Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (39 milliseconds)
English
Persian
revive
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revived
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revives
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
Other Matches
regains
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regaining
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regained
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regain
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
reeducate
دوباره تربیت و هدایت کردن دوباره اموزش دادن
revivalist movement
جنبش دوباره دایر کردن آداب و سبک قدیمی
to pick up
فراگرفتن دوباره پیدا کردن
repaired
جبران کردن دوباره دایر کردن
repair
جبران کردن دوباره دایر کردن
to refresh
[jog]
your memory
خاطره خود را تازه کردن
[ که دوباره یادشان بیاید]
reship
دوباره در کشتی گذاشتن دوباره حمل کردن
reopened
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopens
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopening
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopen
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
redintegrate
دوباره درست کردن دوباره بر قرار کردن
refreshes
نیروی تازه دادن تقویت کردن
refresh
نیروی تازه دادن تقویت کردن
refreshed
نیروی تازه دادن تقویت کردن
unregenerate
دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
unregenerated
دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
new blood
<idiom>
جان تازه به چیزی دادن ،نیروی تازه یافتن
pick up
<idiom>
ادامه دادن ،دوباره شروع کردن
looped
تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
loops
تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
loop
تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
rendered
دوباره دادن
repiece
دوباره سر هم دادن
render
دوباره دادن
renders
دوباره دادن
reenforceŠetc
نیروی تازه فرستادن برای با نیروی امدادی تقویت کردن
revivified
نیروی تازه دادن
revivify
نیروی تازه دادن
revivifies
نیروی تازه دادن
refresh
نیروی تازه دادن به
revivifying
نیروی تازه دادن
reinvigorate
نیروی تازه دادن به
refreshes
نیروی تازه دادن به
refreshed
نیروی تازه دادن به
reanimate
دوباره نیرو دادن
hearten
دوباره نیرو دادن
encourage
دوباره نیرو دادن
reorganized
دوباره سازمان دادن
embolden
دوباره نیرو دادن
elate
دوباره نیرو دادن
countenance
[encourage]
دوباره نیرو دادن
redo
دوباره انجام دادن
reorganises
دوباره سازمان دادن
reassures
دوباره اطمینان دادن
reassured
دوباره اطمینان دادن
reassure
دوباره اطمینان دادن
reorganize
دوباره سازمان دادن
reorganizing
دوباره سازمان دادن
reorganised
دوباره سازمان دادن
reanimate
دوباره نیرو دادن
redeliver
دوباره تحویل دادن
regorge
دوباره قورت دادن
reorder
دوباره سفارش دادن
reorganising
دوباره سازمان دادن
repeat
دوباره انجام دادن
reworking
دوباره انجام دادن
repeats
دوباره انجام دادن
reworked
دوباره انجام دادن
rework
دوباره انجام دادن
redid
دوباره انجام دادن
reorganizes
دوباره سازمان دادن
redoes
دوباره انجام دادن
redoing
دوباره انجام دادن
redone
دوباره انجام دادن
reworks
دوباره انجام دادن
make over
انتقال دادن دوباره ساختن
re lay
دوباره گذاردن یا قرار دادن
reassure
دوباره قوت قلب دادن
reassures
دوباره قوت قلب دادن
to make over
انتقال دادن دوباره ساختن
reassured
دوباره قوت قلب دادن
rally
نیروی تازه دادن به گرد امدن
rallies
نیروی تازه دادن به گرد امدن
rallied
نیروی تازه دادن به گرد امدن
rethought
دوباره مورد تفکر قرار دادن
rethinks
دوباره مورد تفکر قرار دادن
rethinking
دوباره مورد تفکر قرار دادن
aftercrop
حصاد دوم دوباره حاصل دادن
