English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
re echo دوباره برگرداندن
Search result with all words
repristinate بصورت اصلی برگرداندن دوباره بکر کردن
Other Matches
revives دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revived دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revive دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
reeducate دوباره تربیت و هدایت کردن دوباره اموزش دادن
unregenerated دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
unregenerate دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
reship دوباره در کشتی گذاشتن دوباره حمل کردن
regain دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regaining دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regained دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regains دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
loops تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
loop تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
looped تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
reopened دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopens دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopen دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopening دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
redintegrate دوباره درست کردن دوباره بر قرار کردن
reflect برگرداندن
replayed برگرداندن
dishonouring برگرداندن چک
dishonoured برگرداندن چک
dishonour برگرداندن چک
dishonors برگرداندن چک
dishonoring برگرداندن چک
replay برگرداندن
dishonored برگرداندن چک
to put a bout برگرداندن
rootle برگرداندن
retroject برگرداندن
replaying برگرداندن
replays برگرداندن
send back برگرداندن
reflecting برگرداندن
blenching برگرداندن
blenches برگرداندن
reflects برگرداندن
blench برگرداندن
diverging برگرداندن
regurgitating برگرداندن
to bring back برگرداندن
blenched برگرداندن
dishonours برگرداندن چک
to send back برگرداندن
to turn off برگرداندن
averts برگرداندن
avert برگرداندن
translates برگرداندن
reset برگرداندن
regurgitates برگرداندن
translated برگرداندن
redeploy [staff] برگرداندن
regurgitated برگرداندن
regurgitate برگرداندن
bring back برگرداندن
convert برگرداندن
translating برگرداندن
translate برگرداندن
upsetting برگرداندن
renvoi برگرداندن
retort برگرداندن
transact برگرداندن
turnover برگرداندن
retorts برگرداندن
evert برگرداندن
reversion برگرداندن
averting برگرداندن
averted برگرداندن
upset برگرداندن
upsets برگرداندن
replicate برگرداندن تازدن
evocate فراخواندن برگرداندن
spades بابیل برگرداندن
returned مراجعت برگرداندن
spade بابیل برگرداندن
replicated برگرداندن تازدن
decode برگرداندن رمز
decoded برگرداندن رمز
decodes برگرداندن رمز
evoke فراخواندن برگرداندن
to put a bout a horse سر اسب را برگرداندن
return مراجعت برگرداندن
returning مراجعت برگرداندن
to pay back برگرداندن افزودن
evokes فراخواندن برگرداندن
curl of the lip برگرداندن یا اویختن لب
make up <idiom> بازیافتن ،برگرداندن
replicates برگرداندن تازدن
returns مراجعت برگرداندن
evoking فراخواندن برگرداندن
replicating برگرداندن تازدن
vomit استفراغ کردن برگرداندن
rehabilitates بحال نخست برگرداندن
vomited استفراغ کردن برگرداندن
vomits استفراغ کردن برگرداندن
rehabilitate بحال نخست برگرداندن
turn over وارونه کردن برگرداندن
to turn over محول کردن برگرداندن
to tutn end for end وارونه کردن برگرداندن
suspension of vouchers برگرداندن اسناد هزینه
supinate بخارج برگرداندن دست
reverse برگرداندن پشت و رو کردن
reversed برگرداندن پشت و رو کردن
reverses برگرداندن پشت و رو کردن
reversing برگرداندن پشت و رو کردن
rehabilitated بحال نخست برگرداندن
turn the clock back <idiom> زمان را به عقب برگرداندن
restore بحال اول برگرداندن
restore برگرداندن به وضعیت جدید
restored بحال اول برگرداندن
restores بحال اول برگرداندن
restitute بحال اول برگرداندن
converts برگرداندن وارونه کردن
converting برگرداندن وارونه کردن
converted برگرداندن وارونه کردن
convert برگرداندن وارونه کردن
restored برگرداندن به وضعیت جدید
turn تاه زدن برگرداندن
restores برگرداندن به وضعیت جدید
intervert سوی دیگر برگرداندن
handtwist retrieve طرز برگرداندن نخ ماهیگیری
restoring برگرداندن به وضعیت جدید
