English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 167 (9 milliseconds)
English Persian
The world is your oyster! <proverb> دنیا مال تو است. هر فرصتی در دسترس است!
Other Matches
the vanity of the world فنای دنیا مزخرفات یا اباطیل دنیا
if i find an opportunity اگر فرصتی پیداکنم
To make ( find , get ) an opportunity . فرصت ( فرصتی ) بدست آوردن
Should the occasion aris. اگر فرصتی دست دهد
to miss the bus [to miss the boat (British English) ] <idiom> فرصتی را از دست دادن [اصطلاح]
A problem is a chance for you to do your best. مشکل فرصتی است برای شما تا نهایت تلاشتان را بکنید.
CD E فرصتی که اجازه ضبط و پاک کردن داده را از دیسک فشرده میدهد
get a word in <idiom> یافتن فرصتی برای گفتن چیزی بقیه دارند صحبت میکنند
asopportunity offers هر وقت فرصتی پیدا شود هر وقت دست بدهد
vales دنیا
vale دنیا
macrocosm دنیا
universe دنیا
worlds دنیا
world دنیا
macrocosms دنیا
wordly minded دنیا پرست
mammonist دنیا پرست
wordly minded دنیا دار
mammonist دنیا دار
oceans of money یک دنیا پول
pelf مال دنیا
pelf جیفه دنیا
secularity دنیا پرستی
secularization دنیا پرستی
the whole world تمام دنیا
worldliness دنیا پرستی
ascetic تارک دنیا
ascetics تارک دنیا
monk تارک دنیا
all over the world در تمامی دنیا
nun زن تارک دنیا
nuns زن تارک دنیا
monks تارک دنیا
tactfully دنیا دار
tactful دنیا دار
Tons (bags) of money. یک دنیا پول
Thanks a mI'llion. یک دنیا متشکرم
hermitess زن تارک دنیا
sister پرستار دخترتارک دنیا
sisters پرستار دخترتارک دنیا
religious تارک دنیا روحانی
hermits تارک دنیا منزوی
The living languages of the world. زبانهای زند ؟ دنیا
born with a silver spoon in one's mouth <idiom> باثروت به دنیا آمدن
He is unique in the world. توی دنیا تک است
worldling ادم دنیا پرست
hermit تارک دنیا منزوی
the love of money is the root of all evil <idiom> حب دنیا هست راس هر خطا
the whole world همه دنیا تمامی جهان
enclosure سلول تارکان دنیا [دین]
Photos are accepted world عکس هایی مقبولی دنیا
My holiday did me a world of good. درتعطیلات یک دنیا به من خوش گذشت
Make a journey round the world. بدور دنیا سفر کردن
A wave of anger swept over the entire world . موجی از خشم دنیا را فرا گرفت
thule اخرین نقطه شمالی مسکون دنیا
abbess رئیسه صومعه زنان تارک دنیا
abbesses رئیسه صومعه زنان تارک دنیا
reaches دسترس
reach دسترس
reached دسترس
near at hand در دسترس
reaching دسترس
within teach در دسترس
at arm's length در دسترس
within teach دسترس
accesses دسترس
access دسترس
disposal در دسترس
accessed دسترس
accessing دسترس
disposal دسترس
available در دسترس
accessible در دسترس
cloister اطاق یاسلول راهبان وتارکان دنیا ایوان
cloisters اطاق یاسلول راهبان وتارکان دنیا ایوان
They are poles apart. یک دنیا باهم فرق دارند ( بسیار متفاوتند )
ap.saved is a p gained یک دینار پس انداز در حکم یک دنیا درامد است
accessing راه دسترس
available دسترس پذیر
accessible قابل دسترس
placing at disposal در دسترس گذاردن
on tap <adj.> همیشه در دسترس
accesses راه دسترس
inaccessible <adj.> خارج از دسترس
availability در دسترس بودن
availability دسترس پذیری
to be available در دسترس بودن
access راه دسترس
accessed راه دسترس
on hand <idiom> قابل دسترس
inaccessible <adj.> غیرقابل دسترس
inaccessible خارج از دسترس
available with در دسترس نزد .....
off the shelf مواد در دسترس
out of the way غیرقابل دسترس
out-of-the-way غیرقابل دسترس
access point نقطه دسترس
availablity دسترس پذیری
inaccessible غیرقابل دسترس
accessible duct مجرای دسترس
available by در دسترس از طریق .....
