English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
he has a loose tongue دهان لقی دارد
Other Matches
slaver گلیز مالیدن بزاق از دهان ترشح کردن اب افتادن دهان
slaver اب دهان اب دهان روان ساختن چاپلوسی کردن
rictus گشادی دهان چاک دهان پرندگان
To pass the news by word of mouth . خبری را در دهان به دهان پخش کردن
stomal دهان دار وابسته به دهان
kiss of life تنفس مصنوعی دهان به دهان
scalar متغیری که یک مقدارمجزا منتسب به خود دارد. یک مقدارمجزا پایه دارد. بردار دویا چند مقدارجهت دار دارد
expired air method روش دهان به دهان method mouth to mouth :syn
. The car is gathering momentum. اتوموبیل دارد دور بر می دارد
Walls have ears <idiom> دیوار موش دارد و موش گوش دارد [اصطلاح]
labor theory of value براساس این نظریه قیمتهای نسبی کالاها به مقادیر نسبی کارکه در تولید ان کالاهابکاررفته بستگی دارد بخش عمدهای از اقتصاد مارکس برپایه نظریه ارزش کارقرار دارد
jib دهان
gob دهان
gobs دهان
saliva اب دهان
astomatous بی دهان
astomatal بی دهان
polystomatous دهان
slobbers اب دهان
slobbering اب دهان
potato box دهان
jibbed دهان
jibbing دهان
jibs دهان
OS دهان
spittle اب دهان
polystome دهان
slobber اب دهان
slobbered اب دهان
chops دهان
unmuffle دهان
mouthed دهان
mouthing دهان
puss دهان
mouths دهان
mouth دهان
zero insertion force socket [قطعه ای که ترمینال های اتصال متحرک دارد و امکان درج قطعه بدون اعمال نیرو دارد سپس اهرم کوچکی می چرخد تا با لبه های قطعه برخورد کند]
neb پوزه دهان
palates سقف دهان
peroral از راه دهان
mouthed در دهان گذاشتن
slobber دهان را اب انداختن
mouth در دهان گذاشتن
slobbered دهان را اب انداختن
throats صدا دهان
mum's the word <idiom> دهان قرص
slobbering دهان را اب انداختن
widemouthed دهان باز
slobbers دهان را اب انداختن
palate سقف دهان
fetid گند دهان
mouthy دهان دار
mouthwashes دهان شویه
mouthwash دهان شویه
microstomous کوچک دهان
mouth-watering دهان آب انداز
insalivate اب دهان زدن به
oral از راه دهان
orals از راه دهان
throat صدا دهان
mouths در دهان گذاشتن
openmouthed دهان باز
rictus چاک دهان
halitosis گند دهان
gymnostomous برهنه دهان
stomatal دهان دار
gagged دهان باز کن
stomatal وابسته به دهان
gagging دهان باز کن
stomatic شبیه دهان
gags دهان باز کن
spit اب دهان خدو
cyclostomatous دهان گرد
cyclostomate دهان گرد
stomatitis ورم دهان
to shut up دهان بستن
astomatal فاقد دهان
stomatology دهان پزشکی
stomatous دهان دار
gag دهان باز کن
spits اب دهان خدو
scolds ادم بد دهان
reek بخار دهان
reeked بخار دهان
reeking بخار دهان
reeks بخار دهان
scolded ادم بد دهان
scold ادم بد دهان
stoma شکاف دهان
fomalhaut دهان ماهی
say a mouthful <idiom> حرف دهان پر کن
toho دهان ببر
mouthing در دهان گذاشتن
To muzzle the people. دهان مردم را بستن
to escape one's lips از دهان کسی در رفتن
stomatogastric وابسته به دهان ومعده
screw up غنچه کردن دهان
toadfish ماهی دهان گشاددریایی
sound off مزه دهان کسیرافهمیدن
spiracular شبیه سوراخ دهان
swearer ادم بد دهان وفحاش
drool اب از دهان تراوش شدن
paralysis of the face لغو یا کجی دهان
muzzles دهان بند دهنه
muzzling دهان بند دهنه
aboral نقطه مقابل دهان
spit اب دهان پرتاب کردن
spits اب دهان پرتاب کردن
mug ساده لوح دهان
mugged ساده لوح دهان
mugging ساده لوح دهان
mugs ساده لوح دهان
drooled اب از دهان تراوش شدن
Wellington چکمه دهان گشاد
ejaculating از دهان بیرون پراندن
ejaculates از دهان بیرون پراندن
ejaculated از دهان بیرون پراندن
ejaculate از دهان بیرون پراندن
