English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (38 milliseconds)
English Persian
renegotiate دوباره مذاکره کردن
Other Matches
reopens دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopening دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopened دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopen دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
revives دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revived دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revive دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
reeducate دوباره تربیت و هدایت کردن دوباره اموزش دادن
reship دوباره در کشتی گذاشتن دوباره حمل کردن
regained دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regain دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regaining دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regains دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
redintegrate دوباره درست کردن دوباره بر قرار کردن
negotiate مذاکره کردن
discuss مذاکره کردن
negotiates مذاکره کردن
parleys مذاکره کردن
parley مذاکره کردن
parleying مذاکره کردن
negotiating مذاکره کردن
negotiated مذاکره کردن
debate مذاکره کردن
parleyed مذاکره کردن
conversing مذاکره کردن امیزش
converses مذاکره کردن امیزش
converse مذاکره کردن امیزش
conversed مذاکره کردن امیزش
to talk out a bill مذاکره کردن در باره لایحهای انقدرکه موکول ببعدگرد د
unregenerate دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
unregenerated دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
pourparler جلسه غیررسمی برای مذاکره در اطراف عهد نامه یا موافقت نامه تبادل نظر کردن
pourparley جلسه غیررسمی برای مذاکره در اطراف عهد نامه یا موافقت نامه تبادل نظر کردن
tempering (metallurgy) بازپخت [سخت گردانی] [دوباره گرم کردن پس ازسرد کردن] [فلز کاری]
revamp دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamped دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamping دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamps دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
relayed دوباره پخش کردن اعلام خبر کردن
relay دوباره پخش کردن اعلام خبر کردن
relays دوباره پخش کردن اعلام خبر کردن
overpacking دوباره لفاف کردن یا بسته بندی کردن
replenished دوباره پر کردن
double-check <idiom> دوباره چک کردن
refreshes دوباره پر کردن
refilled دوباره پر کردن
refill دوباره پر کردن
refresh دوباره پر کردن
replenish دوباره پر کردن
refilling دوباره پر کردن
refills دوباره پر کردن
replenishing دوباره پر کردن
replenishes دوباره پر کردن
refreshed دوباره پر کردن
loops تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
looped تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
loop تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
remarries دوباره عروسی کردن
reproduces دوباره چاپ کردن
reproducing دوباره چاپ کردن
remarry دوباره عروسی کردن
redefining دوباره تعریف کردن
reinstating دوباره برقرار کردن
redefine دوباره تعریف کردن
redefined دوباره تعریف کردن
redefines دوباره تعریف کردن
rewake دوباره بیدار کردن
reinstates دوباره برقرار کردن
reorganizes دوباره متشکل کردن
rebuild دوباره ساختمان کردن
redistribute دوباره پخش کردن
reorganizing دوباره متشکل کردن
rebuilds دوباره ساختمان کردن
reinstate دوباره برقرار کردن
regarding دوباره تسطیح کردن
reinstated دوباره برقرار کردن
reorganize دوباره متشکل کردن
reproduce دوباره چاپ کردن
revises دوباره چاپ کردن
reorganized دوباره متشکل کردن
reconditions دوباره درست کردن
reproduced دوباره چاپ کردن
revise دوباره چاپ کردن
