Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (35 milliseconds)
English
Persian
reassociate
دوباره متحد کردن
Other Matches
reopening
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopened
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopens
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopen
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
revive
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revived
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revives
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
reeducate
دوباره تربیت و هدایت کردن دوباره اموزش دادن
reship
دوباره در کشتی گذاشتن دوباره حمل کردن
regains
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regain
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regaining
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regained
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
redintegrate
دوباره درست کردن دوباره بر قرار کردن
ally
متحد کردن
accrete
متحد کردن
allying
متحد کردن
federated
متحد کردن
unifying
متحد کردن
unify
متحد کردن
federating
متحد کردن
federate
متحد کردن
uniting
متحد کردن
unites
متحد کردن
band
متحد کردن
federates
متحد کردن
bands
متحد کردن
unifies
متحد کردن
unite
متحد کردن
joins
گراییدن متحد کردن
leagues
اتحاد متحد کردن
joined
گراییدن متحد کردن
herd
متحد کردن گروه
herding
متحد کردن گروه
league
اتحاد متحد کردن
herds
متحد کردن گروه
herded
متحد کردن گروه
join
گراییدن متحد کردن
consociate
متحد کردن پیوستن
to unionize
[American E]
متحد کردن
[مثال کارگران]
to unionise
[British E]
متحد کردن
[مثال کارگران]
unionised
متحد کردن بشکل اتحادیه دراوردن
unionized
متحد کردن بشکل اتحادیه دراوردن
unionize
متحد کردن بشکل اتحادیه دراوردن
unionization
متحد کردن بشکل اتحادیه دراوردن
unionizing
متحد کردن بشکل اتحادیه دراوردن
unionising
متحد کردن بشکل اتحادیه دراوردن
unionises
متحد کردن بشکل اتحادیه دراوردن
league
مجمع جامعه متحد کردن یا شدن
unionizes
متحد کردن بشکل اتحادیه دراوردن
leagues
مجمع جامعه متحد کردن یا شدن
uniting
متحد کردن ترکیب کردن
unites
متحد کردن ترکیب کردن
unite
متحد کردن ترکیب کردن
unregenerate
دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
unregenerated
دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
tempering (metallurgy)
بازپخت
[سخت گردانی]
[دوباره گرم کردن پس ازسرد کردن]
[فلز کاری]
revamped
دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamp
دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamping
دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamps
دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
relayed
دوباره پخش کردن اعلام خبر کردن
relays
دوباره پخش کردن اعلام خبر کردن
relay
دوباره پخش کردن اعلام خبر کردن
overpacking
دوباره لفاف کردن یا بسته بندی کردن
refreshed
دوباره پر کردن
replenishing
دوباره پر کردن
replenishes
دوباره پر کردن
refills
دوباره پر کردن
replenished
دوباره پر کردن
replenish
دوباره پر کردن
refilling
دوباره پر کردن
refilled
دوباره پر کردن
refreshes
دوباره پر کردن
double-check
<idiom>
دوباره چک کردن
refill
دوباره پر کردن
refresh
دوباره پر کردن
looped
تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
loops
تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
loop
تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
redirecting
دوباره راهنمایی کردن
remarried
دوباره عروسی کردن
revising
دوباره چاپ کردن
redirected
دوباره راهنمایی کردن
remarry
دوباره عروسی کردن
redirects