drools اب از دهان تراوش شدن
muzzled دهان بند دهنه
muzzle دهان بند دهنه
orinasal از دهان و بینی درامده
mouthpart زائده نزدیک دهان
gag دهان بند بستن
slobbered اب دهان روان ساختن
slobbering اب دهان روان ساختن
slobbers اب دهان روان ساختن
hagfish مارماهی دهان گرد
trap نیرنگ فریب دهان
squiggle در دهان قرقره کردن
squiggles در دهان قرقره کردن
fullmouthed دارای دهان کامل
fish fag زن بدزبان یابد دهان
gagged دهان بند بستن
gagging دهان بند بستن
gags دهان بند بستن
clump block قرقره دهان گشاد
drooling اب از دهان تراوش شدن
socket کام [سقف دهان]
fetor oris بدبویی دهان [پزشکی]
bad breath بدبویی دهان [پزشکی]
yap [American E] دهان [اصطلاح روزمره]
blurt از دهان بیرون انداختن
halitosis بدبویی دهان [پزشکی]
jaws دهان [اصطلاح روزمره]
chops دهان [اصطلاح روزمره]
trap دهان [اصطلاح روزمره]
throw to the wolves <idiom> به دهان گرگ انداختن
fondant شیرینی ای که در دهان اب میشود
fondants شیرینی ای که در دهان اب میشود
dry mouth خشکی دهان [پزشکی]
slobber اب دهان روان ساختن
gob [British E] دهان [اصطلاح روزمره]
mush [British E] دهان [اصطلاح روزمره]
cake-hole [British E] دهان [اصطلاح روزمره]
maw دهان [اصطلاح روزمره]
dry mouth syndrome خشکی دهان [پزشکی]
pie hole [American E] دهان [اصطلاح روزمره]
bazoo [American E] دهان [اصطلاح روزمره]
xerostomia خشکی دهان [پزشکی]
enclave economices اقتصادهائی که عمدتا درکشورهای در حال توسعه وجود دارد در این اقتصادهاتعداد کمی مناطق پیشرفته ازنظر اقتصادی وجود دارد وبقیه مناطق که وسیعترند ازرشد و پیشرفت بسیار کمی برخوردار میباشند
gapes نگاه خیره با دهان باز
cyclostomate وابسته به جانور دهان گرد
stomatitis ورم مخاط دهان ولثه
cyclostomatous وابسته به جانور دهان گرد
cyclostome جانور از راسته دهان گردان
saliva test ازمایش بزاق دهان اسب
hand to mouth reaction واکنش دست به دهان بردن
To sound someone out . To feel someones pulse . مزه دهان کسی را فهمیدن
gaping نگاه خیره با دهان باز
gaped نگاه خیره با دهان باز
Hand, foot and mouth disease [HFMD] بیماری دست، پا و دهان [پزشکی]
aftertastes اثر و طعم غذا در دهان
to gape با خیره دهان باز کردن
aftertaste اثر و طعم غذا در دهان
living from hand to mouth <idiom> دست به دهان زندگی کردن
he did not open his lips دهان نگشود سخن نگفت
gape نگاه خیره با دهان باز
a hand to mouth existence <idiom> دست به دهان زندگی کردن
walls here ears دیوار موش دارد موش گوش دارد
face hold گرفتن غیرمجاز دهان و چشم و بینی
muffle دم دهان کسی را گرفتن چشم بستن
slobber تلفظ کلمات با جاری ساختن اب دهان
bit میله فلزی داخل دهان اسب
slobbering تلفظ کلمات با جاری ساختن اب دهان
slobbered تلفظ کلمات با جاری ساختن اب دهان
agape مبهوت متعجب با دهان باز درشگفت
slobbers تلفظ کلمات با جاری ساختن اب دهان
bits میله فلزی داخل دهان اسب
To do something the hard way . to do something in a roundabout way. لقمه را از دور سر توی دهان گذاشتن
jump into the lion's mouth <idiom> خود را توی دهان افعی انداختن
canker sore زخم وقرحه کوچک مخصوصادر دهان
To be flabbergasted (bewildered). انگشت به دهان ماندن ( مبهوت شدن )
muffling دم دهان کسی را گرفتن چشم بستن
vibrissa سبیل وموی اطراف دهان حیوان
open hearth کوره فولاد سازی دهان باز
muffles دم دهان کسی را گرفتن چشم بستن
It melts in the mouth در دهان آب میشود(نرم و لذیذ است )
gapes خمیازه کشیدن دهان را خیلی باز کردن
foul hooked ماهی گرفته شده با قلاب ازبیرون دهان
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com