Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (34 milliseconds)
English
Persian
redintegrate
دوباره درست کردن دوباره بر قرار کردن
Other Matches
recondition
دوباره درست کردن
re form
دوباره درست کردن
reconditions
دوباره درست کردن
reconditioned
دوباره درست کردن
reopen
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopened
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopens
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopening
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reestablish
دوباره بر قرار یا تاسیس کردن
revives
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revived
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revive
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
reeducate
دوباره تربیت و هدایت کردن دوباره اموزش دادن
reship
دوباره در کشتی گذاشتن دوباره حمل کردن
regained
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regains
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regain
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regaining
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
reprouducible
دوباره درست کردنی
unregenerated
دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
unregenerate
دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
rescheduling
دوباره قرار گذاشتن
reschedules
دوباره قرار گذاشتن
reschedule
دوباره قرار گذاشتن
rescheduled
دوباره قرار گذاشتن
re lay
دوباره گذاردن یا قرار دادن
reappraise
دوباره مورد ملاحظه قرار دادن
rethought
دوباره مورد تفکر قرار دادن
reappraising
دوباره مورد ملاحظه قرار دادن
rethinks
دوباره مورد تفکر قرار دادن
reappraised
دوباره مورد ملاحظه قرار دادن
rethink
دوباره مورد تفکر قرار دادن
reappraises
دوباره مورد ملاحظه قرار دادن
rethinking
دوباره مورد تفکر قرار دادن
tempering (metallurgy)
بازپخت
[سخت گردانی]
[دوباره گرم کردن پس ازسرد کردن]
[فلز کاری]
revamps
دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamp
دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamping
دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamped
دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
relay
دوباره پخش کردن اعلام خبر کردن
overpacking
دوباره لفاف کردن یا بسته بندی کردن
relayed
دوباره پخش کردن اعلام خبر کردن
relays
دوباره پخش کردن اعلام خبر کردن
refills
دوباره پر کردن
refill
دوباره پر کردن
refilled
دوباره پر کردن
refilling
دوباره پر کردن
double-check
<idiom>
دوباره چک کردن
refresh
دوباره پر کردن
refreshed
دوباره پر کردن
refreshes
دوباره پر کردن
replenishes
دوباره پر کردن
replenished
دوباره پر کردن
replenishing
دوباره پر کردن
replenish
دوباره پر کردن
loop
تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
loops
تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
looped
تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
regaining
دوباره تصرف کردن
retakes
دوباره تسخیر کردن
reinstates
دوباره برقرار کردن
regained
دوباره تصرف کردن
redefining
دوباره تعریف کردن
reactivated
دوباره فعال کردن
reactivate
دوباره فعال کردن
oversrike
دوباره چاپ کردن
reorganizing
دوباره متشکل کردن
cold start
دوباره روشن کردن
reorganizes
دوباره متشکل کردن
reorganized
دوباره متشکل کردن
rewake
دوباره بیدار کردن
reorganize
دوباره متشکل کردن
reorganising
دوباره متشکل کردن
redeveloping
دوباره پیشرفته کردن
reorganises
دوباره متشکل کردن
reorganised
دوباره متشکل کردن
regains
دوباره تصرف کردن
reinstated
دوباره برقرار کردن
reinstate
دوباره برقرار کردن
redevelops
دوباره پیشرفته کردن
reorder
دوباره مرتب کردن
reassociate
دوباره معاشرت کردن
rebuilds
