Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (21 milliseconds)
English
Persian
rejuvenate
دوباره جوان کردن
rejuvenated
دوباره جوان کردن
rejuvenates
دوباره جوان کردن
rejuvenating
دوباره جوان کردن
rejuveoize
دوباره جوان کردن
Other Matches
rejuvenation
دوباره جوان سازی
rejuveoize
دوباره جوان شدن
rejuvenesce
دوباره جوان شدن
reopened
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopening
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopen
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopens
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
revived
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revive
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revives
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
reeducate
دوباره تربیت و هدایت کردن دوباره اموزش دادن
yonker
نجیب زاده جوان جوان سلحشور
younker
نجیب زاده جوان جوان سلحشور
reship
دوباره در کشتی گذاشتن دوباره حمل کردن
regained
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regain
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regaining
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regains
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
princox
جوان ژیگولو جوان جلف
princock
جوان ژیگولو جوان جلف
redintegrate
دوباره درست کردن دوباره بر قرار کردن
unregenerated
دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
unregenerate
دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
tempering (metallurgy)
بازپخت
[سخت گردانی]
[دوباره گرم کردن پس ازسرد کردن]
[فلز کاری]
revamp
دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamped
دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamping
دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamps
دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
relay
دوباره پخش کردن اعلام خبر کردن
relays
دوباره پخش کردن اعلام خبر کردن
overpacking
دوباره لفاف کردن یا بسته بندی کردن
relayed
دوباره پخش کردن اعلام خبر کردن
replenishes
دوباره پر کردن
replenished
دوباره پر کردن
replenish
دوباره پر کردن
refreshed
دوباره پر کردن
refills
دوباره پر کردن
refreshes
دوباره پر کردن
refresh
دوباره پر کردن
replenishing
دوباره پر کردن
double-check
<idiom>
دوباره چک کردن
refill
دوباره پر کردن
refilled
دوباره پر کردن
refilling
دوباره پر کردن
loop
تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
looped
تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
loops
تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
rescheduling
دوباره برنامهریزی کردن
reinsure
دوباره بیمه کردن
rescheduled
دوباره برنامهریزی کردن
reappraised
دوباره ارزیابی کردن
reproduce
دوباره چاپ کردن
reappraises
دوباره ارزیابی کردن
redeveloped
دوباره پیشرفته کردن
reinstall
دوباره برقرار کردن
rephrase
دوباره عبارتبندی کردن
reappraising
دوباره ارزیابی کردن
redevelop
دوباره پیشرفته کردن
redeveloping
دوباره پیشرفته کردن
reschedule
دوباره برنامهریزی کردن
reinstate
دوباره برقرار کردن
reinstated
دوباره برقرار کردن
reinterpret
دوباره تفسیر کردن
relive
دوباره تجربه کردن
redistributing
دوباره پخش کردن
redistributes
دوباره پخش کردن
redistributed
دوباره پخش کردن
reinstates
دوباره برقرار کردن
relived
دوباره تجربه کردن
redistribute
دوباره پخش کردن
redevelops
دوباره پیشرفته کردن
rephrased
دوباره عبارتبندی کردن
rephrases
دوباره عبارتبندی کردن
reinstating
دوباره برقرار کردن
relives
دوباره تجربه کردن
rephrasing
دوباره عبارتبندی کردن
reliving
دوباره تجربه کردن
reschedules
دوباره برنامهریزی کردن
reforge
دوباره جعل کردن
rebuilds
دوباره ساختمان کردن
rebuild
دوباره ساختمان کردن
retakes
