English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (39 milliseconds)
English Persian
re establish دوباره تاسیس کردن
Search result with all words
reestablish دوباره بر قرار یا تاسیس کردن
Other Matches
reopen دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopened دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopens دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopening دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
revived دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revive دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revives دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
reeducate دوباره تربیت و هدایت کردن دوباره اموزش دادن
reship دوباره در کشتی گذاشتن دوباره حمل کردن
institutive تاسیس شده تاسیس کننده
regain دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regains دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regaining دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regained دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
redintegrate دوباره درست کردن دوباره بر قرار کردن
establishing تاسیس کردن
make تاسیس کردن
makes تاسیس کردن
constitute تاسیس کردن
constituted تاسیس کردن
incorporate تاسیس کردن
constitutes تاسیس کردن
incorporates تاسیس کردن
incorporating تاسیس کردن
constituting تاسیس کردن
invents تاسیس کردن
establishes تاسیس کردن
found تاسیس کردن
founds تاسیس کردن
invent تاسیس کردن
promoting تاسیس کردن
promotes تاسیس کردن
invented تاسیس کردن
promoted تاسیس کردن
promote تاسیس کردن
inventing تاسیس کردن
establish تاسیس کردن
set up تاسیس کردن
founds تاسیس کردن ریختن
instituting شورا تاسیس کردن
institutes شورا تاسیس کردن
instituted شورا تاسیس کردن
institute شورا تاسیس کردن
to found a college دانشکدهای تاسیس کردن
found تاسیس کردن ریختن
industrializes بنگاههای صنعتی تاسیس کردن
industrializing بنگاههای صنعتی تاسیس کردن
industrialize بنگاههای صنعتی تاسیس کردن
industrialises بنگاههای صنعتی تاسیس کردن
industrialising بنگاههای صنعتی تاسیس کردن
constitute تاسیس کردن ترکیب کردن
constituting تاسیس کردن ترکیب کردن
constitutes تاسیس کردن ترکیب کردن
constituted تاسیس کردن ترکیب کردن
institute برقرار کردن تاسیس کردن
instituting برقرار کردن تاسیس کردن
instituted برقرار کردن تاسیس کردن
institutes برقرار کردن تاسیس کردن
unregenerate دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
unregenerated دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
to lay the foundations of بر پا کردن تاسیس کردن
tempering (metallurgy) بازپخت [سخت گردانی] [دوباره گرم کردن پس ازسرد کردن] [فلز کاری]
revamps دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamp دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamped دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamping دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
relays دوباره پخش کردن اعلام خبر کردن
relay دوباره پخش کردن اعلام خبر کردن
overpacking دوباره لفاف کردن یا بسته بندی کردن
relayed دوباره پخش کردن اعلام خبر کردن
replenish دوباره پر کردن
replenishing دوباره پر کردن
refreshes دوباره پر کردن
refreshed دوباره پر کردن
refresh دوباره پر کردن
refills دوباره پر کردن
double-check <idiom> دوباره چک کردن
replenished دوباره پر کردن
refilling دوباره پر کردن
refilled دوباره پر کردن
refill دوباره پر کردن
replenishes دوباره پر کردن
loops تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
looped تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
