Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (11 milliseconds)
English
Persian
fomalhaut
دهان ماهی
Search result with all words
foul hooked
ماهی گرفته شده با قلاب ازبیرون دهان
toadfish
ماهی دهان گشاددریایی
Other Matches
slaver
گلیز مالیدن بزاق از دهان ترشح کردن اب افتادن دهان
slaver
اب دهان اب دهان روان ساختن چاپلوسی کردن
rictus
گشادی دهان چاک دهان پرندگان
To pass the news by word of mouth .
خبری را در دهان به دهان پخش کردن
kiss of life
تنفس مصنوعی دهان به دهان
stomal
دهان دار وابسته به دهان
expired air method
روش دهان به دهان method mouth to mouth :syn
pomfret
یکجور ماهی خوراکی دراقیانوس هندو اقیانوس ارام ماهی سیم دریایی
sea horse
موجود افسانهای که نصف بدنش اسب ونصف دیگرش ماهی بوده گراز ماهی
heck
ماهی بند:بندی که ماهی رادررودخانه نگاه میدارد
escolar
نوعی ماهی فلس دارخشن بنام لاتین ruvettuspretiosus که شبیه ماهی خال مخالی است
mackerel
ماهی خال مخالی ماهی اسقومری
guppy
ماهی گول بچه زا ماهی ابنوس
haddock
ماهی روغن کوچک قسمی ماهی
fishes
ماهی صید کردن ماهی گرفتن
fished
ماهی صید کردن ماهی گرفتن
fish
ماهی صید کردن ماهی گرفتن
guppies
ماهی گول بچه زا ماهی ابنوس
grayfish
نوعی ماهی روغن سگ ماهی
sea calf
گوساله ماهی سگ ماهی
pickerel
اردک ماهی کوچک گوشت اردک ماهی
polystome
دهان
polystomatous
دهان
chops
دهان
gobs
دهان
mouth
دهان
mouthed
دهان
mouthing
دهان
slobbers
اب دهان
slobbered
اب دهان
saliva
اب دهان
spittle
اب دهان
unmuffle
دهان
potato box
دهان
OS
دهان
jibs
دهان
jibbing
دهان
jibbed
دهان
jib
دهان
slobbering
اب دهان
slobber
اب دهان
puss
دهان
astomatal
بی دهان
gob
دهان
mouths
دهان
astomatous
بی دهان
stomatic
شبیه دهان
stoma
شکاف دهان
stomatal
وابسته به دهان
stomatitis
ورم دهان
orals
از راه دهان
throat
صدا دهان
throats
صدا دهان
mouth-watering
دهان آب انداز
oral
از راه دهان
scold
ادم بد دهان
reeks
بخار دهان
reeked
بخار دهان
reek
بخار دهان
mum's the word
<idiom>
دهان قرص
microstomous
کوچک دهان
say a mouthful
<idiom>
حرف دهان پر کن
stomatal
دهان دار
scolds
ادم بد دهان
scolded
ادم بد دهان
stomatology
دهان پزشکی
stomatous
دهان دار
mouthwashes
دهان شویه
cyclostomatous
دهان گرد
halitosis
گند دهان
fetid
گند دهان
palate
سقف دهان
palates
سقف دهان
slobbered
دهان را اب انداختن
cyclostomate
دهان گرد
gymnostomous
برهنه دهان
mouthwash
دهان شویه
toho
دهان ببر
insalivate
اب دهان زدن به
to shut up
دهان بستن
astomatal
فاقد دهان
slobbers
دهان را اب انداختن
widemouthed
دهان باز
slobbering
دهان را اب انداختن
slobber
دهان را اب انداختن
mouthing
در دهان گذاشتن
openmouthed
دهان باز
rictus
چاک دهان
spit
اب دهان خدو
spits
اب دهان خدو
peroral
از راه دهان
mouths
در دهان گذاشتن
reeking
بخار دهان
mouth
در دهان گذاشتن
mouthed
در دهان گذاشتن
neb
پوزه دهان
gags
دهان باز کن
gag
دهان باز کن
mouthy
دهان دار
gagging
دهان باز کن
gagged
دهان باز کن
gag
دهان بند بستن
drool
اب از دهان تراوش شدن
hagfish
مارماهی دهان گرد
he has a loose tongue
دهان لقی دارد
stomatogastric
وابسته به دهان ومعده
mug
ساده لوح دهان
slobbers
اب دهان روان ساختن
spits
اب دهان پرتاب کردن
Wellington
چکمه دهان گشاد
mugged
ساده لوح دهان
mugging
ساده لوح دهان
slobbered
اب دهان روان ساختن
squiggles
در دهان قرقره کردن
