Dictiornary-Farsi | دهانم آب می افتاد | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 33 (1 milliseconds)

English	Persian
My mouth watered.	دهانم آب می افتاد


Other Matches

I foamed at the mouth .	دهانم کف کرد
Dont provoke me to talk.	دهانم را باز مکن!
I liked the taste of it . I developed a taste for it .	به دهانم مزه کرد
It left a good taste in my mouth .	مزه اش توی دهانم ماند
I havent had a bit sine morning .	از صبح تاحالایک لقمه دهانم نگذاشتم ( چیزی نخورده ام )
i saw him fall	دیدم که افتاد
it happened	اتفاق افتاد
I licked my lips [in anticipation] .	دهنم آب افتاد.
It dawned upon him.	برای او [مرد] جا افتاد.
It was borne in on him.	برای او [مرد] جا افتاد.
The waters run clear of the mill . <proverb>	آبها از آسیاب افتاد .
he fell ill	به بستر بیماری افتاد
he fell to the ground	دویدن اغازکردبزمین افتاد
his mind was petrified	ذهنش از کار افتاد
She had to eat humble pie . she cringed .	به غلط کردن افتاد
the lot fell upon me	پشک بمن افتاد
The button on my coat off.	تکمه کتم افتاد
Now he gets the point! <idiom>	دوزاریش حالا افتاد! [اصطلاح]
At last the penny dropped! <idiom>	آخرش دوزاریش افتاد! [اصطلاح]
The moment I set eyes on you. ,	از آن لحظه که چشمم بتو افتاد
He outgrew this habit.	این عادت ازسرش افتاد
It finally sunk in ! <idiom>	آخرش دوزاریش افتاد! [اصطلاح]
Should anything happen to me, ... <idiom>	اگر اتفاق بدی افتاد برای من ...
When the dust settles.	وقتی که خوب آبها از آسیاب افتاد
It took place under my very eyes.	درست جلوی چشمم اتفاق افتاد
The patients hrart stopped beating.	قلب بیمار از کار افتاد ( ایستاد )
He licked ( smacked ) his lips .	لب ودهنش آب افتاد ( از روی لذت وخوشی )
His departure has been postponed for two days.	حرکت او [مرد] دو روز به تاخیر افتاد.
He fell off his bike and bruised his knee.	او [مرد] از دوچرخه افتاد و زانویش کوفته [کبود] شد.
russian revolution	وقایعی که در فاصله سالهای 5091 تا 7191 درروسیه اتفاق افتاد و بالاخره به تشکیل دولت سوسیالیستی در ان کشور منجر شد
french revolution	انقلابی که درسال 9871 در فرانسه اتفاق افتاد و باعث امحاء سیستم فئودالی و انتقال قدرت حاکمه به طبقه بورژوا شد
for two weeks	جلسه دوهفته پس افتاد جلسه را به دوهفته بعدموکول کردند

My mouth watered.

دهانم آب می افتاد