loop تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
remonetize دوباره رایج کردن
rephrases دوباره عبارتبندی کردن
rebuild دوباره ساختمان کردن
back fill عمل دوباره پر کردن
reschedule دوباره برنامهریزی کردن
revises دوباره چاپ کردن
rescheduled دوباره برنامهریزی کردن
reschedules دوباره برنامهریزی کردن
revise دوباره چاپ کردن
rephrased دوباره عبارتبندی کردن
retry دوباره ازمایش کردن
rephrasing دوباره عبارتبندی کردن
reopening دوباره باز کردن
reappraise دوباره ارزیابی کردن
remarry دوباره عروسی کردن
rejuvenate دوباره جوان کردن
rejuvenated دوباره جوان کردن
rejuvenates دوباره جوان کردن
rejuvenating دوباره جوان کردن
reuse دوباره استفاده کردن
revalidate دوباره پادار کردن
regains دوباره تصرف کردن
reforge دوباره جعل کردن
regaining دوباره تصرف کردن
re-examining دوباره بازپرسی کردن
reopened دوباره باز کردن
re examine دوباره بازپرسی کردن
re-examine دوباره بازپرسی کردن
rescheduling دوباره برنامهریزی کردن
oversrike دوباره چاپ کردن
re-examined دوباره بازپرسی کردن
regain دوباره تصرف کردن
regained دوباره تصرف کردن
re-examines دوباره بازپرسی کردن
remarries دوباره عروسی کردن
restart روشن کردن دوباره
reappraises دوباره ارزیابی کردن
retake دوباره تسخیر کردن
recollect دوباره جمع کردن
recollected دوباره جمع کردن
redefines دوباره تعریف کردن
recollecting دوباره جمع کردن
recollects دوباره جمع کردن
redefined دوباره تعریف کردن
redistribute دوباره پخش کردن
redistributed دوباره پخش کردن
redistributes دوباره پخش کردن
redevelops دوباره پیشرفته کردن
reappraising دوباره ارزیابی کردن
revisits دوباره ملاقات کردن
redevelop دوباره پیشرفته کردن
revisiting دوباره ملاقات کردن
revisited دوباره ملاقات کردن
rebuilds دوباره ساختمان کردن
revisit دوباره ملاقات کردن
redeveloped دوباره پیشرفته کردن
reappraised دوباره ارزیابی کردن
redeveloping دوباره پیشرفته کردن
redistributing دوباره پخش کردن
redefine دوباره تعریف کردن
republish دوباره چاپ کردن
reactivated دوباره فعال کردن
reactivate دوباره فعال کردن
recalculate دوباره حساب کردن
relives دوباره تجربه کردن
rebind دوباره صحافی کردن
redefining دوباره تعریف کردن
renegotiate دوباره مذاکره کردن
reliving دوباره تجربه کردن
recompose دوباره انشاء کردن
revising دوباره چاپ کردن
reactivates دوباره فعال کردن
reactivating دوباره فعال کردن
republish دوباره منتشر کردن
relive دوباره تجربه کردن
reconditioned دوباره درست کردن
relived دوباره تجربه کردن
resorb دوباره جذب کردن
reorder دوباره مرتب کردن
reexamine دوباره امتحان کردن
reopens دوباره باز کردن
recommit دوباره زندان کردن
reoccupy دوباره اغاز کردن
reasure دوباره بیمه کردن
reorganised دوباره متشکل کردن
reproduce دوباره چاپ کردن
reorganizing دوباره متشکل کردن
rewire دوباره سیمکشی کردن
resurfaced دوباره روکاری کردن
retranslate دوباره ترجمه کردن
rewired دوباره سیمکشی کردن
reimport دوباره وارد کردن
reassociate دوباره متحد کردن
rewires دوباره سیمکشی کردن
revalued دوباره ارزیابی کردن
redeliver دوباره مستخلص کردن
reopen دوباره باز کردن
reorganizes دوباره متشکل کردن
rewiring دوباره سیمکشی کردن
retaking دوباره تسخیر کردن
re establish دوباره برپا کردن
rejuveoize دوباره جوان کردن
re strain دوباره صاف کردن
retransmit دوباره مخابره کردن
revalues دوباره ارزیابی کردن
regarding دوباره تسطیح کردن
reinstated دوباره برقرار کردن
recondition دوباره درست کردن
reinstating دوباره برقرار کردن
reproduced دوباره چاپ کردن
reinstates دوباره برقرار کردن
reinstate دوباره برقرار کردن
reproduces دوباره چاپ کردن
reconditions دوباره درست کردن
rewake دوباره بیدار کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com