English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (34 milliseconds)
English Persian
rewire دوباره سیمکشی کردن
rewired دوباره سیمکشی کردن
rewires دوباره سیمکشی کردن
rewiring دوباره سیمکشی کردن
Other Matches
reopens دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopened دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopen دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopening دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
revive دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revived دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revives دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
reeducate دوباره تربیت و هدایت کردن دوباره اموزش دادن
reship دوباره در کشتی گذاشتن دوباره حمل کردن
regained دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regaining دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regain دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regains دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
redintegrate دوباره درست کردن دوباره بر قرار کردن
wiring symbols نشانههای سیمکشی
printed wiring سیمکشی چاپی
interior wiring سیمکشی داخل
inside wiring سیمکشی داخل
overhead line سیمکشی هوایی
open wiring سیمکشی باز
hot wire wiring سیمکشی با سیم گرم
knob and tube wiring سیمکشی با مقره و لوله
unregenerate دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
unregenerated دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
tempering (metallurgy) بازپخت [سخت گردانی] [دوباره گرم کردن پس ازسرد کردن] [فلز کاری]
revamps دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamping دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamped دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamp دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
overpacking دوباره لفاف کردن یا بسته بندی کردن
relay دوباره پخش کردن اعلام خبر کردن
relays دوباره پخش کردن اعلام خبر کردن
relayed دوباره پخش کردن اعلام خبر کردن
refreshed دوباره پر کردن
refilling دوباره پر کردن
replenish دوباره پر کردن
refilled دوباره پر کردن
refill دوباره پر کردن
refills دوباره پر کردن
replenishing دوباره پر کردن
replenished دوباره پر کردن
refresh دوباره پر کردن
double-check <idiom> دوباره چک کردن
replenishes دوباره پر کردن
refreshes دوباره پر کردن
looped تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
loops تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
loop تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
redeveloping دوباره پیشرفته کردن
reorganised دوباره متشکل کردن
reschedule دوباره برنامهریزی کردن
retrocede دوباره واگذار کردن
reasure دوباره بیمه کردن
rephrasing دوباره عبارتبندی کردن
reassociate دوباره متحد کردن
reinterpret دوباره تفسیر کردن
regains دوباره تصرف کردن
rescheduled دوباره برنامهریزی کردن
recollected دوباره جمع کردن
redevelops دوباره پیشرفته کردن
regaining دوباره تصرف کردن
relives دوباره تجربه کردن
cold start دوباره روشن کردن
rescheduling دوباره برنامهریزی کردن
reschedules دوباره برنامهریزی کردن
re establish دوباره تاسیس کردن
remonetize دوباره رایج کردن
reassociate دوباره معاشرت کردن
remarried دوباره عروسی کردن
recollect دوباره جمع کردن
rebuilds دوباره ساختمان کردن
reopen دوباره باز کردن
rephrases دوباره عبارتبندی کردن
recollects دوباره جمع کردن
reinstate دوباره برقرار کردن
redistributing دوباره پخش کردن
re strain دوباره صاف کردن
re sort دوباره جور کردن
re paving دوباره فرش کردن
retaking دوباره تسخیر کردن
rejuveoize دوباره جوان کردن
reinstated دوباره برقرار کردن
reinstates دوباره برقرار کردن
