Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 208 (10 milliseconds)
English
Persian
reassemble
دوباره سوارکردن
reassembled
دوباره سوارکردن
reassembles
دوباره سوارکردن
reassembling
دوباره سوارکردن
Search result with all words
overhaul
پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
overhauled
پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
overhauling
پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
overhauls
پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
Other Matches
to pick up
سوارکردن
horse
برپشت سوارکردن
pickup
سوارکردن گرفتن
restaging
جابجا کردن سوارکردن نفرات
pickup point
نقطه سوار شدن یا سوارکردن
pick up
<idiom>
سوارکردن مسافر ،دریافت کردن
gimbal
سوارکردن قطعهای بریک حلقه نگهدارنده ازاد
revived
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revive
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revives
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
reeducate
دوباره تربیت و هدایت کردن دوباره اموزش دادن
reship
دوباره در کشتی گذاشتن دوباره حمل کردن
unregenerated
دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
unregenerate
دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
regained
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regaining
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regains
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regain
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
head load control
روش الکتریکی که برای سوارکردن نوک ها روی وسیله پیش از خواندن یا نوشتن بکار می رود
loops
تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
looped
تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
loop
تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
reopened
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopen
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopens
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopening
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
redintegrate
دوباره درست کردن دوباره بر قرار کردن
on more
دوباره
anew
دوباره
again
دوباره
revet
دوباره
afresh
دوباره
de novo
دوباره
continually
دوباره و دوباره
bis
دوباره
restart
شروع دوباره
rewritten
دوباره نویسی
resorption
بلع دوباره
rewritten
دوباره نوشتن
rewriting
دوباره نوشتن
rewrote
دوباره نوشتن
reissued
دوباره منتشرکردن
reissues
دوباره منتشرکردن
reissuing
دوباره منتشرکردن
rewriting
دوباره نویسی
reissue
دوباره منتشرکردن
resurge
دوباره برخاستن
retransmit
دوباره فرستادن
rewrote
دوباره نویسی
revest
دوباره گماشتن
rewrites
دوباره نویسی
rewrites
دوباره نوشتن
refills
دوباره پرکردن
refilling
دوباره پر کردن
refilling
دوباره پرکردن
refilled
دوباره پر کردن
refilled
دوباره پرکردن
refill
دوباره پر کردن
refill
دوباره پرکردن
redevelop
دوباره فاهرکردن
redeveloped
دوباره فاهرکردن
redeveloping
دوباره فاهرکردن
refills
دوباره پر کردن
re-runs
دوباره دویدن
re-running
دوباره دویدن
rewrite
دوباره نویسی
rewrite
دوباره نوشتن
rewake
دوباره برانگیختن
rewriter
دوباره نویس
second check
بررسی دوباره
to come again
دوباره امدن
twice born
دوباره زاد
remakes
دوباره سازی
re-ran
دوباره دویدن
re-run
دوباره دویدن
redevelops
دوباره فاهرکردن
plerosis
دوباره پرشدن
recoat
دوباره اندودن
redintegrate
دوباره مستقرشونده
fox message
پیام دوباره
reelect
دوباره گزیدن
recapturing
دوباره تسخیرکردن
recaptures
دوباره تسخیرکردن
recaptured
دوباره تسخیرکردن
recapture
دوباره تسخیرکردن
reenagement
استخدام دوباره
reproducing
دوباره تولیدکردن
reproduces
دوباره تولیدکردن
recature
دوباره تسخیرکردن
recurring
دوباره فاهرشونده
rebirth
تولد دوباره
re construction
دوباره سازی
re count
دوباره شمردن
re echo
دوباره برگرداندن
once more
دوباره باردیگر
re edify
دوباره ساختن
reedify
دوباره ساختن
re establishment
دوباره برقرارسازی
re fuse
دوباره گداختن
digamy
عروسی دوباره
reproductions
تولید دوباره
reproduction
تولید دوباره
refillable
دوباره پر کردنی
reproduced
دوباره تولیدکردن
refresh
دوباره پر کردن
repass
دوباره عبورکردن
repeated test
ازمون دوباره
repiece
دوباره سر هم دادن
replenishment
دوباره پرکردن
reproducer
دوباره تولیدکننده
repullulate
دوباره درامدن
resorb
دوباره بعلیدن
rejoins
دوباره پیوستن به
rejoining
دوباره پیوستن به
rejoined
دوباره پیوستن به
refreshed
دوباره پر کردن
refreshes
دوباره پر کردن
replenish
دوباره پر کردن
reproduce
دوباره تولیدکردن
regorge
دوباره فروبردن
rehear
دوباره شنیدن
reinvest
دوباره گماشتن
refreshingly
دوباره سازی
refreshing
دوباره سازی
reconstructions
دوباره سازی
reconstruction
دوباره سازی
replenishing
دوباره پر کردن
replenishes
دوباره پر کردن
replenished
دوباره پر کردن
rejoin
دوباره پیوستن به
Come again
<idiom>
دوباره تکرار کن.
readjust
دوباره تعدیل
repeat
دوباره ساختن
A fresh lease of life.
عمر دوباره
reworked
دوباره ورزیدن
come back
دوباره مد شدن
retaking
دوباره گرفتن
repeats
دوباره ساختن
reseats
دوباره نشاندن
reseating
دوباره نشاندن
reseated
دوباره نشاندن
reseat
دوباره نشاندن
readjusted
دوباره تعدیل
double-check
<idiom>
دوباره چک کردن
rally
دوباره بکارانداختن
retaken
دوباره گرفتن
rallies
دوباره بکارانداختن
reworks
دوباره ورزیدن
refloated
دوباره به اب انداختن
refloating
دوباره به اب انداختن
refloats
دوباره به اب انداختن
retakes
دوباره گرفتن
reworking
دوباره ورزیدن
readjusts
دوباره تعدیل
readjusting
دوباره تعدیل
rework
دوباره ورزیدن
renders
دوباره دادن
reinstate
دوباره گماشتن
repeat
دوباره گفتن
refloat
دوباره به اب انداختن
encores
دوباره بنوازید
resold
دوباره فروختن
render
دوباره دادن
reinstating
دوباره گماشتن
reinstated
دوباره گماشتن
retake
دوباره گرفتن
remake
دوباره سازی
repeats
دوباره گفتن
encore
دوباره بنوازید
rallied
دوباره بکارانداختن
rendered
دوباره دادن
resell
دوباره فروختن
reinstates
دوباره گماشتن
reselling
دوباره فروختن
resells
دوباره فروختن
reentrant
دوباره داخل شونده
reenlistment
دوباره به خدمت فراخواندن
reengage
دوباره استخدام کردن
reworks
دوباره انجام دادن
rewiring
دوباره تلگراف زدن
rewiring
دوباره سیمکشی کردن
reemploy
دوباره استخدام کردن
yet another
دوباره یکی دیگر
come back
<idiom>
دوباره معروف شدن
reexamine
دوباره امتحان کردن
rejuveoize
دوباره جوان شدن
rejuveoize
دوباره جوان کردن
reworked
دوباره انجام دادن
rework
دوباره انجام دادن
rejuvenesce
دوباره جوان شدن
refresh circuitry
مدار دوباره سازی
reworking
دوباره انجام دادن
reimport
دوباره وارد کردن
reinstall
دوباره برقرار کردن
reinstall
دوباره کار گذاشتن
reforge
دوباره برسندان کوفتن
reinsure
دوباره بیمه کردن
reinterpret
دوباره تفسیر کردن
reforge
دوباره جعل کردن
reoccupy
دوباره اغاز کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com