Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (42 milliseconds)
English
Persian
retransmit
دوباره مخابره کردن
Other Matches
reopen
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopened
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopening
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopens
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
revive
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revived
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revives
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
reeducate
دوباره تربیت و هدایت کردن دوباره اموزش دادن
reship
دوباره در کشتی گذاشتن دوباره حمل کردن
analog transmission
انتقال یا مخابره قیاسی مخابره انالوگ
regained
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regain
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regains
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regaining
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
serial transmission
مخابره سری مخابره نوبتی
redintegrate
دوباره درست کردن دوباره بر قرار کردن
agent authentication
معرفی قسمت مخابره کننده اعلام معرف مخابره کننده
signal
مخابره کردن
transmissions
مخابره کردن
squawked
مخابره کردن
squawks
مخابره کردن
wires
مخابره کردن
transmission
مخابره کردن
dispateh
مخابره کردن
squawk
مخابره کردن
communicating
مخابره کردن
signaled
مخابره کردن
wire
مخابره کردن
signalled
مخابره کردن
service message
پیام ازمایش خط مخابره پیام مخصوص شروع مخابره
despatches
مخابره کردن ارسال
dispatches
مخابره کردن ارسال
despatched
مخابره کردن ارسال
dispatched
مخابره کردن ارسال
despatching
مخابره کردن ارسال
radioed
با بی سیم مخابره کردن
radio
با بی سیم مخابره کردن
radios
با بی سیم مخابره کردن
radioing
با بی سیم مخابره کردن
dispatch
مخابره کردن ارسال
semaphore
بوسیله پرچم مخابره کردن
signaled
مخابره کردن علامت دادن
signal
مخابره کردن علامت دادن
signalled
مخابره کردن علامت دادن
wirelesses
بابی سیم تلگراف مخابره کردن
wireless
بابی سیم تلگراف مخابره کردن
communicates
مخابره کردن ارتباط حاصل کردن
communicated
مخابره کردن ارتباط حاصل کردن
dispatched
ارسال کردن حمل مخابره کردن
dispatch
ارسال کردن حمل مخابره کردن
despatches
ارسال کردن حمل مخابره کردن
despatched
ارسال کردن حمل مخابره کردن
communicate
مخابره کردن ارتباط حاصل کردن
despatching
ارسال کردن حمل مخابره کردن
dispatches
ارسال کردن حمل مخابره کردن
unregenerated
دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
unregenerate
دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
tempering (metallurgy)
بازپخت
[سخت گردانی]
[دوباره گرم کردن پس ازسرد کردن]
[فلز کاری]
revamps
دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamping
دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamped
دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamp
دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
relay
دوباره پخش کردن اعلام خبر کردن
relayed
دوباره پخش کردن اعلام خبر کردن
relays
دوباره پخش کردن اعلام خبر کردن
overpacking
دوباره لفاف کردن یا بسته بندی کردن
double-check
<idiom>
دوباره چک کردن
refresh
دوباره پر کردن
refilling
دوباره پر کردن
refreshed
دوباره پر کردن
replenishing
دوباره پر کردن
replenished
دوباره پر کردن
refills
دوباره پر کردن
replenishes
دوباره پر کردن
refreshes
دوباره پر کردن
replenish
دوباره پر کردن
refilled
دوباره پر کردن
refill
دوباره پر کردن
loop
تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
loops
تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
looped
تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
redistributes
دوباره پخش کردن
