English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (42 milliseconds)
English Persian
reactivate دوباره فعال کردن
reactivated دوباره فعال کردن
reactivates دوباره فعال کردن
reactivating دوباره فعال کردن
Other Matches
reopen دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopens دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopening دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopened دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
revived دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revives دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revive دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
reeducate دوباره تربیت و هدایت کردن دوباره اموزش دادن
reship دوباره در کشتی گذاشتن دوباره حمل کردن
regains دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regaining دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regained دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regain دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
redintegrate دوباره درست کردن دوباره بر قرار کردن
active هدف فعال خط مشی فعال
inactivate غیر فعال کردن ناو از رده خارج کردن یکان
activated فعال کردن
activates فعال کردن
activate فعال کردن
activate فعال کردن
whip up <idiom> فعال کردن
activate فعال کردن
activating فعال کردن
activation فعال کردن
arm 1-فراهم کردن وسیله یا ماشین یا تابع برای عمل یا ورودی ها 2-مشخص کردن خط وط وقفه فعال
inactivate غیر فعال کردن
commissioning the ship فعال کردن کشتی
deactivate غیر فعال کردن
deactivated غیر فعال کردن
deactivates غیر فعال کردن
deactivating غیر فعال کردن
activated فعال کردن بفعالیت پرداختن بکارانداختن
activates فعال کردن بفعالیت پرداختن بکارانداختن
activating فعال کردن بفعالیت پرداختن بکارانداختن
unregenerate دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
unregenerated دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
activates فعال کردن تخلیص کردن
activating فعال کردن تخلیص کردن
activated فعال کردن تخلیص کردن
unmount برای آگاه کردن سیستم عامل از اینکه دیسک درایو فعال نیست
tempering (metallurgy) بازپخت [سخت گردانی] [دوباره گرم کردن پس ازسرد کردن] [فلز کاری]
revamped دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamping دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamp دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamps دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
relay دوباره پخش کردن اعلام خبر کردن
relayed دوباره پخش کردن اعلام خبر کردن
overpacking دوباره لفاف کردن یا بسته بندی کردن
relays دوباره پخش کردن اعلام خبر کردن
refill دوباره پر کردن
refills دوباره پر کردن
refilled دوباره پر کردن
double-check <idiom> دوباره چک کردن
refilling دوباره پر کردن
replenishes دوباره پر کردن
refreshes دوباره پر کردن
replenishing دوباره پر کردن
replenish دوباره پر کردن
refreshed دوباره پر کردن
refresh دوباره پر کردن
replenished دوباره پر کردن
loop تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
loops تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
looped تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
reassociate دوباره معاشرت کردن
reasure دوباره بیمه کردن
reassociate دوباره متحد کردن
rebind دوباره صحافی کردن
back fill عمل دوباره پر کردن
rejuvenates دوباره جوان کردن
redeveloping دوباره پیشرفته کردن
recalculate دوباره حساب کردن
revising دوباره چاپ کردن
recondition دوباره درست کردن
redevelop دوباره پیشرفته کردن
revises دوباره چاپ کردن
re strain دوباره صاف کردن
redeveloped دوباره پیشرفته کردن
retry دوباره محاکمه کردن
reforge دوباره جعل کردن
reorganized دوباره متشکل کردن
