Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (25 milliseconds)
English
Persian
rethink
دوباره مورد تفکر قرار دادن
rethinking
دوباره مورد تفکر قرار دادن
rethinks
دوباره مورد تفکر قرار دادن
rethought
دوباره مورد تفکر قرار دادن
Other Matches
reappraising
دوباره مورد ملاحظه قرار دادن
reappraises
دوباره مورد ملاحظه قرار دادن
reappraised
دوباره مورد ملاحظه قرار دادن
reappraise
دوباره مورد ملاحظه قرار دادن
re lay
دوباره گذاردن یا قرار دادن
marginalised
مورد کمتوجهی قرار دادن
invading
مورد تجاوز قرار دادن
marginalises
مورد کمتوجهی قرار دادن
marginalising
مورد کمتوجهی قرار دادن
marginalize
مورد کمتوجهی قرار دادن
inveighs
مورد حمله قرار دادن
marginalized
مورد کمتوجهی قرار دادن
invade
مورد تجاوز قرار دادن
invaded
مورد تجاوز قرار دادن
invades
مورد تجاوز قرار دادن
marginalizes
مورد کمتوجهی قرار دادن
marginalizing
مورد کمتوجهی قرار دادن
inveighed
مورد حمله قرار دادن
inveighing
مورد حمله قرار دادن
utilised
مورد استفاده قرار دادن
to bring odium on
مورد نفرت قرار دادن
to assent
مورد موافقت قرار دادن
utilizing
مورد استفاده قرار دادن
utilize
مورد استفاده قرار دادن
utilizes
مورد استفاده قرار دادن
take to task
مورد مواخذه قرار دادن
inveigh
مورد حمله قرار دادن
go for
مورد حمله قرار دادن
utilising
مورد استفاده قرار دادن
utilises
مورد استفاده قرار دادن
ingratiates
مورد لطف و عنایت قرار دادن
ingratiate
مورد لطف و عنایت قرار دادن
questioned
مورد تردیدیا اعتراض قرار دادن
question
مورد تردیدیا اعتراض قرار دادن
ingratiation
مورد لطف وتوجه قرار دادن
ingratiated
مورد لطف و عنایت قرار دادن
pick to pieces
سخت مورد انتقاد قرار دادن
questions
مورد تردیدیا اعتراض قرار دادن
ingratiating
مورد لطف و عنایت قرار دادن
condemn
مورد اعتراض قرار دادن تخط ئه کردن
condemns
مورد اعتراض قرار دادن تخط ئه کردن
condemning
مورد اعتراض قرار دادن تخط ئه کردن
utilising
مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن
utilises
مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن
utilised
مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن
utilizing
مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن
utilizes
مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن
skims
سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
skim
سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
skimmed
سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
classify
در یک کلاس قرار دادن یا در زیر مجموعههای مختلف قرار دادن
classifying
در یک کلاس قرار دادن یا در زیر مجموعههای مختلف قرار دادن
classifies
در یک کلاس قرار دادن یا در زیر مجموعههای مختلف قرار دادن
revives
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revived
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revive
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
reeducate
دوباره تربیت و هدایت کردن دوباره اموزش دادن
redintegrate
دوباره درست کردن دوباره بر قرار کردن
rescheduled
دوباره قرار گذاشتن
rescheduling
دوباره قرار گذاشتن
reschedules
دوباره قرار گذاشتن
reschedule
دوباره قرار گذاشتن
reestablish
دوباره بر قرار یا تاسیس کردن
to receive attantion
مورد توجه قرار گرفتن
applique
مورد استفاده قرار گرفته
unquestioned
مورد بازپرسی قرار نگرفته
viewless
مورد نظر قرار نگرفته
posturing
چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
postures
چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
postured
چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
posture
چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
nursling
بچهای که مورد موافبت قرار میگیرد
tantalus
تانتالوس که مورد شکنجه شدید زاوش قرار گرفت
I had no opportunity to discuss the matter .
فرصت نشد که موضوع را مورد بحث قرار بدهم
lionize
مورد توجه زیاد قرار گرفتن شیر کردن
consents
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consented
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consenting
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consent
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
storing
ذخیره داده که بعداگ در صورت نیاز مورد استفاده قرار می گیرد
store
ذخیره داده که بعداگ در صورت نیاز مورد استفاده قرار می گیرد
working section
قسمتی از تونل باد که مدل یاجسم مورد ازمایش در ان قرار میگیرد
bridge
سکوبی درعرشه کشتی که مورد استفاده کاپیتان وافسران قرار میگیرد
bridged
سکوبی درعرشه کشتی که مورد استفاده کاپیتان وافسران قرار میگیرد
bridges
سکوبی درعرشه کشتی که مورد استفاده کاپیتان وافسران قرار میگیرد
letter de chancellerie
نامهای است که در مناسبات مهم جهانی مورد استفاده قرار می گیرد
thermate
نوعی ماده اتشزاست که در گلولههای اتشزا مورد استفاده قرار می گیرد و معمولا مخلوط اکسیداهن و الومینیم میباشد
warm boot
فرایند فریب دادن کامپیوتر بااین تفکر که برق ان با وجودروشن بودن خاموش شده است راه اندازی گرم
verbal note
شود مورد استفاده قرار می گیرد و گاهی نیز برای ان که خلاصهای از مذاکرات شفاهی در دست باشد تنظیم می گردد
straddle trench
خندق یا نوعی سنگر عمیق خطی کوتاه که معمولا برای تهیه مستراح اردوگاهی مورد استفاده قرار می گیرد
square away
سروسامان دادن به دردسترس قرار دادن
carpet beetle
نوعی سوسک که در حالت لارو حشره الیاف پشم را مورد تغذیه خود قرار داده و اصطلاحا باعث بیدزدگی فرش می شود
repiece
دوباره سر هم دادن
rendered
دوباره دادن
render
دوباره دادن
renders
دوباره دادن
carpet moth
بید فرش که خصوصا در جاهای تاریک و کم نور الیاف پشم فرش را مورد حمله قرار می دهد
Judge not , that ye be not judged.
