Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (36 milliseconds)
English
Persian
second thought
<idiom>
دوباره به چیزی فکر کردن
Other Matches
reopens
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopened
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopening
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopen
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
revives
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revived
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revive
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
reeducate
دوباره تربیت و هدایت کردن دوباره اموزش دادن
reship
دوباره در کشتی گذاشتن دوباره حمل کردن
regains
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regained
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regaining
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regain
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
retraced
ردپای چیزی را دوباره گرفتن
retraces
ردپای چیزی را دوباره گرفتن
retracing
ردپای چیزی را دوباره گرفتن
retrace
ردپای چیزی را دوباره گرفتن
think better of
<idiom>
رسیدگی دوباره به چیزی وتصمیمگیری بهتر
redintegrate
دوباره درست کردن دوباره بر قرار کردن
Could you repeat what you said, please?
میشود لطفا آن چیزی را که گفتید دوباره تکرار کنید؟
to watch something
مراقب
[چیزی]
بودن
[توجه کردن به چیزی]
[چیزی را ملاحظه کردن]
to stop somebody or something
کسی را یا چیزی را نگاه داشتن
[متوقف کردن]
[مانع کسی یا چیزی شدن]
[جلوگیری کردن از کسی یا از چیزی]
extensions
طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
extension
طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
unregenerate
دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
unregenerated
دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
to portray somebody
[something]
نمایش دادن کسی یا چیزی
[رل کسی یا چیزی را بازی کردن]
[کسی یا چیزی را مجسم کردن]
to see something as something
[ to construe something to be something]
چیزی را بعنوان چیزی تفسیر کردن
[تعبیر کردن]
lay hands upon something
جای چیزی را معلوم کردن چیزی را پیدا کردن
to regard something as something
چیزی را بعنوان چیزی تفسیر کردن
[تعبیر کردن]
to depict somebody or something
[as something]
کسی یا چیزی را بعنوان چیزی توصیف کردن
[وصف کردن]
[شرح دادن ]
[نمایش دادن]
to appreciate something
قدر چیزی را دانستن
[سپاسگذار بودن]
[قدردانی کردن برای چیزی]
modifies
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
modifying
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
modify
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
covet
میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
coveting
میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
covets
میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
correction
صحیح کردن چیزی تغییری که چیزی را درست میکند
to scramble for something
هجوم کردن با عجله برای چیزی
[با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
tempering (metallurgy)
بازپخت
[سخت گردانی]
[دوباره گرم کردن پس ازسرد کردن]
[فلز کاری]
revamps
دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamped
دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamp
دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamping
دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
think nothing of something
<idiom>
فراموش کردن چیزی ،نگران چیزی بودن
overpacking
دوباره لفاف کردن یا بسته بندی کردن
relays
دوباره پخش کردن اعلام خبر کردن
relayed
دوباره پخش کردن اعلام خبر کردن
relay
دوباره پخش کردن اعلام خبر کردن
replenished
دوباره پر کردن
refilled
دوباره پر کردن
replenishes
دوباره پر کردن
refresh
دوباره پر کردن
double-check
<idiom>
دوباره چک کردن
replenishing
دوباره پر کردن
refreshes
دوباره پر کردن
refreshed
دوباره پر کردن
refills
دوباره پر کردن
refilling
دوباره پر کردن
replenish
دوباره پر کردن
refill
دوباره پر کردن
loop
تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
looped
تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
loops
تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
rectified
درست کردن چیزی یاصحیح کردن چیزی
