English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (7 milliseconds)
English Persian
To muzzle the people. دهان مردم را بستن
Other Matches
to shut up دهان بستن
gags دهان بند بستن
gagged دهان بند بستن
gag دهان بند بستن
gagging دهان بند بستن
muffling دم دهان کسی را گرفتن چشم بستن
muffle دم دهان کسی را گرفتن چشم بستن
muffles دم دهان کسی را گرفتن چشم بستن
to sport one's oak در خانه روی مردم بستن
slaver گلیز مالیدن بزاق از دهان ترشح کردن اب افتادن دهان
slaver اب دهان اب دهان روان ساختن چاپلوسی کردن
rictus گشادی دهان چاک دهان پرندگان
To pass the news by word of mouth . خبری را در دهان به دهان پخش کردن
stomal دهان دار وابسته به دهان
kiss of life تنفس مصنوعی دهان به دهان
democracy مردم سالاری دمکراسی حکومت مردم برمردم
democracies مردم سالاری دمکراسی حکومت مردم برمردم
plebiscite مردم خواست رای قاطبه مردم
plebiscites مردم خواست رای قاطبه مردم
popular مردم پسند و مناسب حال مردم
to never let yourself get to thinking like them <idiom> نگذارند که نفوذ بقیه مردم مجبورشان بکند طرز فکر مانند بقیه مردم داشته باشند [اصطلاح روزمره]
expired air method روش دهان به دهان method mouth to mouth :syn
home rule حکومت به دست خود اهالی حکومت مردم بر مردم
population تعداد مردم مردم
populations تعداد مردم مردم
mach hold بستن سرعت ماخ به هواپیما بستن سرعت لازم به هواپیمابه طور خودکار
To be out to do some thing . کمر همت بستن ( کمر انجام کاری را بستن )
slobbered اب دهان
mouthing دهان
saliva اب دهان
mouthed دهان
chops دهان
mouth دهان
slobber اب دهان
spittle اب دهان
slobbering اب دهان
jibs دهان
jib دهان
potato box دهان
polystome دهان
jibbing دهان
OS دهان
polystomatous دهان
gob دهان
gobs دهان
slobbers اب دهان
jibbed دهان
mouths دهان
unmuffle دهان
astomatous بی دهان
astomatal بی دهان
puss دهان
gagged دهان باز کن
reeks بخار دهان
toho دهان ببر
gagging دهان باز کن
reeking بخار دهان
reeked بخار دهان
gags دهان باز کن
stomatology دهان پزشکی
stomatous دهان دار
scolded ادم بد دهان
fomalhaut دهان ماهی
gag دهان باز کن
slobbering دهان را اب انداختن
widemouthed دهان باز
gymnostomous برهنه دهان
insalivate اب دهان زدن به
slobbers دهان را اب انداختن
oral از راه دهان
orals از راه دهان
reek بخار دهان
stomatal دهان دار
scold ادم بد دهان
mum's the word <idiom> دهان قرص
stoma شکاف دهان
say a mouthful <idiom> حرف دهان پر کن
peroral از راه دهان
throats صدا دهان
rictus چاک دهان
scolds ادم بد دهان
neb پوزه دهان
stomatitis ورم دهان
microstomous کوچک دهان
stomatic شبیه دهان
mouthy دهان دار
stomatal وابسته به دهان
mouth-watering دهان آب انداز
mouthwash دهان شویه
mouthwashes دهان شویه
throat صدا دهان
palates سقف دهان
astomatal فاقد دهان
slobber دهان را اب انداختن
slobbered دهان را اب انداختن
cyclostomate دهان گرد
cyclostomatous دهان گرد
openmouthed دهان باز
palate سقف دهان
mouth در دهان گذاشتن
halitosis گند دهان
mouths در دهان گذاشتن
spits اب دهان خدو
mouthing در دهان گذاشتن
fetid گند دهان
spit اب دهان خدو
mouthed در دهان گذاشتن
mouthpart زائده نزدیک دهان
spiracular شبیه سوراخ دهان
clump block قرقره دهان گشاد
spits اب دهان پرتاب کردن
halitosis بدبویی دهان [پزشکی]
ejaculate از دهان بیرون پراندن