<proverb>
قضاوت نکن ,تا مورد قضاوت قرار نگیرى.
Tekke motife
نگاره تکه
[این نقش در فرش های ترکمن چه در ایران و چه در ترکمنستان مورد استفاده قرار می گیرد و بصورت هشت ضلعی کنگره ای می باشد.]
engels law
ارتباط بین درامدو هزینههای مصرفی که اولین بار بوسیله امارشناس المانی قرن نوزدهم ارنست انگل مورد بررسی قرار گرفت
redeliver
دوباره تحویل دادن
reorder
دوباره سفارش دادن
redid
دوباره انجام دادن
redoing
دوباره انجام دادن
redoes
دوباره انجام دادن
redone
دوباره انجام دادن
regorge
دوباره قورت دادن
rework
دوباره انجام دادن
repeats
دوباره انجام دادن
reworked
دوباره انجام دادن
repeat
دوباره انجام دادن
redo
دوباره انجام دادن
reworks
دوباره انجام دادن
reworking
دوباره انجام دادن
reanimate
دوباره نیرو دادن
reassure
دوباره اطمینان دادن
reorganized
دوباره سازمان دادن
reanimate
دوباره نیرو دادن
hearten
دوباره نیرو دادن
encourage
دوباره نیرو دادن
embolden
دوباره نیرو دادن
reorganizes
دوباره سازمان دادن
elate
دوباره نیرو دادن
countenance
[encourage]
دوباره نیرو دادن
reorganizing
دوباره سازمان دادن
reorganising
دوباره سازمان دادن
reassured
دوباره اطمینان دادن
reassures
دوباره اطمینان دادن
reorganize
دوباره سازمان دادن
reorganised
دوباره سازمان دادن
reorganises
دوباره سازمان دادن
give evidence of
گواهی دادن در مورد
tanner
[پوست اصلاح شده توسط دباغ که گاه حاشیه فرش ها و یا در پشت فرش یا چرمسازی مورد استفاده قرار می گیرد.]
make over
انتقال دادن دوباره ساختن
to make over
انتقال دادن دوباره ساختن
reassures
دوباره قوت قلب دادن
reassure
دوباره قوت قلب دادن
reassured
دوباره قوت قلب دادن
objurgate
سخت مورد انتقادقرار دادن
to weigh in
[on something]
تذکر دادن
[در مورد چیزی]
pick up
<idiom>
ادامه دادن ،دوباره شروع کردن
aftercrop
حصاد دوم دوباره حاصل دادن
mathematical school
مکتبی که مسائل اقتصادی را از دیدگاه ریاضی مورد تجزیه و تحلیل قرار میدهد از جمله اقتصاددانان این مکتب میتوان از استانلی جونز و لئون والراس نام برد
chain stitch
گره یا کوک زنجیره ای جهت جلوگیری از باز شدن گلیم بافت و تزیین و یا کناره بافی و شیرازه بافی مورد استفاده قرار می گیرد
bounces
مورد توپ وتشرقرار دادن بیرون انداختن
bounced
مورد توپ وتشرقرار دادن بیرون انداختن
bounce
مورد توپ وتشرقرار دادن بیرون انداختن
civil reserve air fleet
گروه هواپیماهای احتیاط کشوری گروه هواپیماهای غیرنظامی که در موقع جنگ مورد استفاده قرار می گیرند
set
قرار دادن
sets
قرار دادن
setting up
قرار دادن
puts
قرار دادن
superpose
قرار دادن
put
قرار دادن
placements
قرار دادن
park
قرار دادن
lays
قرار دادن
placement
قرار دادن
parks
قرار دادن
parked
قرار دادن
lay
قرار دادن
pack
قرار دادن
locating
قرار دادن
packs
قرار دادن
underexpose
قرار دادن
settle
قرار دادن
lodge
قرار دادن
lodged
قرار دادن
lodges
قرار دادن
settles
قرار دادن
make
قرار دادن
makes
قرار دادن
relative location
قرار دادن
posit
قرار دادن
locates
قرار دادن
individuate
تک قرار دادن
putting
قرار دادن
locate
قرار دادن
row
قرار دادن
rowed
قرار دادن
located
قرار دادن
rows
قرار دادن
lead by the nose
الت قرار دادن
colocate
درمجاورت هم قرار دادن
colocate
در مجاور هم قرار دادن
collimate
موازی قرار دادن
put to
در تنگنا قرار دادن
obligate
در محظور قرار دادن
sides
در یکسو قرار دادن
side
در یکسو قرار دادن
includes
قرار دادن شمردن
prefer
جلو قرار دادن
compacted
تنگ هم قرار دادن
compact
تنگ هم قرار دادن
incase
در صندوق قرار دادن
to lead by the nose
الت قرار دادن
include
قرار دادن شمردن
enfilade
روبروی هم قرار دادن
inprocess
درجریان قرار دادن
emplace
در محلی قرار دادن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com