reproducing
دوباره چاپ کردن
oversrike
دوباره چاپ کردن
rejuveoize
دوباره جوان کردن
reconditioned
دوباره درست کردن
redistributed
دوباره پخش کردن
resurfaces
دوباره روکاری کردن
reforge
دوباره جعل کردن
reliving
دوباره تجربه کردن
revise
دوباره چاپ کردن
retaking
دوباره تسخیر کردن
redistributing
دوباره پخش کردن
renegotiate
دوباره مذاکره کردن
relive
دوباره تجربه کردن
retakes
دوباره تسخیر کردن
reorganising
دوباره متشکل کردن
remonetize
دوباره رایج کردن
relived
دوباره تجربه کردن
relives
دوباره تجربه کردن
retake
دوباره تسخیر کردن
reappraises
دوباره ارزیابی کردن
redefined
دوباره تعریف کردن
reschedule
دوباره برنامهریزی کردن
reorganize
دوباره متشکل کردن
redevelop
دوباره پیشرفته کردن
regarding
دوباره تسطیح کردن
reinterpret
دوباره تفسیر کردن
reorganized
دوباره متشکل کردن
rephrasing
دوباره عبارتبندی کردن
reorganises
دوباره متشکل کردن
rescheduling
دوباره برنامهریزی کردن
rescheduled
دوباره برنامهریزی کردن
reschedules
دوباره برنامهریزی کردن
reappraised
دوباره ارزیابی کردن
regains
دوباره تصرف کردن
reappraise
دوباره ارزیابی کردن
regaining
دوباره تصرف کردن
reappraising
دوباره ارزیابی کردن
reorganised
دوباره متشکل کردن
redeveloped
دوباره پیشرفته کردن
reorganizes
دوباره متشکل کردن
resurface
دوباره روکاری کردن
redefines
دوباره تعریف کردن
retaken
دوباره تسخیر کردن
redefine
دوباره تعریف کردن
recondition
دوباره درست کردن
redevelops
دوباره پیشرفته کردن
regain
دوباره تصرف کردن
cold start
دوباره روشن کردن
redistribute
دوباره پخش کردن
reimport
دوباره وارد کردن
redefining
دوباره تعریف کردن
reinsure
دوباره بیمه کردن
reorganizing
دوباره متشکل کردن
rephrases
دوباره عبارتبندی کردن
rephrased
دوباره عبارتبندی کردن
resurfaced
دوباره روکاری کردن
redeveloping
دوباره پیشرفته کردن
rephrase
دوباره عبارتبندی کردن
reinstall
دوباره برقرار کردن
regained
دوباره تصرف کردن
reproduce
دوباره چاپ کردن
rebuilds
دوباره ساختمان کردن
recompose
دوباره انشاء کردن
recommit
دوباره زندان کردن
redirects
دوباره راهنمایی کردن
redirecting
دوباره راهنمایی کردن
redirected
دوباره راهنمایی کردن
back fill
عمل دوباره پر کردن
recalculate
دوباره حساب کردن
redirect
دوباره راهنمایی کردن
recollects
دوباره جمع کردن
re examine
دوباره بازپرسی کردن
re-examining
دوباره بازپرسی کردن
re-examines
دوباره بازپرسی کردن
remarry
دوباره عروسی کردن
rebuild
دوباره ساختمان کردن
re-examined
دوباره بازپرسی کردن
recollected
دوباره جمع کردن
re-examine
دوباره بازپرسی کردن
redeliver
دوباره مستخلص کردن
recollecting
دوباره جمع کردن
rebind
دوباره صحافی کردن
rewake
دوباره بیدار کردن
re establish
دوباره تاسیس کردن
resorb
دوباره جذب کردن
revalidate
دوباره پادار کردن
reuse
دوباره استفاده کردن
restart
روشن کردن دوباره
retry
دوباره محاکمه کردن
re export
دوباره صادر کردن
retry
دوباره ازمایش کردن
re form
دوباره درست کردن
retranslate
دوباره ترجمه کردن
re establish
دوباره برپا کردن
reasure
دوباره بیمه کردن
reassociate
دوباره معاشرت کردن
reassociate
دوباره متحد کردن
republish
دوباره چاپ کردن
republish
دوباره منتشر کردن
re strain
دوباره صاف کردن
re sort
دوباره جور کردن
retrocede
دوباره واگذار کردن
re paving
دوباره فرش کردن
reinstate
دوباره برقرار کردن
recollect
دوباره جمع کردن
reopen
دوباره باز کردن
reproduced
دوباره چاپ کردن
reinstating
دوباره برقرار کردن
reinstates
دوباره برقرار کردن
revisit
دوباره ملاقات کردن
reinstated
دوباره برقرار کردن
reactivated
دوباره فعال کردن
reoccupy
دوباره اغاز کردن
revisited
دوباره ملاقات کردن
reengage
دوباره استخدام کردن
reactivates
دوباره فعال کردن
revising
دوباره چاپ کردن
reactivate
دوباره فعال کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com