ejaculated از دهان بیرون پراندن
squiggles در دهان قرقره کردن
squiggle در دهان قرقره کردن
ejaculates از دهان بیرون پراندن
ejaculating از دهان بیرون پراندن
slobber اب دهان روان ساختن
mug ساده لوح دهان
bad breath بدبویی دهان [پزشکی]
mugged ساده لوح دهان
socket کام [سقف دهان]
paralysis of the face لغو یا کجی دهان
to escape one's lips از دهان کسی در رفتن
Wellington چکمه دهان گشاد
aboral نقطه مقابل دهان
xerostomia خشکی دهان [پزشکی]
blurt از دهان بیرون انداختن
trap نیرنگ فریب دهان
screw up غنچه کردن دهان
toadfish ماهی دهان گشاددریایی
sound off مزه دهان کسیرافهمیدن
mugging ساده لوح دهان
mugs ساده لوح دهان
fetor oris بدبویی دهان [پزشکی]
throw to the wolves <idiom> به دهان گرگ انداختن
orinasal از دهان و بینی درامده
slobbered اب دهان روان ساختن
dry mouth syndrome خشکی دهان [پزشکی]
dry mouth خشکی دهان [پزشکی]
yap [American E] دهان [اصطلاح روزمره]
muzzle دهان بند دهنه
fish fag زن بدزبان یابد دهان
slobbering اب دهان روان ساختن
fullmouthed دارای دهان کامل
drool اب از دهان تراوش شدن
muzzling دهان بند دهنه
muzzles دهان بند دهنه
muzzled دهان بند دهنه
trap دهان [اصطلاح روزمره]
chops دهان [اصطلاح روزمره]
bazoo [American E] دهان [اصطلاح روزمره]
pie hole [American E] دهان [اصطلاح روزمره]
mush [British E] دهان [اصطلاح روزمره]
gob [British E] دهان [اصطلاح روزمره]
fondant شیرینی ای که در دهان اب میشود
fondants شیرینی ای که در دهان اب میشود
maw دهان [اصطلاح روزمره]
jaws دهان [اصطلاح روزمره]
hagfish مارماهی دهان گرد
he has a loose tongue دهان لقی دارد
swearer ادم بد دهان وفحاش
drooled اب از دهان تراوش شدن
cake-hole [British E] دهان [اصطلاح روزمره]
stomatogastric وابسته به دهان ومعده
slobbers اب دهان روان ساختن
spit اب دهان پرتاب کردن
drooling اب از دهان تراوش شدن
drools اب از دهان تراوش شدن
To sound someone out . To feel someones pulse . مزه دهان کسی را فهمیدن
gaping نگاه خیره با دهان باز
Hand, foot and mouth disease [HFMD] بیماری دست، پا و دهان [پزشکی]
cyclostome جانور از راسته دهان گردان
aftertastes اثر و طعم غذا در دهان
aftertaste اثر و طعم غذا در دهان
cyclostomate وابسته به جانور دهان گرد
saliva test ازمایش بزاق دهان اسب
gape نگاه خیره با دهان باز
he did not open his lips دهان نگشود سخن نگفت
hand to mouth reaction واکنش دست به دهان بردن
to gape با خیره دهان باز کردن
stomatitis ورم مخاط دهان ولثه
gapes نگاه خیره با دهان باز
gaped نگاه خیره با دهان باز
cyclostomatous وابسته به جانور دهان گرد
a hand to mouth existence <idiom> دست به دهان زندگی کردن
living from hand to mouth <idiom> دست به دهان زندگی کردن
slobbers تلفظ کلمات با جاری ساختن اب دهان
slobbering تلفظ کلمات با جاری ساختن اب دهان
canker sore زخم وقرحه کوچک مخصوصادر دهان
face hold گرفتن غیرمجاز دهان و چشم و بینی
To be flabbergasted (bewildered). انگشت به دهان ماندن ( مبهوت شدن )
bits میله فلزی داخل دهان اسب
It melts in the mouth در دهان آب میشود(نرم و لذیذ است )
slobber تلفظ کلمات با جاری ساختن اب دهان
agape مبهوت متعجب با دهان باز درشگفت
bit میله فلزی داخل دهان اسب
vibrissa سبیل وموی اطراف دهان حیوان
open hearth کوره فولاد سازی دهان باز
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com