reappraising
دوباره مورد ملاحظه قرار دادن
reappraises
دوباره مورد ملاحظه قرار دادن
rethink
دوباره مورد تفکر قرار دادن
reappraise
دوباره مورد ملاحظه قرار دادن
reappraised
دوباره مورد ملاحظه قرار دادن
respire
امید تازه پیدا کردن
respired
امید تازه پیدا کردن
respires
امید تازه پیدا کردن
respiring
امید تازه پیدا کردن
refresh
دوباره پر کردن
double-check
<idiom>
دوباره چک کردن
refill
دوباره پر کردن
replenishes
دوباره پر کردن
replenish
دوباره پر کردن
replenished
دوباره پر کردن
replenishing
دوباره پر کردن
refills
دوباره پر کردن
refreshed
دوباره پر کردن
refilling
دوباره پر کردن
refilled
دوباره پر کردن
refreshes
دوباره پر کردن
rewake
دوباره بیدار کردن
reappraise
دوباره ارزیابی کردن
reinstated
دوباره برقرار کردن
reappraised
دوباره ارزیابی کردن
reliving
دوباره تجربه کردن
reappraises
دوباره ارزیابی کردن
reinstate
دوباره برقرار کردن
redeveloping
دوباره پیشرفته کردن
revisits
دوباره ملاقات کردن
retrocede
دوباره واگذار کردن
recollects
دوباره جمع کردن
relives
دوباره تجربه کردن
reproduces
دوباره چاپ کردن
revisiting
دوباره ملاقات کردن
regarding
دوباره تسطیح کردن
reinstates
دوباره برقرار کردن
reinstating
دوباره برقرار کردن
recollecting
دوباره جمع کردن
revisited
دوباره ملاقات کردن
relive
دوباره تجربه کردن
reappraising
دوباره ارزیابی کردن
revalues
دوباره ارزیابی کردن
revaluing
دوباره ارزیابی کردن
relived
دوباره تجربه کردن
redistribute
دوباره پخش کردن
reactivating
دوباره فعال کردن
reproduced
دوباره چاپ کردن
reactivated
دوباره فعال کردن
redistributed
دوباره پخش کردن
redevelops
دوباره پیشرفته کردن
revalued
دوباره ارزیابی کردن
revalue
دوباره ارزیابی کردن
redistributing
دوباره پخش کردن
redevelop
دوباره پیشرفته کردن
reactivates
دوباره فعال کردن
oversrike
دوباره چاپ کردن
rebuilds
دوباره ساختمان کردن
reactivate
دوباره فعال کردن
rebuild
دوباره ساختمان کردن
redeveloped
دوباره پیشرفته کردن
redistributes
دوباره پخش کردن
revisit
دوباره ملاقات کردن
remarry
دوباره عروسی کردن
reoccupy
دوباره اغاز کردن
reorder
دوباره مرتب کردن
reproducing
دوباره چاپ کردن
redeliver
دوباره مستخلص کردن
recompose
دوباره انشاء کردن
republish
دوباره چاپ کردن
recommit
دوباره زندان کردن
republish
دوباره منتشر کردن
re examine
دوباره بازپرسی کردن
re-examine
دوباره بازپرسی کردن
renegotiate
دوباره مذاکره کردن
rejuveoize
دوباره جوان کردن
remonetize
دوباره رایج کردن
remarries
دوباره عروسی کردن
remarried
دوباره عروسی کردن
reimport
دوباره وارد کردن
reforge
دوباره جعل کردن
reinstall
دوباره برقرار کردن
reexamine
دوباره امتحان کردن
reinsure
دوباره بیمه کردن
reinterpret
دوباره تفسیر کردن
reengage
دوباره استخدام کردن
reemploy
دوباره استخدام کردن
reopens
دوباره باز کردن
recalculate
دوباره حساب کردن
re-examined
دوباره بازپرسی کردن
re establish
دوباره تاسیس کردن
re establish
دوباره برپا کردن
reopen
دوباره باز کردن
retry
دوباره محاکمه کردن
re-examining
دوباره بازپرسی کردن
retry
دوباره ازمایش کردن
restart
روشن کردن دوباره
reuse
دوباره استفاده کردن
revalidate
دوباره پادار کردن
retranslate
دوباره ترجمه کردن
re export
دوباره صادر کردن
reopened
دوباره باز کردن
re form
دوباره درست کردن
rebind
دوباره صحافی کردن
reasure
دوباره بیمه کردن
re-examines
دوباره بازپرسی کردن
reassociate
دوباره معاشرت کردن
reassociate
دوباره متحد کردن
resorb
دوباره جذب کردن
reopening
دوباره باز کردن
re strain
دوباره صاف کردن
re sort
دوباره جور کردن
re paving
دوباره فرش کردن
retransmit
دوباره مخابره کردن
rephrasing
دوباره عبارتبندی کردن
regains
دوباره تصرف کردن
resurfaces
دوباره روکاری کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com