mouthpart
زائده نزدیک دهان
squiggle
در دهان قرقره کردن
fullmouthed
دارای دهان کامل
slobbering
اب دهان روان ساختن
sound off
مزه دهان کسیرافهمیدن
fish fag
زن بدزبان یابد دهان
mugs
ساده لوح دهان
gagged
دهان بند بستن
clump block
قرقره دهان گشاد
drools
اب از دهان تراوش شدن
aboral
نقطه مقابل دهان
paralysis of the face
لغو یا کجی دهان
ejaculate
از دهان بیرون پراندن
ejaculated
از دهان بیرون پراندن
ejaculates
از دهان بیرون پراندن
screw up
غنچه کردن دهان
ejaculating
از دهان بیرون پراندن
gags
دهان بند بستن
muzzle
دهان بند دهنه
muzzled
دهان بند دهنه
muzzles
دهان بند دهنه
orinasal
از دهان و بینی درامده
spit
اب دهان پرتاب کردن
drooled
اب از دهان تراوش شدن
drooling
اب از دهان تراوش شدن
to escape one's lips
از دهان کسی در رفتن
swearer
ادم بد دهان وفحاش
trap
نیرنگ فریب دهان
gagging
دهان بند بستن
muzzling
دهان بند دهنه
spiracular
شبیه سوراخ دهان
pie hole
[American E]
دهان
[اصطلاح روزمره]
socket
کام
[سقف دهان]
fetor oris
بدبویی دهان
[پزشکی]
halitosis
بدبویی دهان
[پزشکی]
cake-hole
[British E]
دهان
[اصطلاح روزمره]
throw to the wolves
<idiom>
به دهان گرگ انداختن
mush
[British E]
دهان
[اصطلاح روزمره]
yap
[American E]
دهان
[اصطلاح روزمره]
To muzzle the people.
دهان مردم را بستن
blurt
از دهان بیرون انداختن
bazoo
[American E]
دهان
[اصطلاح روزمره]
fondant
شیرینی ای که در دهان اب میشود
bad breath
بدبویی دهان
[پزشکی]
maw
دهان
[اصطلاح روزمره]
jaws
دهان
[اصطلاح روزمره]
gob
[British E]
دهان
[اصطلاح روزمره]
chops
دهان
[اصطلاح روزمره]
trap
دهان
[اصطلاح روزمره]
fondants
شیرینی ای که در دهان اب میشود
slobber
اب دهان روان ساختن
xerostomia
خشکی دهان
[پزشکی]
dry mouth syndrome
خشکی دهان
[پزشکی]
dry mouth
خشکی دهان
[پزشکی]
teleost
ماهی استخوانی وابسته به ماهی استخوانی
aftertastes
اثر و طعم غذا در دهان
To sound someone out . To feel someones pulse .
مزه دهان کسی را فهمیدن
gaped
نگاه خیره با دهان باز
gaping
نگاه خیره با دهان باز
to gape
با خیره دهان باز کردن
aftertaste
اثر و طعم غذا در دهان
gape
نگاه خیره با دهان باز
stomatitis
ورم مخاط دهان ولثه
saliva test
ازمایش بزاق دهان اسب
cyclostomatous
وابسته به جانور دهان گرد
cyclostomate
وابسته به جانور دهان گرد
hand to mouth reaction
واکنش دست به دهان بردن
he did not open his lips
دهان نگشود سخن نگفت
cyclostome
جانور از راسته دهان گردان
Hand, foot and mouth disease
[HFMD]
بیماری دست، پا و دهان
[پزشکی]
a hand to mouth existence
<idiom>
دست به دهان زندگی کردن
living from hand to mouth
<idiom>
دست به دهان زندگی کردن
gapes
نگاه خیره با دهان باز
slobbered
تلفظ کلمات با جاری ساختن اب دهان
jump into the lion's mouth
<idiom>
خود را توی دهان افعی انداختن
muffle
دم دهان کسی را گرفتن چشم بستن
canker sore
زخم وقرحه کوچک مخصوصادر دهان
bits
میله فلزی داخل دهان اسب
bit
میله فلزی داخل دهان اسب
agape
مبهوت متعجب با دهان باز درشگفت
vibrissa
سبیل وموی اطراف دهان حیوان
muffling
دم دهان کسی را گرفتن چشم بستن
open hearth
کوره فولاد سازی دهان باز
slobbers
تلفظ کلمات با جاری ساختن اب دهان
It melts in the mouth
در دهان آب میشود(نرم و لذیذ است )
To be flabbergasted (bewildered).
انگشت به دهان ماندن ( مبهوت شدن )
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com