reinstall دوباره برقرار کردن
recalculate دوباره حساب کردن
republish دوباره چاپ کردن
republish دوباره منتشر کردن
rebind دوباره صحافی کردن
reasure دوباره بیمه کردن
reassociate دوباره معاشرت کردن
reappraise دوباره ارزیابی کردن
reassociate دوباره متحد کردن
re strain دوباره صاف کردن
re sort دوباره جور کردن
re paving دوباره فرش کردن
re form دوباره درست کردن
recommit دوباره زندان کردن
recompose دوباره انشاء کردن
reimport دوباره وارد کردن
reinsure دوباره بیمه کردن
rejuveoize دوباره جوان کردن
reinterpret دوباره تفسیر کردن
remonetize دوباره رایج کردن
reoccupy دوباره اغاز کردن
reforge دوباره جعل کردن
re examine دوباره بازپرسی کردن
reorder دوباره مرتب کردن
reengage دوباره استخدام کردن
reemploy دوباره استخدام کردن
redeliver دوباره مستخلص کردن
reappraised دوباره ارزیابی کردن
re export دوباره صادر کردن
redeveloped دوباره پیشرفته کردن
retransmit دوباره مخابره کردن
redirect دوباره راهنمایی کردن
redirected دوباره راهنمایی کردن
redirecting دوباره راهنمایی کردن
redeveloping دوباره پیشرفته کردن
retrocede دوباره واگذار کردن
redirects دوباره راهنمایی کردن
recondition دوباره درست کردن
reconditioned دوباره درست کردن
retranslate دوباره ترجمه کردن
revalidate دوباره پادار کردن
resorb دوباره جذب کردن
re establish دوباره تاسیس کردن
re establish دوباره برپا کردن
reappraises دوباره ارزیابی کردن
reappraising دوباره ارزیابی کردن
redevelop دوباره پیشرفته کردن
restart روشن کردن دوباره
retry دوباره محاکمه کردن
retry دوباره ازمایش کردن
oversrike دوباره چاپ کردن
reuse دوباره استفاده کردن
reexamine دوباره امتحان کردن
remarried دوباره عروسی کردن
revaluing دوباره ارزیابی کردن
rewiring دوباره سیمکشی کردن
revisits دوباره ملاقات کردن
rejuvenating دوباره جوان کردن
cold start دوباره روشن کردن
reschedules دوباره برنامهریزی کردن
reactivating دوباره فعال کردن
reactivates دوباره فعال کردن
reactivated دوباره فعال کردن
reactivate دوباره فعال کردن
reopen دوباره باز کردن
reopening دوباره باز کردن
retake دوباره تسخیر کردن
reopens دوباره باز کردن
re-examining دوباره بازپرسی کردن
re-examines دوباره بازپرسی کردن
redevelops دوباره پیشرفته کردن
resurfaces دوباره روکاری کردن
retaken دوباره تسخیر کردن
rejuvenates دوباره جوان کردن
rewires دوباره سیمکشی کردن
rewire دوباره سیمکشی کردن
revalues دوباره ارزیابی کردن
revalued دوباره ارزیابی کردن
rewired دوباره سیمکشی کردن
back fill عمل دوباره پر کردن
retaking دوباره تسخیر کردن
recollects دوباره جمع کردن
recollecting دوباره جمع کردن
recollected دوباره جمع کردن
recollect دوباره جمع کردن
revalue دوباره ارزیابی کردن
rejuvenate دوباره جوان کردن
revisit دوباره ملاقات کردن
revisited دوباره ملاقات کردن
rejuvenated دوباره جوان کردن
retakes دوباره تسخیر کردن
revisiting دوباره ملاقات کردن
rescheduled دوباره برنامهریزی کردن
regain دوباره تصرف کردن
re-examined دوباره بازپرسی کردن
reschedule دوباره برنامهریزی کردن
redistributing دوباره پخش کردن
rephrasing دوباره عبارتبندی کردن
rephrased دوباره عبارتبندی کردن
relive دوباره تجربه کردن
regained دوباره تصرف کردن
rephrases دوباره عبارتبندی کردن
relived دوباره تجربه کردن
relives دوباره تجربه کردن
rephrase دوباره عبارتبندی کردن
redistributes دوباره پخش کردن
regaining دوباره تصرف کردن
resurfaced دوباره روکاری کردن
reliving دوباره تجربه کردن
reorganising دوباره متشکل کردن
revising دوباره چاپ کردن
rescheduling دوباره برنامهریزی کردن
reorganised دوباره متشکل کردن
re-examine دوباره بازپرسی کردن
reopened دوباره باز کردن
reorganises دوباره متشکل کردن
regains دوباره تصرف کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com