Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (8 milliseconds)
English
Persian
rearmament
دوباره مسلح شدن
Search result with all words
rearm
دوباره مسلح شدن یا کردن
rearmed
دوباره مسلح شدن یا کردن
rearms
دوباره مسلح شدن یا کردن
Other Matches
armed services
قسمتهای نیروهای مسلح یکانهای مسلح یکانهای نیروهای مسلح
revive
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revived
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revives
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
reeducate
دوباره تربیت و هدایت کردن دوباره اموزش دادن
unregenerate
دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
unregenerated
دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
reship
دوباره در کشتی گذاشتن دوباره حمل کردن
regains
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regaining
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regained
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regain
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
loop
تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
loops
تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
looped
تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
reopen
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopened
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopening
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopens
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
redintegrate
دوباره درست کردن دوباره بر قرار کردن
weaponed
مسلح
reinforced
مسلح
ripest
مسلح
armoured
مسلح
ripe
مسلح
riper
مسلح
flattest
مسلح
armed
مسلح
armor bearer
مسلح
mailed
مسلح
flat
مسلح
in arms
مسلح
reenforce
مسلح کردن
ripe
مسلح شدن
to carry a weapon
مسلح بودن
armored cable
کابل مسلح
riper
مسلح شدن
arm
مسلح کردن
ripest
مسلح شدن
reinforced concrete
بتون مسلح
unarmed
غیر مسلح
armement
مسلح کردن
force
مسلح کردن
forces
مسلح کردن
forcing
مسلح کردن
service component
نیروی مسلح
equip
مسلح کردن
equipping
مسلح کردن
to be packing
[heat]
[colloquial]
مسلح بودن
to pack a weapon
[colloquial]
مسلح بودن
ice crete
بتون مسلح
ferroconcrete
بتون مسلح
enarm
مسلح کردن
reinforces
مسلح کردن
arming
مسلح شدن
arming
مسلح کردن
poised mine
مین مسلح
mailed fist
نیروی مسلح
reinforced coating
اندود مسلح
heavily armed
کاملا مسلح
equips
مسلح کردن
reinforced coat
اندود مسلح
armed peace
صلح مسلح
armed to the teeth
کاملا` مسلح
weapons
مسلح شده
armed guard
گارد مسلح
reinforce
مسلح کردن
weapon
مسلح شده
activated mine
مین مسلح
armed mine
مین مسلح
banditry
سرقت مسلح
armed forces
نیروهای مسلح
armed ammunition
مهمات مسلح
gunship
هلیکوپتر مسلح
armed
مسلح شده
weapons
مسلح کردن
to take up arms
مسلح شدن
services
نیروهای مسلح
pistoleer
مسلح به طپانچه
bandits
سارق مسلح
cock
مسلح کردن
cocking
مسلح کردن
bandit
سارق مسلح
reinforced concrete
بتن مسلح
cocks
مسلح کردن
weapon
مسلح کردن
privateer
کشتی مسلح
actuated mine
مین مسلح شده
arming range
برد مسلح شدن
armed forces police
دژبان نیروهای مسلح
forearm
از پیش مسلح کردن
gun moll
معشوقه دزد مسلح
armed helicopter
هلی کوپتر مسلح
arming delay
تاخیر در مسلح شدن
armed forces courier
پیک نیروهای مسلح
armed mine
مین مسلح شده
actuate
مسلح کردن مین
deactivate
غیر مسلح کردن
arming wire
سیم مسلح کننده
forearms
از پیش مسلح کردن
arming system
دستگاه مسلح کننده
actuator
دستگاه مسلح کننده
delay arming
مسلح کننده تاخیری
arming system
سیستم مسلح کننده
unarm
غیر مسلح کردن
disarm
غیر مسلح کردن
disarmed
غیر مسلح کردن
reinforced concrete facing
پرده بتن مسلح