1 and 2 are poles apart. <idiom> ۱ و ۲ یک دنیا باهم فرق دارند [بسیار متفاوت هستند] .
atlas قهرمانی که دنیا راروی شانه هایش نگهداشته است
You never can tell . کار دنیا است ( قابل پیش بینی نیست )
atlases قهرمانی که دنیا راروی شانه هایش نگهداشته است
passing shot ضربه دور از دسترس
to be available [to someone] در دسترس [کسی] بودن
available amount مقدار [چیزهای] در دسترس
average available discharge بده میانگینی دسترس
utilising در دسترس قرار دادن
abaton [محل خارج از دسترس]
someone has at present در دسترس کسی بودن
an accessible place جای قابل دسترس
utilised در دسترس قرار دادن
utilizing در دسترس قرار دادن
utilizes در دسترس قرار دادن
unavailable energy نیروی خارج از دسترس
accessible در دسترس قابل وصول
utilize در دسترس قرار دادن
place at disposal در دسترس قرار دادن
utilises در دسترس قرار دادن
system availability دسترس پذیری سیستم
getatable قابل دسترس توفیق یافتنی
unattainbility of absolute zero دسترس ناپذیری صفر مطلق
ball توپ دور از دسترس توپزن
antipodal مربوط به ساکنین ینگی دنیا واقع در طرف مقابل زمین مستقیما
utilization به کار بردن استعمال در دسترس قراردادن
to put something at somebody's disposal چیزی را در دسترس [اختیار] کسی گذاشتن
staffing قابل دسترس ساختن افرادبرای سازمانها
Pronoia واژه ای جدید: حسی که گویا از طرف دنیا برای کمک کردن وجود دارد
hog برنامهای که نیاز به مقدارزیادی از یک منبع قابل دسترس دارد
currents ثبات CPU که آدرسی که در دسترس است ذخیره میکند
hogs برنامهای که نیاز به مقدارزیادی از یک منبع قابل دسترس دارد
the source خدمات سودمند اطلاعاتی وقابل دسترس برای مشترکین
long hop توپی که دور از دسترس توپزن از زمین بلند میشود
palette مجموعهای از رنگهای قابل دسترس در یک سیستم گرافیکی کامپیوتر
current ثبات CPU که آدرسی که در دسترس است ذخیره میکند
equity اص هم در دسترس نباشددادگاه حق دارد بر مبنای equity رسیدگی کند
palettes مجموعهای از رنگهای قابل دسترس در یک سیستم گرافیکی کامپیوتر
unhandy ناراحت نامناسب برای حمل ونقل دور از دسترس
equities اص هم در دسترس نباشددادگاه حق دارد بر مبنای equity رسیدگی کند
hogged برنامهای که نیاز به مقدارزیادی از یک منبع قابل دسترس دارد
micro prolog PROLO بطوریکه قابل دسترس چندین سیستم ریزکامپیوتر باشد
accessibly چنانکه بتوان بدان راه یافت بطور قابل دسترس
buffer pool تعدادی میانگیر که در دسترس سیستم کنترل ورودی-خروجی هستند
desk accessories وسائل کاری که به هنگام استفاده از سایر اسناد قابل دسترس است
The whole problem with the world is that fools and fanatics are always so certain of themselves, and wiser people so full of doubts. مشکل اصلی در دنیا این است که احمق ها و متعصب ها همیشه از خودشان مطمئن و انسان های عاقل پر از تردید هستند.
Laugh and the world laghs with you, weep and you w. <proverb> بخندى ,دنیا با تو مى خندد گریه کنى باید بتنهایى گریه گنى.
Laugh and the world laughs with you , weep and you wepp alone. <proverb> بخند تا دنیا با تو بخندد گریه کن تا تنها گریه کنى.
data diddling روشی که در ان داده قبل واردشدن به یک فایل کامپیوتری که در ان کمتر قابل دسترس میباشد اصلاح میشود
immanentism نظریه فسلفی که معتقد است رابطه میان خدا و فکر و روح و دنیا رابطهای ذاتی است
The wrd is a place of trial by ordeal , not of eas. <proverb> دنیا جاى آزمایش است نه جاى آسایش .
crowding out effect اندیشهای که استقراض بسیار زیاد دولت وجوه قابل دسترس وام گیرندگان خصوصی را کاهش میدهد
data interchange format استانداردی در میان سازندگان نرم افزار که اجازه میدهدتا داده از یک برنامه برای برنامههای دیگر قابل دسترس باشد
availability میزان در دسترس بودن میزان امادگی زمان تعمیرناو
to make approaches وسایل نزدیک شدن جستن دسترس جستن
accessing در دسترس بودن راه رسیدن به راه وصول
accessed در دسترس بودن راه رسیدن به راه وصول
accesses در دسترس بودن راه رسیدن به راه وصول
access در دسترس بودن راه رسیدن به راه وصول
We don't know what the world will be like in 20 years, to say nothing of in 100 years. ما نمی دانیم دنیا در ۲۰ سال آینده چه جور تغییر می کند چه برسد به ۱۰۰ سال آینده.
Fustat rug فرش فسطاط [فرش فسطاط پس از آزمایش کربن قدیمی ترین فرش دنیا بعد از پازیریک شناخته شده و به قرن هفدهم میلادی نسبت داده می شود.]
read time زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری
realistic deterrence میخکوب کردن حقیقی استراتژی سد کردن پیشروی کمونیسم در دنیا ممانعت حقیقی از پیشرفت کمونیسم
nsfnet یک شبکه گسترده تهیه شده توسط دفتر محاسبات علمی پیشرفته در موسسه ملی علوم برای انجام عملیات غیرنظامی طراحی وزارت دفاع طراحی شد که بخاطردلایل امنیتی در دسترس عمومی نمیباشد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com