Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (39 milliseconds)
English
Persian
recondition
دوباره درست کردن
reconditioned
دوباره درست کردن
reconditions
دوباره درست کردن
re form
دوباره درست کردن
Search result with all words
redintegrate
دوباره درست کردن دوباره بر قرار کردن
Other Matches
reprouducible
دوباره درست کردنی
reopens
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopened
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopen
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopening
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
revive
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revived
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revives
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
reeducate
دوباره تربیت و هدایت کردن دوباره اموزش دادن
reship
دوباره در کشتی گذاشتن دوباره حمل کردن
regained
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regains
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regaining
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regain
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
tempered
درست ساختن درست خمیر کردن
tempers
درست ساختن درست خمیر کردن
temper
درست ساختن درست خمیر کردن
unregenerated
دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
unregenerate
دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
meets
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
join
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
OR function
تابع منط قی که وقتی خروجی درست میدهد که یک ورودی درست باشد
coincidence function
تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
intersection
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
intersections
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
joined
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
and
تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
joins
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
meet
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
conjunctions
تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
either or operation
تابع منط قی که وقتی خروجی درست دارد که یک ورودی درست داشته باشد
assertion
1-عبارت برنامه از یک قاعده یا قانون 2-قاعدهای که درست است یا درست فرض میشود
disjunction
تابع منط قی که در صورتی که ورودی درست باشد خروجی درست تولید میکند
unions
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
false
1-اشتباه نه درست و نه صحیح . 2-اصط لاح منط قی معادل دودویی مخالف درست
alternation
تابع منط قی که یک خروجی درست را در صورتی که هر یک از ورودی ها درست باشد ایجاد میکند
union
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
conjunction
تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
tempering (metallurgy)
بازپخت
[سخت گردانی]
[دوباره گرم کردن پس ازسرد کردن]
[فلز کاری]
revamped
دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamping
دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamps
دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamp
دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
relay
دوباره پخش کردن اعلام خبر کردن
relays
دوباره پخش کردن اعلام خبر کردن
overpacking
دوباره لفاف کردن یا بسته بندی کردن
relayed
دوباره پخش کردن اعلام خبر کردن
replenish
دوباره پر کردن
refreshed
دوباره پر کردن
refresh
دوباره پر کردن
replenishes
دوباره پر کردن
replenishing
دوباره پر کردن
replenished
دوباره پر کردن
refilled
دوباره پر کردن
refills
دوباره پر کردن
refilling
دوباره پر کردن
refill
دوباره پر کردن
double-check
<idiom>
دوباره چک کردن
refreshes
دوباره پر کردن
gather
و مرتب کردن و وارد کردن آن به روش درست در پایگاه داده
to pattern out
ازروی نمونه درست کردن مطابق الگویاقالب طرح کردن
gathered
و مرتب کردن و وارد کردن آن به روش درست در پایگاه داده
looped
تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
loop
تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
loops
تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
reimport
دوباره وارد کردن
reinstall
