Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
standing
دوام شهرت
Other Matches
stability
دوام
toughness
دوام
substance
دوام
substances
دوام
abidance
دوام
durante
دوام
incessancy
دوام
lastingness
دوام
limit fatigue stress
حد دوام
loughness
دوام
resistance
دوام
flimsy
بی دوام
flimsiest
بی دوام
permanence
دوام
weaknesses
کم دوام
weakest
کم دوام
continuity
دوام
durability
دوام
permanencies
دوام
gaseous
بی دوام
short-lived
بی دوام
short lived
بی دوام
permanency
دوام
perpetuity
دوام
weak
کم دوام
strengths
دوام
strength
دوام
weaker
کم دوام
flimsier
بی دوام
memnetary
کم دوام
lives
دوام
life
دوام
endurance
دوام
subsistence
دوام
subsistance
دوام
of short continuance
کم دوام
short life
کم دوام
perdurability
دوام
continuance
دوام
quick fading
بی دوام
senectitude
دوام
name
شهرت
title
شهرت
names
شهرت ها
odor
شهرت
titles
شهرت ها
notability
شهرت
conspicuousness
شهرت
popularity
شهرت
illustrousness
شهرت
illustriousness
شهرت
famousness
شهرت
fameless
بی شهرت
emprise
شهرت
prestige
شهرت
hearsay
شهرت
grapevines
شهرت
celebrities
شهرت
renown
شهرت
celebrity
شهرت
stand
شهرت
reports
شهرت
reported
شهرت
fame
شهرت
report
شهرت
odours
شهرت
odour
شهرت
unknowns
بی شهرت
reputation
شهرت
names
شهرت
name
شهرت
grapevine
شهرت
odors
شهرت
publicity
شهرت
unknown
بی شهرت
reputations
شهرت
fugacious
بی دوام زودریز
endurance limit
حد دوام مصالح
viable
قابل دوام
horary
بی دوام زودگذر
nondurable goods
کالاهای بی دوام
brittle
بی دوام زودشکن
fugitives
بی دوام زودگذر
perennate
دوام یافتن
lastingly
بطور با دوام
it had a short life
کم دوام بود
fallal
چیزبی دوام
life cycle
چرخه دوام
fugitive
بی دوام زودگذر
perennate
دوام اوردن
persistency
دوام سماجت
viability
قابلیت دوام
lasts
دوام کردن
last
دوام داشتن
holdouts
دوام آوردن
soft goods
کالاهای بی دوام
wear
دوام کردن
lasted
دوام کردن
wears
دوام کردن
last
دوام کردن
holdout
دوام آوردن
ruggedization
با دوام سازی
rated fatigue limit
حد دوام نامی
persistence
دوام ماندگاری
weaknesses
سست کم دوام
weakest
سست کم دوام
weaker
سست کم دوام
weak
سست کم دوام
stock car
قدرت و دوام
stock-car
قدرت و دوام
stock-cars
قدرت و دوام
contiguous
پیوستگی دوام
lasts
دوام داشتن
lasted
دوام داشتن
To become famous (renowned).
شهرت یا فتن
there is a rumour that
شهرت دارد که
attributes
شهرت افتخار
repute
شهرت داشتن
oecumenicity
شهرت جهانی
posthumous fame
شهرت پس از مرگ
attributing
شهرت افتخار
attribute
شهرت افتخار
esteem
شهرت ارجمندشمردن
unpopularity
عدم شهرت
reputable
قابل شهرت
bad reputation
سوء شهرت
estimates
قیمت شهرت
estimated
قیمت شهرت
name
نام و شهرت
to get fame
شهرت یافتن
names
نام و شهرت
estimate
قیمت شهرت
estimating
قیمت شهرت
outwear
بیشتر دوام کردن
to stand out
دوام یاایستادگی کردن
nondurable consumer goods
کالاهای مصرفی بی دوام
outlives
بیشتر دوام اوردن
semiannual
دارای دوام شش ماهه
falderal
چیزبی بهاوبی دوام
consumer nondurables
کالاهای مصرفی بی دوام
consumer durables
کالاهای مصرفی پر دوام
outlived
بیشتر دوام اوردن
producer durable equipment
تجهیزات با دوام تولیدی
outlive
بیشتر دوام اوردن
outliving
بیشتر دوام اوردن
to shoot to fame
<idiom>
ناگهانی به شهرت رسیدن
To be world famous . To enjoy an international reputation.
