Total search result: 204 (5 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
revamp |
دوباره رویه انداختن |
revamped |
دوباره رویه انداختن |
revamping |
دوباره رویه انداختن |
revamps |
دوباره رویه انداختن |
|
|
Other Matches |
|
refloat |
دوباره به اب انداختن |
refloats |
دوباره به اب انداختن |
refloated |
دوباره به اب انداختن |
refloating |
دوباره به اب انداختن |
drops |
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن |
dropped |
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن |
drop |
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن |
dropping |
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن |
revives |
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن |
revived |
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن |
revive |
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن |
reeducate |
دوباره تربیت و هدایت کردن دوباره اموزش دادن |
unregenerate |
دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار |
reship |
دوباره در کشتی گذاشتن دوباره حمل کردن |
unregenerated |
دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار |
regained |
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به |
regains |
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به |
regain |
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به |
regaining |
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به |
loop |
تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود |
loops |
تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود |
looped |
تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود |
reopened |
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل |
reopening |
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل |
reopens |
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل |
reopen |
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل |
bring down |
به زمین انداختن حریف انداختن شکار |
horrify |
بهراس انداختن به بیم انداختن |
horrifies |
بهراس انداختن به بیم انداختن |
horrifying |
بهراس انداختن به بیم انداختن |
horrified |
بهراس انداختن به بیم انداختن |
jeopard |
بخطر انداختن بمخاطره انداختن |
steer roping |
کمند انداختن به گاو ونگهداشتن ناگهانی اسب برای انداختن گاو بزمین |
redintegrate |
دوباره درست کردن دوباره بر قرار کردن |
comportment |
رویه |
policy |
رویه |
policies |
رویه |
tactics |
رویه |
immethodical |
بی رویه |
water surface |
رویه اب |
encrustations |
رویه |
encrustation |
رویه |
surface |
رویه |
ism |
رویه |
outsides |
رویه |
surfaces |
رویه |
outside |
رویه |
vamp |
رویه |
tenor |
رویه |
tenors |
رویه |
surfaced |
رویه |
these t. were not |
رویه |
irregular |
بی رویه |
facing |
رویه |
procedure |
رویه |
metier |
رویه |
practice |
رویه |
metiers |
رویه |
instep |
رویه |
facings |
رویه |
uppers |
رویه |
facet |
رویه |
insteps |
رویه |
mTtiers |
رویه |
upper |
رویه |
upper crust |
رویه |
praxis |
رویه |
facets |
رویه |
schemed |
ترتیب رویه |
tack |
پونز رویه |
scheme |
ترتیب رویه |
flippy |
فلاپی دو رویه |
sandal |
کفش بی رویه |
surfaces |
رویه فاهر |
exfoliation |
رویه سابی |
facet theory |
نظریه رویه ها |
sandals |
کفش بی رویه |
finishing coat |
اندود رویه |
schemes |
ترتیب رویه |
encrustation |
رویه بندی |
cover |
رویه لفاف |
coverings |
رویه لفاف |
judicial precedent |
رویه قضایی |
encrustations |
رویه بندی |
the policy of the government |
رویه دولت |
dummy module |
رویه ساختگی |
precedents |
رویه قضایی |
pure procedure |
رویه جامع |
in stream procedure |
رویه با مسیل |
impolicy |
رویه غلط |
covers |
رویه لفاف |
precedent |
رویه قضایی |
rough surface |
رویه زبر |
ism |
اعتقاد رویه |
tacked |
پونز رویه |
surfaced |
رویه فاهر |
rubbed surface |
رویه صاف |
lines |
حدود رویه |
surfaced |
رویه دادن |
procedure oriented |
رویه گرا |
smooth surface |
رویه صاف |
top milk |
رویه شیر |
triacontahedral |