restoring بحال اول برگرداندن
repatriations برگشتن یا برگرداندن به میهن
turns تاه زدن برگرداندن
repatriation برگشتن یا برگرداندن به میهن
bead برگرداندن لبههای ورق
beads برگرداندن لبههای ورق
rehabilitating بحال نخست برگرداندن
repatriates بمیهن خود برگرداندن
repatriated بمیهن خود برگرداندن
repatriate بمیهن خود برگرداندن
to refuse somebody entry [admission] کسی را در مرز برگرداندن
repatriating بمیهن خود برگرداندن
countering برگرداندن جهت مخالف به طبیعی
counter برگرداندن جهت مخالف به طبیعی
countered برگرداندن جهت مخالف به طبیعی
reversion برگرداندن شیب معکوس دادن
covers اماده برای برگرداندن توپ
coverings اماده برای برگرداندن توپ
turn in بداخل پیچاندن برگرداندن به انبار
remand به بازداشتگاه برگرداندن احضار کردن
cover اماده برای برگرداندن توپ
intervert بخود اختصاص دادن برگرداندن
retaliate عین چیزی را بکسی برگرداندن
remanding به بازداشتگاه برگرداندن احضار کردن
remanded به بازداشتگاه برگرداندن احضار کردن
remands به بازداشتگاه برگرداندن احضار کردن
resets برگرداندن یک وسیله به حالت اولیه
recover برگرداندن چیزی که گم شده بود
reset برگرداندن یک وسیله به حالت اولیه
eversion برگرداندن پلک چشم وغیره
retaliates عین چیزی را بکسی برگرداندن
retaliating عین چیزی را بکسی برگرداندن
recovers برگرداندن چیزی که گم شده بود
recovering برگرداندن چیزی که گم شده بود
retaliated عین چیزی را بکسی برگرداندن
supination چرخاندن کف دست به سمت بالا برگرداندن پا
to translate something [from/into a language] برگرداندن [نوشتنی] چیزی [از یک زبان یا به زبانی]
backspace tape فرایند برگرداندن نوارمغناطیسی به ابتدای رکوردقبلی
to send home به خانه [از جایی که آمده اند] برگرداندن
recuperation عمل برگرداندن لوله بجای خود
recoveries برگرداندن فرایند یا برنامه پس ازوقوع خطاوتصحیح ان
recovery برگرداندن فرایند یا برنامه پس ازوقوع خطاوتصحیح ان
to invert a fraction برخهای را برگرداندن کسری را معکوس کردن
echo برگرداندن سیگنال به مبدای که ارسال شده بود
echo برگرداندن سیگنال دریافتی در همان مسیر ارسالی
echoed برگرداندن سیگنال به مبدای که ارسال شده بود
echoes برگرداندن سیگنال دریافتی در همان مسیر ارسالی
echoing برگرداندن سیگنال به مبدای که ارسال شده بود
backtab برگرداندن نشانه گر به یک واحد عقب تر از موقعیت موجود
echoed برگرداندن سیگنال دریافتی در همان مسیر ارسالی
echoes برگرداندن سیگنال به مبدای که ارسال شده بود
to turn down وارونه یاپشت رو گذاشتن تاه زدن برگرداندن
maximise برگرداندن نشانه برنامه به پنجره اصلی نمایش آن
echoing برگرداندن سیگنال دریافتی در همان مسیر ارسالی
rewound برگرداندن نوار یا فیلم یا شمارنده به محل شروع
rewinds برگرداندن نوار یا فیلم یا شمارنده به محل شروع
rewind برگرداندن نوار یا فیلم یا شمارنده به محل شروع
rewinding برگرداندن نوار یا فیلم یا شمارنده به محل شروع
irredentist طرفدار برگرداندن همه جاهایی که ایتالیایی حرف میزنند به ایتالیا
recoveries برگرداندن به برنامه پس ازثابت شدن خطاازنقط های که تابع فراخوانی صداشده بود
recovery برگرداندن به برنامه پس ازثابت شدن خطاازنقط های که تابع فراخوانی صداشده بود
resets برگرداندن سیستم به وضعیت اولیه برای اینکه برنامه یا فرایند مجددا شروع شوند
setup توپ اسان برای برگرداندن وضع گویهایی که به اسانی می توان امتیاز بدست اورد
reset برگرداندن سیستم به وضعیت اولیه برای اینکه برنامه یا فرایند مجددا شروع شوند
reconstituting برگرداندن فایل به وضعیت قبلی , ذخیره سازی فایل پس از خرابی یا صدمه
recall برگرداندن متن یا فایل از محل برای ذخیره سازی برای ویرایش
recalled برگرداندن متن یا فایل از محل برای ذخیره سازی برای ویرایش
recalls برگرداندن متن یا فایل از محل برای ذخیره سازی برای ویرایش
line up billiard بیلیارد کیسه دار با روش برگرداندن گویهای کیسه افتاده به زمین
reconstitutes برگرداندن فایل به وضعیت قبلی , ذخیره سازی فایل پس از خرابی یا صدمه
reconstitute برگرداندن فایل به وضعیت قبلی , ذخیره سازی فایل پس از خرابی یا صدمه
reconstituted برگرداندن فایل به وضعیت قبلی , ذخیره سازی فایل پس از خرابی یا صدمه
backup دستور برگرداندن داده از دیسک سخت به فلاپی دیسک یا نوار
replace برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
replaces برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
replaced برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
replacing برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com