English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (32 milliseconds)
English Persian
reestablish دوباره بر قرار یا تاسیس کردن
Other Matches
re establish دوباره تاسیس کردن
redintegrate دوباره درست کردن دوباره بر قرار کردن
reschedules دوباره قرار گذاشتن
reschedule دوباره قرار گذاشتن
rescheduled دوباره قرار گذاشتن
rescheduling دوباره قرار گذاشتن
re lay دوباره گذاردن یا قرار دادن
reappraising دوباره مورد ملاحظه قرار دادن
rethought دوباره مورد تفکر قرار دادن
rethinking دوباره مورد تفکر قرار دادن
rethinks دوباره مورد تفکر قرار دادن
rethink دوباره مورد تفکر قرار دادن
reappraised دوباره مورد ملاحظه قرار دادن
reappraise دوباره مورد ملاحظه قرار دادن
reappraises دوباره مورد ملاحظه قرار دادن
reopening دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopens دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopened دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopen دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
revive دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revived دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revives دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
reeducate دوباره تربیت و هدایت کردن دوباره اموزش دادن
reship دوباره در کشتی گذاشتن دوباره حمل کردن
institutive تاسیس شده تاسیس کننده
regains دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regained دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regain دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regaining دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
invent تاسیس کردن
incorporates تاسیس کردن
establishing تاسیس کردن
set up تاسیس کردن
incorporating تاسیس کردن
incorporate تاسیس کردن
invented تاسیس کردن
found تاسیس کردن
founds تاسیس کردن
establishes تاسیس کردن
inventing تاسیس کردن
constituting تاسیس کردن
constitutes تاسیس کردن
promote تاسیس کردن
constituted تاسیس کردن
constitute تاسیس کردن
make تاسیس کردن
makes تاسیس کردن
promoting تاسیس کردن
invents تاسیس کردن
promotes تاسیس کردن
establish تاسیس کردن
promoted تاسیس کردن
instituting شورا تاسیس کردن
to found a college دانشکدهای تاسیس کردن
found تاسیس کردن ریختن
institutes شورا تاسیس کردن
institute شورا تاسیس کردن
founds تاسیس کردن ریختن
instituted شورا تاسیس کردن
industrialises بنگاههای صنعتی تاسیس کردن
industrializing بنگاههای صنعتی تاسیس کردن
industrialize بنگاههای صنعتی تاسیس کردن
industrializes بنگاههای صنعتی تاسیس کردن
industrialising بنگاههای صنعتی تاسیس کردن
institutes برقرار کردن تاسیس کردن
instituting برقرار کردن تاسیس کردن
institute برقرار کردن تاسیس کردن
instituted برقرار کردن تاسیس کردن
constituting تاسیس کردن ترکیب کردن
constitutes تاسیس کردن ترکیب کردن
constituted تاسیس کردن ترکیب کردن
constitute تاسیس کردن ترکیب کردن
unregenerate دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
unregenerated دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
to lay the foundations of بر پا کردن تاسیس کردن
tempering (metallurgy) بازپخت [سخت گردانی] [دوباره گرم کردن پس ازسرد کردن] [فلز کاری]
revamp دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamping دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamps دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamped دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
relays دوباره پخش کردن اعلام خبر کردن
relayed دوباره پخش کردن اعلام خبر کردن
relay دوباره پخش کردن اعلام خبر کردن
overpacking دوباره لفاف کردن یا بسته بندی کردن
refills دوباره پر کردن