سی رویه سی طرفی |
cant |
رویه اریب |
surface |
رویه فاهر |
surface-to-air |
رویه به هوا |
systems |
قاعده رویه |
system |
قاعده رویه |
ostrich policy |
رویه کبک |
pentahedral |
پنج رویه |
road surface |
رویه راه |
pillow case |
رویه بالش |
planimeter |
رویه پیما |
surface |
رویه دادن |
card face |
رویه کارت |
tacking |
پونز رویه |
cross section |
رویه برش |
recovery procedure |
رویه ترمیمی |
planing |
رویه هموار |
top |
رویه عالی |
planes |
رویه هموار |
planed |
رویه هموار |
plane |
رویه هموار |
tacks |
پونز رویه |
procedure declaration |
اعلان رویه |
control procedure |
رویه کنترل |
surfaces |
رویه دادن |
practice |
رویه پیشه |
hard soil |
رویه محکم |
scheme of life |
رویه زندگی |
single sided disk |
دیسک یک رویه |
recursive procedure |
رویه بازگشتی |
line |
حدود رویه |
code page |
رویه رمز |
new departure |
اغاز رویه تازه |
overgrown |
دارای رشد بی رویه |
procedure oriented language |
زبان رویه گرا |
bristle |
رویه تجاوزکارانه داشتن |
slope weir |
شادروان با رویه شیبدار |
binder course |
قشر زیرین رویه |
impolitic |
مخالف رویه صحیح |
input output procedure |
رویه ورودی- خروجی |
procedure |
رویه طریقه فرایند |
to explain oneself |
رویه یاقصدخودراشرح دادن |
international practice |
رویه بین المللی |
slope weir |
بندسرریز با رویه شیبدار |
to change the tack |
تغییر رویه دادن |
irregular act |
عمل خلاف رویه |
bristled |
رویه تجاوزکارانه داشتن |
surface treatment |
عملیات سطح رویه |
low key posture |
رویه محافظه کارانه |
altar-stone |
[سنگ رویه فوقانی محراب] |
deck board |
کف یا رویه پالت حمل مهمات |
cataloged procedure |
رویه فهرست بندی شده |
frosting |
رویه خامهای کیک یا شیرینی |
to change one's course |
خط مشی یا رویه خودرا تغییردادن |
to take a course |
رویه ایی را اتخاذ کردن |
one time pad |
صفحات کلید رمز یک رویه |
to pull in |
دست از کار یا رویه خودکشیدن |
one time tape |
نوار یک رویه کلید رمز |
altar-slad |
[سنگ رویه فوقانی محراب] |
the old p should be continued |
رویه پیش بایدادامه یابد |
flippy diskette |
دیسکت با دو رویه قابل ضبط |
tambour |
رویه یادیواره متحرک چوبی |
honesty is the best policy |
راستی ودرستی بهترین رویه |
sops |
رویه عملیاتی استاندارد وضعیت موجود |
sop |
رویه عملیاتی استاندارد وضعیت موجود |
resurfacing |
شن بخورد راه دادن بازسازی رویه |
rolltop desk |
میز تحریر دارای رویه کشودار |
to mark out one's course |
طرحی برای رویه خود ریختن |
planometer |
صفحه همواری که رویه هارابدان می پیمایند ترازمسطحات |
spas |
Association andProcedures Systems انجمن سیستم ها و رویه ها |
spa |
Association andProcedures Systems انجمن سیستم ها و رویه ها |
let down |
پایین انداختن انداختن |
moquette |
پارچه مخمل نمای مخصوص فرش یا رویه صندلی |
scrap heap policy |
رویه دورانداختن هر چیزی که نوی ان تمام شده باشد |
hol |
Language Order High زبان برنامه نویسی رویه گرا |
newton raphson |
اصطلاحی که به یک رویه محاورهای بکار برده شده درحل معادلات اطلاق میشود |
prunella |
پارچه پشمی که برای رویه کفش بکار میرودوپیشتربرای ردای وکیلان است |
billiard point |
در بازی بیلیارد انگلیسی 2امتیاز برای کارامبول و 3امتیاز برای کیسه انداختن در بازی امریکایی 1 امتیازبرای کارامبول و امتیازهای دیگر برای کیسه انداختن |
tactics |
دانش فرماندهی در صحنه جنگ طرق و وسائل و طرحهای ماهرانهای که جهت وصول به هدف به کار گرفته میشود رویه ماهرانه |
face |
قسمت جلو شی ء رویه راکت قسمتی از چوب هاکی که با گوی تماس داردشیب صاف جلو موج |
faces |
قسمت جلو شی ء رویه راکت قسمتی از چوب هاکی که با گوی تماس داردشیب صاف جلو موج |
revet |
دوباره |
anew |
دوباره |
afresh |
دوباره |
again |
دوباره |
on more |
دوباره |
bis |
دوباره |
de novo |
دوباره |
continually |
دوباره و دوباره |
reinstated |
دوباره گماشتن |
recoat |
دوباره اندودن |
recature |
دوباره تسخیرکردن |
reseat |
دوباره نشاندن |
reseated |
دوباره نشاندن |
reseating |
دوباره نشاندن |
reinstate |
دوباره گماشتن |
second check |
بررسی دوباره |
readjusts |
دوباره تعدیل |