شهرت جهانی داشتن
rehabilitation
احیای شهرت یااعتبار
notbility
شهرت قابل ملاحظگی
there removred revolution
شورشی که شهرت دارد
immortalised
شهرت جاویدان دادن به
immortalize
شهرت جاویدان دادن به
immortalized
شهرت جاویدان دادن به
publish abroad
در همه جا شهرت دادن
immortalizing
شهرت جاویدان دادن به
immortalising
شهرت جاویدان دادن به
to win fame
شهرت پیدا کردن
to publish abroad
در همه جا شهرت دادن
immortalizes
شهرت جاویدان دادن به
immortalises
شهرت جاویدان دادن به
runs
دوام یافتن ادامه دادن
ruggedize
محکم وبا دوام ساختن
stand out
دوام اوردن ایستادگی کردن
last
دوام داشتن طول کشیدن
lasted
دوام داشتن طول کشیدن
lasts
دوام داشتن طول کشیدن
run
دوام یافتن ادامه دادن
hang on
ادامه دادن دوام داشتن
establish
شهرت یامقامی کسب کردن
establishes
شهرت یامقامی کسب کردن
All is ephemeral , the fame and the famous .
شهرت ومشهور هردو درگذرند
immortalization
اعطای نام یا شهرت جاودانی
to damage somebody's good reputation
به شهرت کسی خسارت زدن
establishing
شهرت یامقامی کسب کردن
to stand the test
برای مدت زیاد دوام آوردن
galleta
چمن با دوام جنوب امریکا و مکزیکو
to stand the test of time
برای مدت زیاد دوام آوردن
They are famed for their courage.
بخاطر شجاعت وجسارتشان شهرت دارند
It is not much of a reputation (status symbol) for one.
اینهم برای آدم شهرت نشد
vindication
اعاده حیثیت
[مثال شهرت یا آبرو ...]
Italian stucco is world famous .
گچ برای ایتالیا شهرت جهانی دارد
to build up areputation
شهرت یا ابرویی برای خوددرست کردن
his standing with his colleagues
شهرت او
[مرد ]
میان همکاران خود
outdare
تحریک بجنگ کردن دوام اوردن دربرابر
to have stood the test of time
برای مدت زیاد دوام آورده باشد
static economy
اقتصاد ساکن وضعیت اقتصادی یی که مدت زیادی دوام یابد
The town is famous for its hot springs .
این شهر بدلیل چشمه های آبگرمش شهرت دارد
He acquired kudos by appearing on television.
او
[مرد]
با ظاهر شدن در تلویزیون جلال
[شهرت]
به دست آورد.
stake
شرط بندی کردن شهرت خود رابخطر انداختن پول در قمار گذاشتن
stakes
شرط بندی کردن شهرت خود رابخطر انداختن پول در قمار گذاشتن
staked
شرط بندی کردن شهرت خود رابخطر انداختن پول در قمار گذاشتن
use testing
ازمایش عمر قانونی ازمایش مدت متوسط دوام وسایل
to win one's spurs
بدرجه سلحشوری رسیدن برجسته شدن نامی شدن شهرت یافتن
to tarnish something
[image, status, reputation, ...]
چیزی را بد نام کردن
[آسیب زدن]
[خسارت وارد کردن]
[خوشنامی ، مقام ، شهرت ، ... ]
eternize
ابدی کردن شهرت ابدی دادن
Reihan
ریحان
[شهری در استان مرکزی و نزدیک اراک که به بافت طرح های هراتی و افشان یا زمینه قرمز شهرت داشته و اکثر فرش های آن بصورت تک پودی بافته می شوند.]
Sarouk
ساروق
[حوزه بافت ساروق در استان مرکزی با شهرت جهانی در بافت فرش های پر تراکم با زمینه قرمز و حاشیه آبی، پرز بلند و طرح افشان بته ای و گل خشتی است.]
Jaff design
طرح جاف
[جاف از روستاهای کردستان می باشد و از قدیم به بافت انواع کیسه های خورجینی و دستی شهرت داشته است. طرح ها اکثرا لوزی شکل بوده و لبه ها حالت قالب دارند.]
geometric design
طرح هندسی
[این طرح در ابتدا بخاطر ذهنی بافی و سهولت بیشتر در بافت، بین عشایر و روستاها شهرت یافت. ولی امروزه هم به صورت ساده گذشته و هم بصورت پیچیده بین بافندگان استفاده می شود.]
rashwan medallion
ترنج رشوان
[این شهر در استان کردستان قرار داشته و به بافت قالیچه های خورجینی، گلیم و فرش های هندسی با ترنج مخصوص به این ناحیه شهرت دارد. ترنج این فرش ها بصورت لوزی بزرگ به همراه اشکال هندسی می باشد.]
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com