deactivating
غیر مسلح کردن
deactivates
غیر مسلح کردن
deactivated
غیر مسلح کردن
disarms
غیر مسلح کردن
arming vane
پروانه مسلح کننده
sword arm
دست مسلح شمشیرباز
up in arms
مسلح واماده جنگ
disarmament
غیر مسلح کردن
uncharged
غیر مسلح شارژ نشده
fitted mine
مین مسلح اماده به کار
arming range
مسافت مسلح شدن گلوله
joint
مشترک بین نیروهای مسلح
heavily armed
مسلح به جنگ افزار سنگین
arming vane
پروانه مسلح کننده بمب
reinforced concrete facing membrane
پرده بتن مسلح نما
cocking circuit
مدار مسلح کننده مین
joint exercise
تمرین مشترک بین نیروهای مسلح
privateer
درکشتی تجارتی مسلح کار کردن
battalia
بسیج دستههای نظامی ونیروهای مسلح
chevalier
سرباز سواره نظام و مسلح سوار
safing
از حالت مسلح بودن خارج کردن
enarm
مسلح شدن اماده کارزار کردن
lashkar
گروهی از قبایل هندی که مسلح باشند
service component
نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات
joint task force
نیروی ماموریت مشترک ازنیروهای مسلح
hoplite
سرباز پیاده مسلح یونان قدیم
arm
مسلح کردن چاشنی کشیدن اماده انفجارکردن
brigands
سارق مسلح سرباز پیاده سبک اسلحه
brigand
سارق مسلح سرباز پیاده سبک اسلحه
joint operations
عملیات مشترک مابین نیروهای مسلح ارتش
service element
عنصری از نیروهای مسلح که در عملیات شرکت دارد
joint servicing
دفتر خدمات و پشتیبانی مشترک از نیروهای مسلح
order arms
فرمان بجای خود در حال مسلح بودن با تفنگ
recoil operated
مسلح شونده به وسیله عقب نشینی الات متحرک
armstrong
سیستم اجرای فرامین مربوط به مسلح کردن ماسوره موشکها
national component
هر کدام از نیروهای مسلح مربوط به هر ملت در عملیات چند کشوری
joint petroleum office
دفتر امور سوخت رسانی مشترک نیروهای مسلح درصحنه عملیات
rearming
تجدیداماد مهمات درانبارها مسلح کردن مجدد ماسوره یاچاشنی بمب یا موشک
revenue cutter
کشتی مسلح دولتی که برای جلوگیری ازقاچاق واجرای قوانین مالیاتی بکار رود
garnished
علامت محل عبور سیم مسلح کردن توقیف کردن
garnishes
علامت محل عبور سیم مسلح کردن توقیف کردن
garnish
علامت محل عبور سیم مسلح کردن توقیف کردن
permissive action link
ضامن مسلح شدن جنگ افزاراتمی ضامن خودکار
characteristic actuation probability
احتمال مسلح شدن مین توسط مین جمع کن
uniservice
متشکل ازیک نوع یکان یا یک نوع نیروی مسلح
moorings
سیمهای اتصال مسلح کننده مین سیم اتصال
capital ship
کشتی جنگی یی که فرفیت ان بیش از ده هزار تن و مسلح به توپهایی با کالیبر بیش از8 اینچ باشد
icing
مسلح کردن بتون فشرده کردن فولاد
cocked hats
کلاهک مسلح شدن مین کلاهک برجسته
cocked hat
کلاهک مسلح شدن مین کلاهک برجسته
military services
نیروهای نظامی وابسته به نیروهای مسلح
armor
مسلح کردن زره پوش کردن
again
دوباره
anew
دوباره
afresh
دوباره
revet
دوباره
de novo
دوباره
on more
دوباره
continually
دوباره و دوباره
bis
دوباره
redevelop
دوباره فاهرکردن
A fresh lease of life.
عمر دوباره
once more
دوباره باردیگر
reworks
دوباره ورزیدن
replenishing
دوباره پر کردن
reworking
دوباره ورزیدن
reworked
دوباره ورزیدن
rework
دوباره ورزیدن
reassembles
دوباره سوارکردن
replenishes
دوباره پر کردن
refresh
دوباره پر کردن
replenished
دوباره پر کردن
replenish
دوباره پر کردن
refreshed
دوباره پر کردن
recature
دوباره تسخیرکردن
refreshes
دوباره پر کردن
reassembling
دوباره سوارکردن
recoat
دوباره اندودن
retake
دوباره گرفتن
Come again
<idiom>
دوباره تکرار کن.
resells
دوباره فروختن
repeats
دوباره ساختن
resold
دوباره فروختن
repeats
دوباره گفتن
repeat
دوباره ساختن
fox message
پیام دوباره
second check
بررسی دوباره
repeat
دوباره گفتن
reassemble
دوباره سوارکردن
render
دوباره دادن
digamy
عروسی دوباره
reassembled
دوباره سوارکردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com