دوباره راهنمایی کردن
remarries
دوباره عروسی کردن
revises
دوباره چاپ کردن
reopen
دوباره باز کردن
recollects
دوباره جمع کردن
rejuvenating
دوباره جوان کردن
rejuvenates
دوباره جوان کردن
reopened
دوباره باز کردن
reopening
دوباره باز کردن
revalues
دوباره ارزیابی کردن
reopens
دوباره باز کردن
revalue
دوباره ارزیابی کردن
re-examining
دوباره بازپرسی کردن
rejuvenated
دوباره جوان کردن
re-examined
دوباره بازپرسی کردن
re-examine
دوباره بازپرسی کردن
re examine
دوباره بازپرسی کردن
rejuvenate
دوباره جوان کردن
recollect
دوباره جمع کردن
recollected
دوباره جمع کردن
cold start
دوباره روشن کردن
back fill
عمل دوباره پر کردن
reinstate
دوباره برقرار کردن
revise
دوباره چاپ کردن
reproduce
دوباره چاپ کردن
rebuilds
دوباره ساختمان کردن
rebuild
دوباره ساختمان کردن
reinstating
دوباره برقرار کردن
recondition
دوباره درست کردن
reinstates
دوباره برقرار کردن
revalued
دوباره ارزیابی کردن
reconditioned
دوباره درست کردن
reproduced
دوباره چاپ کردن
reconditions
دوباره درست کردن
reproduces
دوباره چاپ کردن
reproducing
دوباره چاپ کردن
reinstated
دوباره برقرار کردن
recollecting
دوباره جمع کردن
retrocede
دوباره واگذار کردن
rescheduled
دوباره برنامهریزی کردن
reassociate
دوباره معاشرت کردن
reschedule
دوباره برنامهریزی کردن
rephrasing
دوباره عبارتبندی کردن
rephrases
دوباره عبارتبندی کردن
rephrased
دوباره عبارتبندی کردن
reappraising
دوباره ارزیابی کردن
rephrase
دوباره عبارتبندی کردن
resorb
دوباره جذب کردن
republish
دوباره منتشر کردن
republish
دوباره چاپ کردن
reasure
دوباره بیمه کردن
restart
روشن کردن دوباره
reschedules
دوباره برنامهریزی کردن
re sort
دوباره جور کردن
retransmit
دوباره مخابره کردن
re strain
دوباره صاف کردن
retranslate
دوباره ترجمه کردن
reappraise
دوباره ارزیابی کردن
revalidate
دوباره پادار کردن
reappraised
دوباره ارزیابی کردن
reuse
دوباره استفاده کردن
reappraises
دوباره ارزیابی کردن
retry
دوباره ازمایش کردن
retry
دوباره محاکمه کردن
rescheduling
دوباره برنامهریزی کردن
rebind
دوباره صحافی کردن
reorder
دوباره مرتب کردن
reoccupy
دوباره اغاز کردن
redistribute
دوباره پخش کردن
reforge
دوباره جعل کردن
reexamine
دوباره امتحان کردن
redevelops
دوباره پیشرفته کردن
reengage
دوباره استخدام کردن
reemploy
دوباره استخدام کردن
redeveloping
دوباره پیشرفته کردن
redeliver
دوباره مستخلص کردن
recompose
دوباره انشاء کردن
redeveloped
دوباره پیشرفته کردن
recommit
دوباره زندان کردن
redevelop
دوباره پیشرفته کردن
redistributed
دوباره پخش کردن
redistributes
دوباره پخش کردن
renegotiate
دوباره مذاکره کردن
remonetize
دوباره رایج کردن
reinterpret
دوباره تفسیر کردن
reinsure
دوباره بیمه کردن
reinstall
دوباره برقرار کردن
reimport
دوباره وارد کردن
reliving
دوباره تجربه کردن
relives
دوباره تجربه کردن
relived
دوباره تجربه کردن
relive
دوباره تجربه کردن
rejuveoize
دوباره جوان کردن
redistributing
دوباره پخش کردن
re-examines
دوباره بازپرسی کردن
rewake
دوباره بیدار کردن
regaining
دوباره تصرف کردن
recalculate
دوباره حساب کردن
retaking
دوباره تسخیر کردن
regain
دوباره تصرف کردن
regained
دوباره تصرف کردن
revaluing
دوباره ارزیابی کردن
retakes
دوباره تسخیر کردن
redefining
دوباره تعریف کردن
regains
دوباره تصرف کردن
retaken
دوباره تسخیر کردن
reorganised
دوباره متشکل کردن
reorganises
دوباره متشکل کردن
reorganising
دوباره متشکل کردن
revisits
دوباره ملاقات کردن
revisiting
دوباره ملاقات کردن
redirect
دوباره راهنمایی کردن
redefine
دوباره تعریف کردن
redefined
دوباره تعریف کردن
redefines
دوباره تعریف کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com