دوباره ساختمان کردن
re examine
دوباره بازپرسی کردن
reopening
دوباره باز کردن
reasure
دوباره بیمه کردن
re-examine
دوباره بازپرسی کردن
re-examined
دوباره بازپرسی کردن
remarried
دوباره عروسی کردن
re-examines
دوباره بازپرسی کردن
re-examining
دوباره بازپرسی کردن
reassociate
دوباره متحد کردن
redistributing
دوباره پخش کردن
re sort
دوباره جور کردن
reopened
دوباره باز کردن
re paving
دوباره فرش کردن
relive
دوباره تجربه کردن
reopen
دوباره باز کردن
resurfaced
دوباره روکاری کردن
re strain
دوباره صاف کردن
re establish
دوباره تاسیس کردن
re establish
دوباره برپا کردن
rebuild
دوباره ساختمان کردن
remarries
دوباره عروسی کردن
rebind
دوباره صحافی کردن
remarry
دوباره عروسی کردن
recompose
دوباره انشاء کردن
retaken
دوباره تسخیر کردن
redistributed
دوباره پخش کردن
rejuvenate
دوباره جوان کردن
redistribute
دوباره پخش کردن
reinstating
دوباره برقرار کردن
revalue
دوباره ارزیابی کردن
revalued
دوباره ارزیابی کردن
revalues
دوباره ارزیابی کردن
revaluing
دوباره ارزیابی کردن
re export
دوباره صادر کردن
recommit
دوباره زندان کردن
recalculate
دوباره حساب کردن
resurfaces
دوباره روکاری کردن
reopens
دوباره باز کردن
resurface
دوباره روکاری کردن
retake
دوباره تسخیر کردن
regarding
دوباره تسطیح کردن
relived
دوباره تجربه کردن
redistributes
دوباره پخش کردن
rejuvenating
دوباره جوان کردن
rejuvenates
دوباره جوان کردن
rejuvenated
دوباره جوان کردن
revisits
دوباره ملاقات کردن
rejuveoize
دوباره جوان کردن
revise
دوباره چاپ کردن
rewire
دوباره سیمکشی کردن
rephrased
دوباره عبارتبندی کردن
resorb
دوباره جذب کردن
rescheduling
دوباره برنامهریزی کردن
reschedules
دوباره برنامهریزی کردن
rescheduled
دوباره برنامهریزی کردن
rewiring
دوباره سیمکشی کردن
reoccupy
دوباره اغاز کردن
reimport
دوباره وارد کردن
rewires
دوباره سیمکشی کردن
retry
دوباره محاکمه کردن
retry
دوباره ازمایش کردن
back fill
عمل دوباره پر کردن
reinterpret
دوباره تفسیر کردن
revises
دوباره چاپ کردن
reappraising
دوباره ارزیابی کردن
republish
دوباره منتشر کردن
redevelop
دوباره پیشرفته کردن
republish
دوباره چاپ کردن
redirects
دوباره راهنمایی کردن
revisited
دوباره ملاقات کردن
revisiting
دوباره ملاقات کردن
revisit
دوباره ملاقات کردن
redirecting
دوباره راهنمایی کردن
recollects
دوباره جمع کردن
redirected
دوباره راهنمایی کردن
rephrase
دوباره عبارتبندی کردن
recollected
دوباره جمع کردن
redirect
دوباره راهنمایی کردن
recollect
دوباره جمع کردن
revising
دوباره چاپ کردن
remonetize
دوباره رایج کردن
reproduce
دوباره چاپ کردن
reforge
دوباره جعل کردن
redefines
دوباره تعریف کردن
retaking
دوباره تسخیر کردن
reinstall
دوباره برقرار کردن
retransmit
دوباره مخابره کردن
retranslate
دوباره ترجمه کردن
renegotiate
دوباره مذاکره کردن
rephrasing
دوباره عبارتبندی کردن
recollecting
دوباره جمع کردن
revalidate
دوباره پادار کردن
rewired
دوباره سیمکشی کردن
retrocede
دوباره واگذار کردن
redefined
دوباره تعریف کردن
redeliver
دوباره مستخلص کردن
regain
دوباره تصرف کردن
reappraise
دوباره ارزیابی کردن
redefine
دوباره تعریف کردن
reactivates
دوباره فعال کردن
reactivating
دوباره فعال کردن
reappraised
دوباره ارزیابی کردن
reemploy
دوباره استخدام کردن
reproducing
دوباره چاپ کردن
redeveloped
دوباره پیشرفته کردن
reschedule
دوباره برنامهریزی کردن
reappraises
دوباره ارزیابی کردن
reinsure
دوباره بیمه کردن
restart
روشن کردن دوباره
reproduced
دوباره چاپ کردن
reproduces
دوباره چاپ کردن
reliving
دوباره تجربه کردن
reexamine
دوباره امتحان کردن
relives
دوباره تجربه کردن
reengage
دوباره استخدام کردن
rephrases
دوباره عبارتبندی کردن
reuse
دوباره استفاده کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com