگر
at the same time [on the other hand] <adv.> ازطرف دیگر
on one's coat-tails <idiom> همراه کس دیگر
in fact به عبارت دیگر
videlicet به عبارت دیگر
to wit <adv.> به عبارت دیگر
et al و در جای دیگر
namely <adv.> به عبارت دیگر
elsewhere درجای دیگر
elsewhere بجای دیگر
elsewhere نقطه دیگر
withil ازطرف دیگر
at a later period در موقع دیگر
a horse of another colour [different colour] مطلبی دیگر
beside ازطرف دیگر
again از طرف دیگر
In our other words. بعبارت دیگر
another یکی دیگر
another شخص دیگر
aliunde از منبع دیگر
alternative unit واحدهای دیگر
another day یک روز دیگر
another guess نوعی دیگر
another guess قسمتی دیگر
about-faces جهت دیگر
about-faces سوی دیگر
shunts به خط دیگر انداختن
other نوع دیگر
to wit بعبارت دیگر
to be no more دیگر نبودن
shunted به خط دیگر انداختن
shunt به خط دیگر انداختن
about-face جهت دیگر
about-face سوی دیگر
about face جهت دیگر
about face سوی دیگر
not any more دیگر نه [بیشتر نه]
variant نوع دیگر
what more do you want دیگر چه می خواهید
in other words <idiom> به کلام دیگر
others نوع دیگر
somewhere else یک جای دیگر
so muchthe worse دیگر بدتر
othergates جور دیگر
otherguess بروش دیگر
on more بار دیگر
in other words <adv.> به کلام دیگر
on the opposite side در انسوی دیگر
otherwhile گاه دیگر
none other than هیچکس دیگر جز
on the other hand <adv.> به ترتیب دیگر
on the other side <adv.> به ترتیب دیگر
otherwise <adv.> به ترتیب دیگر
no more دیگر ن [فعل]
otherwhile وقت دیگر
otherwhere در مکان دیگر
no longer نه دیگر [زمانی]
otherness چیز دیگر
over- بسوی دیگر
over بسوی دیگر
otherguise جور دیگر
in other words <adv.> به عبارت دیگر
othergates طور دیگر
no more نه دیگر [بیشتر]
on the other hand از سوی دیگر
otherguess جور دیگر
on the other hand ازطرف دیگر
on the other part از طرف دیگر
otherwhere جای دیگر
otherwhence از جای دیگر
other people مردم دیگر
otherguess نوع دیگر
by the same token <adv.> به ترتیب دیگر
on the other hand <adv.> ازطرف دیگر
yon ان یکی دیگر ان
my other books کتابهای دیگر من
tother بعدی دیگر
t' other بعدی دیگر
the other two دوتای دیگر
scilicet بعبارت دیگر
on the other hand <adv.> طور دیگر
It never occurred again. دیگر رخ نداد.
on the other side <adv.> ازطرف دیگر
otherwise <adv.> ازطرف دیگر
alternatively <adv.> طور دیگر
apart from that <adv.> طور دیگر
at the same time [on the other hand] <adv.> طور دیگر
by the same token <adv.> طور دیگر
apart from that <adv.> به ترتیب دیگر
no more of that بس است دیگر
alternatively <adv.> به ترتیب دیگر
next year سال دیگر
nevermore دیگر ابدا
at the same time [on the other hand] <adv.> به ترتیب دیگر
on the other side <adv.> طور دیگر
otherwise <adv.> طور دیگر
never more هرگز دیگر
nevermore هرگز دیگر
i.e مخفف به عبارت دیگر
interfere با سم یک پا به پای دیگر زدن
reseated در جای دیگر نشاندن
again باز [یکبار دیگر]
pick off رد شدن از راننده دیگر
inter alia میان چیزهای دیگر
spaceman اهل کرات دیگر
spacemen اهل کرات دیگر
pooled ائتلاف چندشرکت با یک دیگر
There is no time left . دیگر وقتی نمانده
pass on <idiom> رد کردن چیزی که دیگر
additional production personnel عوامل دیگر تولد
aliunde ازیک جای دیگر
interfered با سم یک پا به پای دیگر زدن
[be] no chicken دیگر جوان نبودن
My pain has gone. دیگر درد ندارم.
athwart از طرفی بطرف دیگر
dialogues صحبت با شخص دیگر
dialogue صحبت با شخص دیگر
and now to be serious دیگر شوخی بکنار
alternative route گزینش مسیر دیگر
What else can I do? دیگر چه می توانم بکنم ؟
interferes با سم یک پا به پای دیگر زدن
reseats در جای دیگر نشاندن
reseating در جای دیگر نشاندن
air-to-air از یک هواپیما به هواپیمای دیگر
reseat در جای دیگر نشاندن
alternate routing گزینش مسیر دیگر
air to air از یک هواپیما به هواپیمای دیگر
adjournments احاله بوقت دیگر
It never occurred again دیگر اتفاق نیفتاد.
IF statement Gise کار دیگر را
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com