rectify
درست کردن چیزی یاصحیح کردن چیزی
sleep on it
<idiom>
به چیزی فکر کردن ،به چیزی رسیدگی کردن
rectifies
درست کردن چیزی یاصحیح کردن چیزی
regains
دوباره تصرف کردن
reopens
دوباره باز کردن
rejuveoize
دوباره جوان کردن
re form
دوباره درست کردن
regarding
دوباره تسطیح کردن
redeveloped
دوباره پیشرفته کردن
rebind
دوباره صحافی کردن
revisited
دوباره ملاقات کردن
rewake
دوباره بیدار کردن
retry
دوباره ازمایش کردن
reinstall
دوباره برقرار کردن
reorganised
دوباره متشکل کردن
republish
دوباره چاپ کردن
republish
دوباره منتشر کردن
retry
دوباره محاکمه کردن
reorganises
دوباره متشکل کردن
reorganising
دوباره متشکل کردن
recalculate
دوباره حساب کردن
remonetize
دوباره رایج کردن
re establish
دوباره برپا کردن
cold start
دوباره روشن کردن
reactivate
دوباره فعال کردن
revisiting
دوباره ملاقات کردن
recollecting
دوباره جمع کردن
regaining
دوباره تصرف کردن
re paving
دوباره فرش کردن
re sort
دوباره جور کردن
re strain
دوباره صاف کردن
redirecting
دوباره راهنمایی کردن
redirected
دوباره راهنمایی کردن
redirect
دوباره راهنمایی کردن
regained
دوباره تصرف کردن
regain
دوباره تصرف کردن
reconditions
دوباره درست کردن
re examine
دوباره بازپرسی کردن
re-examine
دوباره بازپرسی کردن
revises
دوباره چاپ کردن
recondition
دوباره درست کردن
re-examining
دوباره بازپرسی کردن
renegotiate
دوباره مذاکره کردن
re-examines
دوباره بازپرسی کردن
redirects
دوباره راهنمایی کردن
re-examined
دوباره بازپرسی کردن
revalidate
دوباره پادار کردن
resurface
دوباره روکاری کردن
revising
دوباره چاپ کردن
reinterpret
دوباره تفسیر کردن
resorb
دوباره جذب کردن
resurfaces
دوباره روکاری کردن
revise
دوباره چاپ کردن
rewires
دوباره سیمکشی کردن
re export
دوباره صادر کردن
reorganizes
دوباره متشکل کردن
retrocede
دوباره واگذار کردن
revisits
دوباره ملاقات کردن
recollects
دوباره جمع کردن
re establish
دوباره تاسیس کردن
rewiring
دوباره سیمکشی کردن
revaluing
دوباره ارزیابی کردن
reinsure
دوباره بیمه کردن
oversrike
دوباره چاپ کردن
back fill
عمل دوباره پر کردن
reproduce
دوباره چاپ کردن
reassociate
دوباره متحد کردن
reoccupy
دوباره اغاز کردن
reassociate
دوباره معاشرت کردن
revalue
دوباره ارزیابی کردن
revalued
دوباره ارزیابی کردن
reuse
دوباره استفاده کردن
revalues
دوباره ارزیابی کردن
reasure
دوباره بیمه کردن
rejuvenating
دوباره جوان کردن
reschedules
دوباره برنامهریزی کردن
reproduces
دوباره چاپ کردن
rescheduled
دوباره برنامهریزی کردن
reschedule
دوباره برنامهریزی کردن
rebuilds
دوباره ساختمان کردن
redefining
دوباره تعریف کردن
rebuild
دوباره ساختمان کردن
reappraise
دوباره ارزیابی کردن
reappraised
دوباره ارزیابی کردن
reforge
دوباره جعل کردن
rescheduling
دوباره برنامهریزی کردن
reinstating
دوباره برقرار کردن
reengage
دوباره استخدام کردن
reorganizing
دوباره متشکل کردن
retaken
دوباره تسخیر کردن
reinstate
دوباره برقرار کردن
reinstated
دوباره برقرار کردن
reexamine
دوباره امتحان کردن
reinstates
دوباره برقرار کردن
retaking
دوباره تسخیر کردن
reappraises
دوباره ارزیابی کردن
reappraising
دوباره ارزیابی کردن
redefine
دوباره تعریف کردن
relived
دوباره تجربه کردن
relives
دوباره تجربه کردن
retranslate
دوباره ترجمه کردن
rephrase
دوباره عبارتبندی کردن
reproduced
دوباره چاپ کردن
rephrased
دوباره عبارتبندی کردن
rephrases
دوباره عبارتبندی کردن
rephrasing
دوباره عبارتبندی کردن
redefined
دوباره تعریف کردن
relive
دوباره تجربه کردن
redistributing
دوباره پخش کردن
redevelop
دوباره پیشرفته کردن
redefines
دوباره تعریف کردن
redeveloping
دوباره پیشرفته کردن
retakes
دوباره تسخیر کردن
redevelops
دوباره پیشرفته کردن
reimport
دوباره وارد کردن
redistribute
دوباره پخش کردن
redistributed
دوباره پخش کردن
redistributes
دوباره پخش کردن
retransmit
دوباره مخابره کردن
reopened
دوباره باز کردن
recollect
دوباره جمع کردن
recollected
دوباره جمع کردن
reorganized
دوباره متشکل کردن
rejuvenate
دوباره جوان کردن
reopen
دوباره باز کردن
rewire
دوباره سیمکشی کردن
reorganize
دوباره متشکل کردن
reorder
دوباره مرتب کردن
reactivating
دوباره فعال کردن
resurfaced
دوباره روکاری کردن
recompose
دوباره انشاء کردن
recommit
دوباره زندان کردن
retake
دوباره تسخیر کردن
reliving
دوباره تجربه کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com