دوباره تسخیر کردن
revalidate
دوباره پادار کردن
reuse
دوباره استفاده کردن
retry
دوباره ازمایش کردن
retry
دوباره محاکمه کردن
restart
روشن کردن دوباره
revisits
دوباره ملاقات کردن
revisiting
دوباره ملاقات کردن
revisited
دوباره ملاقات کردن
retranslate
دوباره ترجمه کردن
retaking
دوباره تسخیر کردن
rewiring
دوباره سیمکشی کردن
rewires
دوباره سیمکشی کردن
rewired
دوباره سیمکشی کردن
retrocede
دوباره واگذار کردن
rewire
دوباره سیمکشی کردن
back fill
عمل دوباره پر کردن
reactivating
دوباره فعال کردن
reactivates
دوباره فعال کردن
retransmit
دوباره مخابره کردن
reactivated
دوباره فعال کردن
reactivate
دوباره فعال کردن
rewake
دوباره بیدار کردن
revisit
دوباره ملاقات کردن
retaken
دوباره تسخیر کردن
revaluing
دوباره ارزیابی کردن
revalues
دوباره ارزیابی کردن
revalued
دوباره ارزیابی کردن
revalue
دوباره ارزیابی کردن
regarding
دوباره تسطیح کردن
resurfaces
دوباره روکاری کردن
reengage
دوباره استخدام کردن
resurfaced
دوباره روکاری کردن
republish
دوباره منتشر کردن
republish
دوباره چاپ کردن
reemploy
دوباره استخدام کردن
resurface
دوباره روکاری کردن
retake
دوباره تسخیر کردن
revise
دوباره چاپ کردن
revises
دوباره چاپ کردن
revising
دوباره چاپ کردن
reexamine
دوباره امتحان کردن
reproduced
دوباره چاپ کردن
reproduces
دوباره چاپ کردن
reconditioned
دوباره درست کردن
resorb
دوباره جذب کردن
reproducing
دوباره چاپ کردن
reconditions
دوباره درست کردن
reimport
دوباره وارد کردن
redeliver
دوباره مستخلص کردن
re establish
دوباره برپا کردن
reopens
دوباره باز کردن
re-examine
دوباره بازپرسی کردن
redirects
دوباره راهنمایی کردن
reopening
دوباره باز کردن
re sort
دوباره جور کردن
re examine
دوباره بازپرسی کردن
renegotiate
دوباره مذاکره کردن
reopened
دوباره باز کردن
reopen
دوباره باز کردن
reorganising
دوباره متشکل کردن
re strain
دوباره صاف کردن
reorganises
دوباره متشکل کردن
reorganised
دوباره متشکل کردن
recommit
دوباره زندان کردن
re paving
دوباره فرش کردن
re-examined
دوباره بازپرسی کردن
re establish
دوباره تاسیس کردن
redirected
دوباره راهنمایی کردن
reorganizing
دوباره متشکل کردن
reorganizes
دوباره متشکل کردن
cold start
دوباره روشن کردن
reorganized
دوباره متشکل کردن
redirect
دوباره راهنمایی کردن
re form
دوباره درست کردن
re-examining
دوباره بازپرسی کردن
re-examines
دوباره بازپرسی کردن
reoccupy
دوباره اغاز کردن
recalculate
دوباره حساب کردن
recompose
دوباره انشاء کردن
redirecting
دوباره راهنمایی کردن
re export
دوباره صادر کردن
regains
دوباره تصرف کردن
reassociate
دوباره متحد کردن
recollects
دوباره جمع کردن
regaining
دوباره تصرف کردن
redefining
دوباره تعریف کردن
regained
دوباره تصرف کردن
oversrike
دوباره چاپ کردن
recollecting
دوباره جمع کردن
recollected
دوباره جمع کردن
rebind
دوباره صحافی کردن
recondition
دوباره درست کردن
remonetize
دوباره رایج کردن
remarry
دوباره عروسی کردن
reorganize
دوباره متشکل کردن
regain
دوباره تصرف کردن
reorder
دوباره مرتب کردن
redefines
دوباره تعریف کردن
reappraise
دوباره ارزیابی کردن
reassociate
دوباره معاشرت کردن
redefine
دوباره تعریف کردن
remarried
دوباره عروسی کردن
recollect
دوباره جمع کردن
remarries
دوباره عروسی کردن
reasure
دوباره بیمه کردن
redefined
دوباره تعریف کردن
repair
جبران کردن دوباره دایر کردن
repaired
جبران کردن دوباره دایر کردن
remounts
برگشتن دوباره سوار کردن
to pick up
فراگرفتن دوباره پیدا کردن
remounting
برگشتن دوباره سوار کردن
regenerating
دوباره خلق شدن یا کردن
iterate
دوباره گفتن بازگو کردن
rearmed
دوباره مسلح شدن یا کردن
regenerates
دوباره خلق شدن یا کردن
rearms
دوباره مسلح شدن یا کردن
regenerated
دوباره خلق شدن یا کردن
remounted
برگشتن دوباره سوار کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com