دوباره برقرار کردن
reinsure
دوباره بیمه کردن
reexamine
دوباره امتحان کردن
reinterpret
دوباره تفسیر کردن
recalculate
دوباره حساب کردن
revalue
دوباره ارزیابی کردن
recommit
دوباره زندان کردن
recompose
دوباره انشاء کردن
redistributed
دوباره پخش کردن
reasure
دوباره بیمه کردن
re-examine
دوباره بازپرسی کردن
reengage
دوباره استخدام کردن
reemploy
دوباره استخدام کردن
reassociate
دوباره متحد کردن
revaluing
دوباره ارزیابی کردن
remarry
دوباره عروسی کردن
remarries
دوباره عروسی کردن
remarried
دوباره عروسی کردن
reforge
دوباره جعل کردن
reassociate
دوباره معاشرت کردن
redistributing
دوباره پخش کردن
re examine
دوباره بازپرسی کردن
rejuveoize
دوباره جوان کردن
revalues
دوباره ارزیابی کردن
revalued
دوباره ارزیابی کردن
redistributes
دوباره پخش کردن
remonetize
دوباره رایج کردن
renegotiate
دوباره مذاکره کردن
reuse
دوباره استفاده کردن
redeliver
دوباره مستخلص کردن
regarding
دوباره تسطیح کردن
redeveloped
دوباره پیشرفته کردن
reappraise
دوباره ارزیابی کردن
redevelop
دوباره پیشرفته کردن
reappraised
دوباره ارزیابی کردن
reappraises
دوباره ارزیابی کردن
retry
دوباره ازمایش کردن
retry
دوباره محاکمه کردن
reactivate
دوباره فعال کردن
restart
روشن کردن دوباره
reappraising
دوباره ارزیابی کردن
reactivating
دوباره فعال کردن
reactivated
دوباره فعال کردن
resorb
دوباره جذب کردن
revalidate
دوباره پادار کردن
reoccupy
دوباره اغاز کردن
re-examined
دوباره بازپرسی کردن
redistribute
دوباره پخش کردن
redevelops
دوباره پیشرفته کردن
re-examines
دوباره بازپرسی کردن
reinstated
دوباره برقرار کردن
reorder
دوباره مرتب کردن
re-examining
دوباره بازپرسی کردن
republish
دوباره چاپ کردن
republish
دوباره منتشر کردن
rewake
دوباره بیدار کردن
redeveloping
دوباره پیشرفته کردن
retrocede
دوباره واگذار کردن
retransmit
دوباره مخابره کردن
retranslate
دوباره ترجمه کردن
reactivates
دوباره فعال کردن
reschedules
دوباره برنامهریزی کردن
revisits
دوباره ملاقات کردن
redirect
دوباره راهنمایی کردن
rejuvenate
دوباره جوان کردن
regaining
دوباره تصرف کردن
rejuvenated
دوباره جوان کردن
rejuvenates
دوباره جوان کردن
rejuvenating
دوباره جوان کردن
re export
دوباره صادر کردن
rebind
دوباره صحافی کردن
revisited
دوباره ملاقات کردن
regains
دوباره تصرف کردن
reorganises
دوباره متشکل کردن
redirects
دوباره راهنمایی کردن
redirecting
دوباره راهنمایی کردن
revise
دوباره چاپ کردن
reorganised
دوباره متشکل کردن
redirected
دوباره راهنمایی کردن
revisit
دوباره ملاقات کردن
retake
دوباره تسخیر کردن
reopens
دوباره باز کردن
re establish
دوباره تاسیس کردن
re establish
دوباره برپا کردن
resurfaces
دوباره روکاری کردن
retaken
دوباره تسخیر کردن
rewires
دوباره سیمکشی کردن
retakes
دوباره تسخیر کردن
rewired
دوباره سیمکشی کردن
retaking
دوباره تسخیر کردن
rebuilds
دوباره ساختمان کردن
rebuild
دوباره ساختمان کردن
resurfaced
دوباره روکاری کردن
resurface
دوباره روکاری کردن
rewiring
دوباره سیمکشی کردن
rescheduling
دوباره برنامهریزی کردن
regained
دوباره تصرف کردن
reproducing
دوباره چاپ کردن
revisiting
دوباره ملاقات کردن
reproduces
دوباره چاپ کردن
reproduced
دوباره چاپ کردن
regain
دوباره تصرف کردن
reproduce
دوباره چاپ کردن
rewire
دوباره سیمکشی کردن
reorganising
دوباره متشکل کردن
recollected
دوباره جمع کردن
re paving
دوباره فرش کردن
rephrased
دوباره عبارتبندی کردن
rephrases
دوباره عبارتبندی کردن
recollects
دوباره جمع کردن
reorganizing
دوباره متشکل کردن
re sort
دوباره جور کردن
reinstate
دوباره برقرار کردن
re strain
دوباره صاف کردن
rephrase
دوباره عبارتبندی کردن
relive
دوباره تجربه کردن
recollect
دوباره جمع کردن
recollecting
دوباره جمع کردن
reinstating
دوباره برقرار کردن
relived
دوباره تجربه کردن
relives
دوباره تجربه کردن
reliving
دوباره تجربه کردن
back fill
عمل دوباره پر کردن
reinstates
دوباره برقرار کردن
redefine
دوباره تعریف کردن
rephrasing
دوباره عبارتبندی کردن
reopen
دوباره باز کردن
reopening
دوباره باز کردن
revises
دوباره چاپ کردن
rescheduled
دوباره برنامهریزی کردن
reorganize
دوباره متشکل کردن
cold start
دوباره روشن کردن
reschedule
دوباره برنامهریزی کردن
oversrike
دوباره چاپ کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com