replenished دوباره پر کردن
replenishes دوباره پر کردن
refreshed دوباره پر کردن
refilled دوباره پر کردن
replenishing دوباره پر کردن
replenish دوباره پر کردن
refill دوباره پر کردن
refilling دوباره پر کردن
refreshes دوباره پر کردن
double-check <idiom> دوباره چک کردن
refresh دوباره پر کردن
loops تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
looped تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
loop تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
rephrase دوباره عبارتبندی کردن
rephrasing دوباره عبارتبندی کردن
rewire دوباره سیمکشی کردن
rephrases دوباره عبارتبندی کردن
rewiring دوباره سیمکشی کردن
republish دوباره منتشر کردن
rephrased دوباره عبارتبندی کردن
rewired دوباره سیمکشی کردن
reforge دوباره جعل کردن
rewires دوباره سیمکشی کردن
republish دوباره چاپ کردن
retaking دوباره تسخیر کردن
cold start دوباره روشن کردن
reschedules دوباره برنامهریزی کردن
reinterpret دوباره تفسیر کردن
rescheduling دوباره برنامهریزی کردن
resurfaced دوباره روکاری کردن
reinsure دوباره بیمه کردن
rejuveoize دوباره جوان کردن
revisiting دوباره ملاقات کردن
revisits دوباره ملاقات کردن
reinstall دوباره برقرار کردن
reimport دوباره وارد کردن
rescheduled دوباره برنامهریزی کردن
reliving دوباره تجربه کردن
retakes دوباره تسخیر کردن
reassociate دوباره متحد کردن
retaken دوباره تسخیر کردن
reschedule دوباره برنامهریزی کردن
reorder دوباره مرتب کردن
reoccupy دوباره اغاز کردن
retake دوباره تسخیر کردن
remonetize دوباره رایج کردن
renegotiate دوباره مذاکره کردن
resurfaces دوباره روکاری کردن
resurface دوباره روکاری کردن
reproducing دوباره چاپ کردن
reactivate دوباره فعال کردن
regain دوباره تصرف کردن
regained دوباره تصرف کردن
regaining دوباره تصرف کردن
regains دوباره تصرف کردن
reorganised دوباره متشکل کردن
reorganises دوباره متشکل کردن
reorganising دوباره متشکل کردن
reorganize دوباره متشکل کردن
remarried دوباره عروسی کردن
reorganized دوباره متشکل کردن
remarries دوباره عروسی کردن
remarry دوباره عروسی کردن
reactivated دوباره فعال کردن
reactivates دوباره فعال کردن
reproduces دوباره چاپ کردن
reproduced دوباره چاپ کردن
reproduce دوباره چاپ کردن
reopens دوباره باز کردن
reopening دوباره باز کردن
reopened دوباره باز کردن
reopen دوباره باز کردن
recollects دوباره جمع کردن
recollecting دوباره جمع کردن
recollected دوباره جمع کردن
recollect دوباره جمع کردن
back fill عمل دوباره پر کردن
reactivating دوباره فعال کردن
reorganizes دوباره متشکل کردن
reorganizing دوباره متشکل کردن
redirects دوباره راهنمایی کردن
redirecting دوباره راهنمایی کردن
redirected دوباره راهنمایی کردن
redirect دوباره راهنمایی کردن
retry دوباره ازمایش کردن
retry دوباره محاکمه کردن
reinstate دوباره برقرار کردن
restart روشن کردن دوباره
reinstated دوباره برقرار کردن
reinstates دوباره برقرار کردن
rebuilds دوباره ساختمان کردن
reinstating دوباره برقرار کردن
rebuild دوباره ساختمان کردن
reuse دوباره استفاده کردن
revalidate دوباره پادار کردن
redefining دوباره تعریف کردن
redefines دوباره تعریف کردن
redefined دوباره تعریف کردن
redefine دوباره تعریف کردن
reconditions دوباره درست کردن
reconditioned دوباره درست کردن
recondition دوباره درست کردن
rewake دوباره بیدار کردن
retrocede دوباره واگذار کردن
retransmit دوباره مخابره کردن
retranslate دوباره ترجمه کردن
resorb دوباره جذب کردن
relives دوباره تجربه کردن
re form دوباره درست کردن
revalue دوباره ارزیابی کردن
revising دوباره چاپ کردن
revisit دوباره ملاقات کردن
rejuvenate دوباره جوان کردن
oversrike دوباره چاپ کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com