relive دوباره تجربه کردن
retranslate دوباره ترجمه کردن
reinstating دوباره برقرار کردن
re form دوباره درست کردن
relived دوباره تجربه کردن
re export دوباره صادر کردن
retransmit دوباره مخابره کردن
reliving دوباره تجربه کردن
redistributes دوباره پخش کردن
rephrased دوباره عبارتبندی کردن
restart روشن کردن دوباره
regained دوباره تصرف کردن
rephrase دوباره عبارتبندی کردن
recollecting دوباره جمع کردن
reuse دوباره استفاده کردن
recondition دوباره درست کردن
redistribute دوباره پخش کردن
reconditioned دوباره درست کردن
revalidate دوباره پادار کردن
regain دوباره تصرف کردن
reconditions دوباره درست کردن
redistributed دوباره پخش کردن
redeliver دوباره مستخلص کردن
rebind دوباره صحافی کردن
republish دوباره منتشر کردن
re-examines دوباره بازپرسی کردن
re-examined دوباره بازپرسی کردن
revises دوباره چاپ کردن
re-examine دوباره بازپرسی کردن
reforge دوباره جعل کردن
re examine دوباره بازپرسی کردن
reorder دوباره مرتب کردن
retake دوباره تسخیر کردن
resorb دوباره جذب کردن
re-examining دوباره بازپرسی کردن
resurfaces دوباره روکاری کردن
resurface دوباره روکاری کردن
rewake دوباره بیدار کردن
reproduces دوباره چاپ کردن
republish دوباره چاپ کردن
reopens دوباره باز کردن
resurfaced دوباره روکاری کردن
reappraise دوباره ارزیابی کردن
reproduce دوباره چاپ کردن
reimport دوباره وارد کردن
renegotiate دوباره مذاکره کردن
retaken دوباره تسخیر کردن
regarding دوباره تسطیح کردن
recommit دوباره زندان کردن
recompose دوباره انشاء کردن
revisiting دوباره ملاقات کردن
reoccupy دوباره اغاز کردن
revisited دوباره ملاقات کردن
revisit دوباره ملاقات کردن
reexamine دوباره امتحان کردن
retakes دوباره تسخیر کردن
reengage دوباره استخدام کردن
reopening دوباره باز کردن
reinstall دوباره برقرار کردن
reemploy دوباره استخدام کردن
reactivate دوباره فعال کردن
reactivated دوباره فعال کردن
reinsure دوباره بیمه کردن
reactivates دوباره فعال کردن
reactivating دوباره فعال کردن
reproduced دوباره چاپ کردن
revisits دوباره ملاقات کردن
back fill عمل دوباره پر کردن
rebuild دوباره ساختمان کردن
remarry دوباره عروسی کردن
oversrike دوباره چاپ کردن
retry دوباره ازمایش کردن
revaluing دوباره ارزیابی کردن
revalues دوباره ارزیابی کردن
rejuvenated دوباره جوان کردن
reorganising دوباره متشکل کردن
retry دوباره محاکمه کردن
redirects دوباره راهنمایی کردن
redeveloped دوباره پیشرفته کردن
redirecting دوباره راهنمایی کردن
remarries دوباره عروسی کردن
reorganises دوباره متشکل کردن
rejuvenate دوباره جوان کردن
re establish دوباره برپا کردن
redirect دوباره راهنمایی کردن
rejuvenates دوباره جوان کردن
rejuvenating دوباره جوان کردن
redirected دوباره راهنمایی کردن
revalued دوباره ارزیابی کردن
revalue دوباره ارزیابی کردن
revising دوباره چاپ کردن
reappraises دوباره ارزیابی کردن
redefining دوباره تعریف کردن
reappraising دوباره ارزیابی کردن
redefines دوباره تعریف کردن
redefined دوباره تعریف کردن
redefine دوباره تعریف کردن
reappraised دوباره ارزیابی کردن
reproducing دوباره چاپ کردن
revise دوباره چاپ کردن
redevelop دوباره پیشرفته کردن
reopened دوباره باز کردن
recalculate دوباره حساب کردن
reorganizing دوباره متشکل کردن
reorganized دوباره متشکل کردن
reorganize دوباره متشکل کردن
reorganizes دوباره متشکل کردن
repair جبران کردن دوباره دایر کردن
repaired جبران کردن دوباره دایر کردن
redressed دوباره پوشیدن جبران کردن
reestablish دوباره بر قرار یا تاسیس کردن
iterate دوباره گفتن بازگو کردن
rearm دوباره مسلح شدن یا کردن
regenerates دوباره خلق شدن یا کردن
rearmed دوباره مسلح شدن یا کردن
redresses دوباره پوشیدن جبران کردن
rearms دوباره مسلح شدن یا کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com