reinstated دوباره برقرار کردن
revise دوباره چاپ کردن
reinstates دوباره برقرار کردن
reinstating دوباره برقرار کردن
rejuvenating دوباره جوان کردن
re form دوباره درست کردن
restart روشن کردن دوباره
re paving دوباره فرش کردن
re sort دوباره جور کردن
rejuvenated دوباره جوان کردن
rejuvenate دوباره جوان کردن
reinstall دوباره برقرار کردن
reappraise دوباره ارزیابی کردن
rebuilds دوباره ساختمان کردن
regarding دوباره تسطیح کردن
reorder دوباره مرتب کردن
reproduce دوباره چاپ کردن
redeliver دوباره مستخلص کردن
reinsure دوباره بیمه کردن
reinterpret دوباره تفسیر کردن
recompose دوباره انشاء کردن
reproduces دوباره چاپ کردن
reoccupy دوباره اغاز کردن
remonetize دوباره رایج کردن
renegotiate دوباره مذاکره کردن
reappraised دوباره ارزیابی کردن
reproducing دوباره چاپ کردن
republish دوباره چاپ کردن
reengage دوباره استخدام کردن
reconditioned دوباره درست کردن
reconditions دوباره درست کردن
reemploy دوباره استخدام کردن
reexamine دوباره امتحان کردن
resorb دوباره جذب کردن
recommit دوباره زندان کردن
rejuveoize دوباره جوان کردن
reimport دوباره وارد کردن
reappraising دوباره ارزیابی کردن
reappraises دوباره ارزیابی کردن
rebuild دوباره ساختمان کردن
reproduced دوباره چاپ کردن
retrocede دوباره واگذار کردن
rewire دوباره سیمکشی کردن
reopened دوباره باز کردن
revisit دوباره ملاقات کردن
rewired دوباره سیمکشی کردن
reopens دوباره باز کردن
rewires دوباره سیمکشی کردن
redirects دوباره راهنمایی کردن
rewiring دوباره سیمکشی کردن
redirecting دوباره راهنمایی کردن
reopen دوباره باز کردن
retaking دوباره تسخیر کردن
retakes دوباره تسخیر کردن
reopening دوباره باز کردن
resurface دوباره روکاری کردن
rewake دوباره بیدار کردن
resurfaced دوباره روکاری کردن
resurfaces دوباره روکاری کردن
retake دوباره تسخیر کردن
oversrike دوباره چاپ کردن
retaken دوباره تسخیر کردن
regain دوباره تصرف کردن
revisited دوباره ملاقات کردن
redirected دوباره راهنمایی کردن
regains دوباره تصرف کردن
re-examining دوباره بازپرسی کردن
regained دوباره تصرف کردن
re-examines دوباره بازپرسی کردن
re-examined دوباره بازپرسی کردن
re-examine دوباره بازپرسی کردن
re examine دوباره بازپرسی کردن
regaining دوباره تصرف کردن
cold start دوباره روشن کردن
reorganised دوباره متشکل کردن
reorganises دوباره متشکل کردن
reorganising دوباره متشکل کردن
revisiting دوباره ملاقات کردن
redirect دوباره راهنمایی کردن
revisits دوباره ملاقات کردن
revaluing دوباره ارزیابی کردن
revalues دوباره ارزیابی کردن
revalued دوباره ارزیابی کردن
reorganizes دوباره متشکل کردن
revalue دوباره ارزیابی کردن
reorganize دوباره متشکل کردن
reinstate دوباره برقرار کردن
republish دوباره منتشر کردن
reschedules دوباره برنامهریزی کردن
redevelops دوباره پیشرفته کردن
re establish دوباره تاسیس کردن
reuse دوباره استفاده کردن
rescheduled دوباره برنامهریزی کردن
recollects دوباره جمع کردن
rephrasing دوباره عبارتبندی کردن
rephrases دوباره عبارتبندی کردن
rephrased دوباره عبارتبندی کردن
redistributed دوباره پخش کردن
rephrase دوباره عبارتبندی کردن
redistributing دوباره پخش کردن
remarries دوباره عروسی کردن
recollect دوباره جمع کردن
remarry دوباره عروسی کردن
recollected دوباره جمع کردن
recollecting دوباره جمع کردن
redefine دوباره تعریف کردن
rescheduling دوباره برنامهریزی کردن
revalidate دوباره پادار کردن
retry دوباره ازمایش کردن
re export دوباره صادر کردن
retransmit دوباره مخابره کردن
redefining دوباره تعریف کردن
reorganizing دوباره متشکل کردن
reschedule دوباره برنامهریزی کردن
re establish دوباره برپا کردن
redefines دوباره تعریف کردن
relive دوباره تجربه کردن
relived دوباره تجربه کردن
remarried دوباره عروسی کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com